گنجور

حکایت شمارهٔ ۵

جالینوس ابلهی را دید دست در گریبان دانشمندی زده و بی‌حرمتی همی‌کرد. گفت: اگر این نادان نبودی، کارِ وی با نادانان بدینجا نرسیدی.

دو عاقل را نباشد کین و پیکار
نه دانایی ستیزد با سبکسار
اگر نادان به وحشت سخت گوید
خردمندش به نرمی دل بجوید
دو صاحبدل نگه دارند مویی
همیدون سرکشی و آزرم‌جویی
و گر بر هر دو جانب جاهلانند
اگر زنجیر باشد، بگسلانند
یکی را زشت‌خویی داد دشنام
تحمّل کرد و گفت: ای خوب فرجام
بتر زآنم که خواهی گفتن، آنی
که دانم، عیب من چون من ندانی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌نبشته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جالینوس ابلهی را دید دست در گریبان دانشمندی زده و بی‌حرمتی همی‌کرد. گفت: اگر این نادان نبودی، کارِ وی با نادانان بدینجا نرسیدی.
معنی «گفت: اگر این نادان نبودی...»: جالینوس گفت: اگر این دانشمند خود نادان نبود، سر و کار وی با بی‌دانشان به اینجا نمی‌کشید که با وی بستیزند و آبرویش بر خاک ریزند.
دو عاقل را نباشد کین و پیکار
نه دانایی ستیزد با سبکسار
دو دانا با یکدیگر به دشمنی و ستیزه برنخیزند، عاقل هم با سبک‌مغزِ ابله پیکار نجوید؛
اگر نادان به وحشت سخت گوید
خردمندش به نرمی دل بجوید
زیرا اگر نادان به نفرتِ خصومت، درشت و ناهموار سخن گوید، دانا با وی به مدارا کوشد و دلش را به دست آورد.
دو صاحبدل نگه دارند مویی
همیدون سرکشی و آزرم‌جویی
دو اهلِ دل پیوندِ دوستی را اگر به باریکی مویی برسد پاره نمی‌کنند، همچنین دو نفر تندخو و نرم‌خو؛
و گر بر هر دو جانب جاهلانند
اگر زنجیر باشد، بگسلانند
ولی اگر از هر دو سوی دو نادان باشند رشتهٔ دوستی را اگر هم به ستبریِ زنجیر هم باشد پاره کنند و جدایی جویند.
یکی را زشت‌خویی داد دشنام
تحمّل کرد و گفت: ای خوب فرجام
بدخویی به کسی ناسزا گفت. وی بردباری کرد و گفت: ای نیک‌سرانجام؛
بتر زآنم که خواهی گفتن، آنی
که دانم، عیب من چون من ندانی
من از آن زشتخوترم که تو مرا به دشنام یاد کردی، چه از کاستی و بدیِ من کسی به خوبیِ من آگاه نیست.

خوانش ها

حکایت شمارهٔ ۵ به خوانش اسماعیل فرازی کانال سکوت
حکایت شمارهٔ ۵ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۵ به خوانش فاطمه زندی
حکایت شمارهٔ ۵ به خوانش ابوالفضل حسن زاده

حاشیه ها

1391/08/10 04:11
علی فروزنده تبریزی

نسخه دکتر خلیل خطیب رهبر:
دو عاقل را نباشد کین و پیکار
نه دانایی ستیزد با سبکسار
اگر نادان به وحشت سخت گوید
خردمندش به نرمی‌دل بجوید
دو صاحبدل نگهدارند مویی
همیدون سرکشی و آزرم جویی
و گر بر هر دو جانب جاهلانند
اگر زنجیر باشد بگسلانند
یکی را زشت خویی داد دشنام
تحمل کرد و گفت ای خوب فرجام
بتر زانم که خواهی گفتن آنی
که دانم عیب من چون من ندانی

1393/08/13 15:11

درسته، من هم این حکایت رو هر جا خوندم یا شنیدم به همراه اشعاری بوده که جناب آقای فروزنده نوشتند، لطف کنید اشعاری رو که از قلم انداختید اضافه کنید.

1394/09/05 11:12

جناب فروزنده
آقای خطیب رهبر نسخه ندارند. شرح نوشته اند.این ابیات در نسخه ی یوسفی هستند.
با تشکر از گذاشتن اشعار

1396/10/02 14:01
ش

سلام. ممکن است لطفا کسی معنای مصراع دوم این بیت و ارتباطش با مصراع اول را برایم شرح دهد؟
دو صاحبدل نگهدارند مویی
همیدون سرکشی و آزرم جویی

1396/10/02 16:01
۷

میگوید دو نفر آگاه و روشن موی ظریف و باریکی را میتوانند نگه دارند(یعنی به اندازه یک تار مو هم که شده نقطه توافقی پیدا میکننند و درگیر نمیشوند ولی حالا بگو دو تا نادان اگر بجای مو هم زنجیر باشند پاره میکنند.
همیدون: اکنون
(دو صاحبدل نگه دارند مویی)
اینک زمان سرکشی(بررسی) و آزرم جویی(آبروداری)
میگوید آدمهای آگاه تا میتوانند از درگیری می پرهیزند و اگر هم درگیر شدند در نخستین فرصت با هم کنار میآیند بر خلاف احمقها

1396/10/02 17:01
nabavar

ش گرامی
دو صاحبدل نگهدارند مویی
همیدون سرکشی و آزرم جویی
می گوید : شایسته نیست رشته ی الفت و نرمخویی را از هم گسست ، اگر چه بین دو کس ستیزه باشد ، دو دشمن ِ صاحبدل راه آشتی را قطع نمی کنند گرچه به مویی بسته باشد
زنده باشی

1396/10/02 23:01
روفیا

بسیار زیبا و خردمندانه
پیشترها که جوان تر بودم و نادان، در بریدن راه های ارتباط با مخالفان بسیار شتابزده عمل می کردم.
تا اینکه با صاحبدلانی تصادف کردم که در عین بزرگی و قدرتمندی هرگز در بریدن پیشقدم نمی شدند و شتاب به خرج نمی دادند.
دکترین شان هم این بود :
آدم ها ثروت ما هستند مادامی که نسبت به ما احساس مثبتی دارند!
نمی دانم با خود چه خیال می کردم؟
چه برکتی در بریدن بود؟!

1396/10/02 23:01
روفیا

همیدون هم معنای ظریفی دارد در اینجا :
یعنی at the same time
یعنی جاذبه و دافعه همزمان

1396/11/26 02:01

"دو صاحبدل نگهدارند مویی
همیدون سرکشی و آزرم جویی"
دو صاحب دل دو اهل معرفت می توانند که مویی را نگهدارند و پاس بدارند. رشته باریکی را دو صاحبدل می توانند نگهدارند "همیدون" همچنین سرکشی(نکنند خود را از سرکشی نگه می دارند) و شرم و حیا را می توانند حفظ کنند و نگهداری کنند و تعدی نکنند.

1398/01/20 10:04
محمدرضا فاخر

معنی بیت آخر رو میشه توضیح بدید ؟ ممنون

1398/01/20 12:04
محسن،۲

فاخر جان
می گوید تو می خواهی عیب مرا بگویی ، در صورتی که من از آنچه که تو می بینی و می خواهی بگویی بد تر هستم ، من عیب وایراد خودم را از تو بهتر می دانم

1400/08/01 02:11
داوود واوش

سلام

در مورد مصرعی که سوأل شده بود، به نظرم این حالت بهتر معنا را برساند؛

دو صاحب‌دل نگه‌ دارند مویی

همیدونِ سرکشی،  آزرمجویی

یعنی دو نفر که صاحب شعور باشند، حتی اگر مویی را در دست بگیرند، می‌توانند از آن مواظبت کنند که پاره نشود، و اگر زمانی اختلاف نظری بین‌شان پیش بیاید آبروداری می‌کنند و حرمت یکدیگر را حفظ می‌کنند؟

1401/10/05 11:01
مهدی خلیل لو

به نظر من

آزرم یعنی شرم و خجالت کشیدن

همیدون سرکشی وازرم جویی به نظر  من این معنی میده که درست چند لحظه بعد سرکشی یا به قول امروزی فحش و گستاخی وحرف زشت به آزرم جویی و خجالت کشیدن می افتی. 

1401/10/05 11:01
مهدی خلیل لو

دو صاحب دل نگه دارند مویی

یعنی اهل عقل و منطق کمند و طناب ادب و احترام رو به نازکی مویی هم باشه نمی گسلند و نگه میدارند

به نظر من به بیت دیگری از خود سعدی فکر کنم میشه استناد کرد که میگه

کمند مهر چنان پاره کن که گر شوی روزی پشیمان به هم توانی بست

 

 

1403/01/03 09:04
محمد طاها کوشان mkushantaha@yahoo.com

کمند مهر چنان پاره کن که،  گر روزی

شوی ز کرده پشیمان، به هم  توانی بست. بیت از یک غزل محتشم کاشانی است.

1401/11/01 02:02
سفید

 

بسیار زیبا...

 

1403/03/03 16:06
Mebia

"دو صاحبدل نگهدارند مویی
همیدون سرکشی و آزرم جویی"

درود به نظر من منظور این بیت اینه است که دو تا آدم فهمیده اگر مویی در میانشان باشد می توانند نگه دارند و از آن مراقبت کنند همچنین اگر یک آدم سرکش و گستاخ با یک آدم با حیا هم می توانند 

در بیت بعد می فرماید اما اگر در هر دو طرف دو تا آدم نادان باشد اگر با زنجیر به هم متصل باشند زنجیر را پاره می کنند