گنجور

حکایت شمارهٔ ۲

بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد. پسر را گفت: نباید که این سخن با کسی در میان نهی. گفت: ای پدر! فرمان تو راست، نگویم، ولکن خواهم مرا بر فایدهٔ این مطلع گردانی که: مصلحت در نهان داشتن چیست؟ گفت: تا مصیبت دو نشود؛ یکی نقصانِ مایه و دیگر شماتتِ همسایه.

مگوی اندُهِ خویش با دشمنان
که لاحَوْل گویند شادی‌کنان

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌نبشته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد. پسر را گفت: نباید که این سخن با کسی در میان نهی. گفت: ای پدر! فرمان تو راست، نگویم، ولکن خواهم مرا بر فایدهٔ این مطلع گردانی که: مصلحت در نهان داشتن چیست؟ گفت: تا مصیبت دو نشود؛ یکی نقصانِ مایه و دیگر شماتتِ همسایه.
پاسخ داد: برای آنکه اندوهِ ما دو نگردد؛ نخستین غم کاهشِ سرمایه و دیگری غصه از شادی کردنِ همسایهٔ دشمن‌خو به غمِ ما.
مگوی اندُهِ خویش با دشمنان
که لاحَوْل گویند شادی‌کنان
غمِ خود با خصم در میان منه که بر زبان به ظاهر «لاحول» راند و به دلسوزی عجبا گوید و در دل به غمِ تو شاد شود.

خوانش ها

حکایت شمارهٔ ۲ به خوانش اسماعیل فرازی کانال سکوت
حکایت شمارهٔ ۲ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۲ به خوانش آویسا بذرگران
حکایت شمارهٔ ۲ به خوانش محمدصالح یوسفی
حکایت شمارهٔ ۲ به خوانش امیرحسین شاه محمدی
حکایت شمارهٔ ۲ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۲ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1391/09/14 10:12
توحید حبیبی

این حکایت یک بیت شعر نیز داردو آن چنین است:
مگوی انده ِ خویش با دشمنان

که لا حول گویند شادی کنان

1399/09/26 13:11

واقعا که سعدی 700 سال پیش چقدر درست گفته.

1400/01/20 14:04
نوری

نور به قبرش ببارد.

1401/09/12 19:12
اکبر احمدی

با عرض سلام

ساده شده این حکایت برگرفته از کتاب «حکایت هایی شیرین در باره سکوت» تقدیم می گردد:

روزی بازرگانی در یکی از معامله هایش مبلغ زیادی ضرر کرد. بازرگان بیچاره که سرمایه اش را از دست داده بود رو به پسرش که در گوشه ای با ناراحتی نشسته بود کرد و با پختگی تمام گفت: پسرجان! در بارۀ این موضوع خاموش باش و سکوت کن و آن را از گوش و چشم دیگران پنهان بدار و مبادا که این ماجرا را برای دیگر بازرگانان و رقیبان تعریف کنی.

پسر بازرگان که فرزند مطیع و حرف شنوی بود خطاب به پدرش گفت: هرچه شما بفرمائید، پدرجان! از فرمان شما اطاعت می کنم و این موضوع را با هیچکس در میان نمی گذارم. اما چون اطمینان دارم که در این فرمان شما درس و نکته ای نهفته است می خواهم بدانم که فایدۀ این پنهانکاری در چیست؟

بازرگان با مهربانی جواب داد: پسرجان! فایده اش در این است که مصیبت و گرفتاری ما در این ضرر دو چندان و بیش از این که هست نمی شود. ما الان فقط درد ضرر دیدن در این معامله را داریم ولی اگر دیگران از این موضوع آگاه شوند زبان به سرزنش ما می گشایند و مثلا می گویند: از شما انتظار نداشتیم چنین کار پر خطر و بی ملاحظه ای بکنید و اینطور سرمایه تان را به باد بدهید، چرا چنین کردید و چرا چنان نکردید و از این قبیل سخنان سرزنش آمیز. و خلاصه اینکه ما پس از آن باید هم درد ضرر را تحمل کنیم و هم درد نیش سرزنش این و آن را. پس بهتر است که زبانمان در دهان آرام بگیرد و سکوت پیشه کنیم که گفته اند:

مگوی اندوه خویش با دیگران **که لاحول گویند شادی کنان

بازرگان سپس با پند و اندرز ادامه داد: آری پسرجان! غم و اندوه خود را با دیگران در میان مگذار زیرا آنان چه بسا به ظاهر و از روی دلسوزی بگویند: عجب! عجب! لاحول و لا قوه الا با... ولی در واقع از شنیدن غم و اندوه تو در دلشان شادی می کنند و خوشحال هستند. کلیپ صوتی در: پیوند به وبگاه بیرونی  اطلاعات بیشتر در: پیوند به وبگاه بیرونی

1402/05/14 20:08
زال فروزنده

درود و سرود پروردگار پیروزگر مهربان بر دوستان فرهیخته و آموزگاران فرزانه

دوستان بزرگواری که زمان گرانبهای خویش را برای خوانش حکایت‌ها و یا شعرها می‌گذارند پسندیده تر آنست که پیش از ضبط صدا، دقایقی در فرهنگهای واژگان چاپی یا اینترنتی تلفظ درست واژگان دشوار متن موردنظر را بررسی کنند و همچنین به آهنگ، تکیه و تأکید در خواندن آثار دقت فرمایند.. سپاس..

پاینده و پیروز باشید