حکایت شمارهٔ ۱۲
خطیبی کَریهالصّوت خود را خوشآواز پنداشتی و فریادِ بیهده برداشتی. گفتی نَعیبِ غُرابَالْبَیْن در پردهٔ اَلحانِ اوست، یا آیتِ «اِنَّ اَنْکَرَ الْاَصْواتِ» در شأنِ او.
مردمِ قَرْیه به علّتِ جاهی که داشت، بَلیّتش میکشیدند و اذیّتش را مصلحت نمیدیدند. تا یکی از خُطبایِ آن اقلیم که با او عِداوتی نهانی داشت، باری به پرسش آمده بودش؛ گفت: تو را خوابی دیدهام، خیر باد. گفتا: چه دیدی؟ گفت: چنان دیدمی که تو را آواز خوش بود و مردمان از اَنْفاسِ تو در راحت.
خطیب اندر این لَختی بیندیشید و گفت: این مبارک خواب است که دیدی که مرا بر عیب خود واقف گردانیدی. معلوم شد که آوازِ ناخوش دارم و خلق از بلند خواندنِ من در رنج. توبه کردم کز این پس خطبه نگویم مگر به آهستگی.
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
حکایت شمارهٔ ۱۲ به خوانش اسماعیل فرازی کانال سکوت
حکایت شمارهٔ ۱۲ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۱۲ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۱۲ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
سلام و خسته نباشید
در ذیل این حکایت، در نسخهی تصحیح شدهی مرحوم فروغی، ما بین این دو بیت، این بیت نیز آمده است:
عیبم هنر و کمال بیند / خارم گل و یاسمن نماید
گلستان سعدی/ مقدمه و تصحیح: محمد علی فروغی/ هم میهن/ اول:1389 / ص 159.
موفق باشید
درسطر چهارم عبارت ددی نادرست و درست آن به نظر دیدی می آید
بلیت کشیدن کنایه از تحمل آزار و ستم است
بیت سوم
شوخ چشم چالاک صحیح می باشد.
با تشکر
اذا نَهِقَ الخَطیبُ ابوالفوارس له شغب یهدُّ اصطخرَ فارسِ
معنی این بیت
هرگاه آواز کند خطیب ابوالفوارس او را صوتی است که متزلزل و خراب می کند استخر فارس را
از کتاب کلیات سعدی
عباس اقبال آشتیانی
برگه 216
در کلیات سعدی عباس اقبال آشتیانی، "دشمنِ شوخ چشمِ بیباک" درج شده که از لحاظِ موضوعی نیز با سایر ابیات تطابق بیشتری دارد.
در باب اهمیت گفتن عیب دیگری به او