گنجور

حکایت شمارهٔ ۱۱

منجّمی به خانه در آمد، یکی مردِ بیگانه را دید با زنِ او به هم نشسته. دشنام و سقط گفت و فتنه و آشوب خاست. صاحبدلی که بر این واقف بود، گفت:

تو بر اوجِ فلک چه دانى چیست؟
که ندانى که در سرایت کیست؟

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌نبشته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

منجّمی به خانه در آمد، یکی مردِ بیگانه را دید با زنِ او به هم نشسته. دشنام و سقط گفت و فتنه و آشوب خاست. صاحبدلی که بر این واقف بود، گفت:
هوش مصنوعی: یک منجمی وارد خانه‌اش شد و مردی غریبه را دید که با همسرش نشسته است. او به شدت عصبانی شده و دشنام و ناسزا گفت و در نتیجه میان آنان جنجال و اختلاف افتاد. کسی که از این وضعیت آگاه بود، به او گفت:
تو بر اوجِ فلک چه دانى چیست؟
که ندانى که در سرایت کیست؟
تو بی‌گمان نمیدانی که بر بلندیِ گردون چه هست، زیرا بر زمین از درونِ خانه‌ات هم خبر نداری.

خوانش ها

حکایت شمارهٔ ۱۱ به خوانش اسماعیل فرازی کانال سکوت
حکایت شمارهٔ ۱۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۱۱ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۱۱ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1393/11/05 12:02
حسن مستاجران

البته ای شعر باید حالت ضرب المثل داشته باشد مثل اینست که دانشمندی با میکرسکپ در ازمایشگاه اجزای ریز را به بیند ونداند که لوله های خانه اش پوسیده شده است وبزودی دیوار خیس میشود

1394/04/12 11:07
Ario

این سخن استاد سخن کاملا صحیح است. آقای مستاجران واژه منجم را مترادف دانشمند فرض کرده اند در حالیکه مراد همان شیادانی است که با رمل و اسطرلاب به نوعی فال بینی می پرداختند. البته ما دانشمندان ستاره شناس هم داشته ایم که آن مطلب دیگری است.

1396/09/24 00:11
karim saeed

با سلام . این حکایت دوقسمت دارد یک قسمت خانه شخص است که به معنی نزدیک ترین مکان به ان فرد یا افراد مورد نظر است . وقسمت دوم اوج فلک که به معنی دورترین نقطه به ان فرد یا افراد است . مثال : افرادی که به امور مردم خویش رسیدگی نمی کنند و مدعی این هستند که مردمان کشور های دیگر را آزاد کنند و به خوشبختی برسانند . و خیلی مثالهای دیگر ....مردی از ایران در قرن هفتم هجری سخنانی گفته که تا ابد منسوخ نخواهند شد .

1398/08/14 21:11
عارف ترابی

این شعر از سروده های خودم است در انتقاد از مکه رفتن در شرایط سیاسی فعلی. یکی از ادبیاتش از این حکایت سعدی اقتباس شده :
حاجی نرو که راه حرم گشته پرخطر
این ره خراب بوده و گشته خرابتر
حاجی نرو که خانه خدا خالی از خداست
در آن خرابه هست خدا نیز دربدر
حاجی بترس از عرفات و منی و سعی
یک مشت رهزنند در آن خانه مستقر
حاجی چه میجویی تو در آن خانه غریب
اکنون که تو زخانه خود نیستت خبر
آن غایب از نظر همه جا هست جز درآن
میعادگاه خالی دیوان بی هنر
اعراض کرد روی من المسجد الحرام
خود مصطفی چو بود در آن خانه شرک و شر
عمرت دراز باد و متاعت گرانبها
هستی هدر نده به خدا بگذر از سفر.


بیت حاجی چه میجویی تو درآن خانه غریب... اکنون که تو زخانه خود نیستت خبر. اشاره به حکایت خنده دار گلستان سعدی است: منجمی به خانه درآمد عیال خود را دید با مرد بیگانه ای بر هم نشسته.... تو به اوج فلک چه میجویی. که ندانی که در سرایت کیست

1401/01/14 03:04
امید صادقی

ارتباط این حکایت با فواید خاموشی چیست؟ 

1402/02/10 15:05
علیرضا آساره

در باب اهمیت توجه به امور اولویت دارتر