گنجور

حکایت شمارهٔ ۶

دو درویشِ خراسانی مُلازمِ صحبتِ یکدیگر سفر کردندی. یکی ضعیف بود که هر به دو شب افطار کردی و دیگر قوی که روزی سه بار خوردی.

اتفاقاً بر درِ شهری به تهمتِ جاسوسی گرفتار آمدند. هر دو را به خانه‌ای کردند و در به گِل برآوردند.

بعد از دو هفته معلوم شد که بی‌‎گناهند. در را گشادند. قوی را دیدند مرده و ضعیف جان به سلامت بُرده.

مردم در این عجب ماندند.

حکیمی گفت: خلافِ این عجب بودی، آن یکی بسیارخوار بوده است، طاقتِ بی‌‎نوایی نیاورد، به سختی هلاک شد. وین دگر خویشتن‌‎دار بوده است، لاجَرَم بر عادتِ خویش صبر کرد و به سلامت بماند.

چو کم ‎خوردن طبیعت شد کسی را
چو سختی پیشش آید، سهل گیرد
وگر تن‌‎پرور است اندر فراخی
چو تنگی بیند، از سختی بمیرد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌نبشته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دو درویشِ خراسانی مُلازمِ صحبتِ یکدیگر سفر کردندی. یکی ضعیف بود که هر به دو شب افطار کردی و دیگر قوی که روزی سه بار خوردی.
هوش مصنوعی: دو درویش از خراسان تصمیم به سفر کردند و در طول راه، با هم صحبت می‌کردند. یکی از آن‌ها ضعیف بود و تنها هر دو شب یک بار افطار می‌کرد، در حالی که دیگری قوی‌تر بود و روزی سه بار غذا می‌خورد.
اتفاقاً بر درِ شهری به تهمتِ جاسوسی گرفتار آمدند. هر دو را به خانه‌ای کردند و در به گِل برآوردند.
هوش مصنوعی: سپس در دروازه یک شهر به اتهام جاسوسی دستگیر شدند. هر دو را به خانه‌ای بردند و در آنجا در را با گل مسدود کردند.
بعد از دو هفته معلوم شد که بی‌‎گناهند. در را گشادند. قوی را دیدند مرده و ضعیف جان به سلامت بُرده.
هوش مصنوعی: پس از گذشت دو هفته مشخص شد که آن‌ها بی‌گناه هستند. در را باز کردند و متوجه شدند که فرد قوی مرده و فرد ضعیف جان سالم به در برده است.
مردم در این عجب ماندند.
هوش مصنوعی: مردم در حیرت و شگفتی باقی ماندند.
حکیمی گفت: خلافِ این عجب بودی، آن یکی بسیارخوار بوده است، طاقتِ بی‌‎نوایی نیاورد، به سختی هلاک شد. وین دگر خویشتن‌‎دار بوده است، لاجَرَم بر عادتِ خویش صبر کرد و به سلامت بماند.
هوش مصنوعی: یک حکیم گفت: برعکس این موضوع عجیب بود، آن یک نفر به شدت در فقر قرار داشت و نتوانست فشار کمبود را تحمل کند و به سختی از بین رفت. اما این فرد دیگر خود را کنترل کرد و به همین دلیل بر طبق عادت خود صبر کرد و سالم ماند.
چو کم ‎خوردن طبیعت شد کسی را
چو سختی پیشش آید، سهل گیرد
چون قناعت و کم‌خواری خوی و سرشت کسی گردد، هر دشواری که بر وی روی کند آسان شمارد؛
وگر تن‌‎پرور است اندر فراخی
چو تنگی بیند، از سختی بمیرد
ولی اگر به هنگامِ توانگری تن‌آسانی کند، چون زندگی بر وی سخت گیرد از محنت و رنج جان سپارد.

خوانش ها

حکایت شمارهٔ ۶ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۶ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۶ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1394/01/10 23:04
امین

چو کم خوردن طبیعت شد کسی را
چو سختی پیشش آید،سهل گیرد
وگر تن پرورست اندر فراخی
چو تنگی بیند از سختی بمیرد

1398/02/15 14:05
ویتو

حداقل یک بار از روی متن اگر میخواندید میفهمیدین یک بیت جا مانده