حکایت شمارهٔ ۲۶
دزدی گدایی را گفت: شرم نداری که دست از برایِ جوی سیم پیشِ هر لَئیم دراز میکنی؟
گفت:
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
حکایت شمارهٔ ۲۶ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۲۶ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۲۶ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
مرحمت فرمایید رفع نقص شود.
دزدی گدایی را گفت شرم نداری که دست از برای جوی سیم پیش هر لئیم دراز میکنی گفت :
دست دراز از پی یک حبه سیم به که ببرند به دانگی و نیم
کو گوش شنوا، این پروژه در ابتدای راه جهارنعل میتاخت رهرو آنست که آهسته و پیوسته طی مسیر کند عین بیماری و مرض که اگر تب بیمار پیوسته باشد مجنون نکند میکشد ولی تب تند به تندی هم سرد بشود کاری نباشد سلامتی بیمار را. باروتشون همینقدر بود نباید انتظار بیشتر داشت چون تا همینجا هم به الطفات حضرات مسفیض بودیم بی منت و به رایگان مستفید.
لطفا کاملش کنید ... حیفه ...
دست دراز از پی یک حبه سیم به که ببرند به دانگی و نیم
یک دانگ و نیم یعنی یک چهارم دینار و به موجب آن طبق دستور قرآن قطع دست واجب می گردد
و معنی آن است که اگر برای گدایی دست دراز کنی بهتر از آن است که به خاطر یک چهارم دینار دست تورا ببرند