گنجور

حکایت شمارهٔ ۲۵

ابلهی را دیدم سَمین، خِلعتی ثَمین در بر و مَرْکَبی تازی در زیر و قَصَبی مصری بر سر.

کسی گفت: سعدی! چگونه همی‌بینی این دیبای مُعْلَمْ بر این حیوانِ لا‌یَعْلَمْ؟

گفتم:

قَدْ شٰابَهَ بِالْوَرَیٰ حِمارٌ
عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ

یک خلقتِ زیبا به از هزار خلعتِ دیبا.

به آدمی نتوان گفت مانَد این حیوان
مگر دُراعه و دستار و نقشِ بیرونش
بگرد در همه اسبابِ مِلک و هستیِ او
که هیچ چیز نبینی حلال جز خونَش

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌نبشته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ابلهی را دیدم سَمین، خِلعتی ثَمین در بر و مَرْکَبی تازی در زیر و قَصَبی مصری بر سر.
نادانی فربه را دیدم، جامه‌ای گرانبها پوشیده و بر اسبی عَرَبی سوار و دَستاری از کتانِ نازکِ مصری بر سر نهاده.
کسی گفت: سعدی! چگونه همی‌بینی این دیبای مُعْلَمْ بر این حیوانِ لا‌یَعْلَمْ؟
شخصی گفت: ای سعدی! این حریرِ نگارین را بر این جانورِ نادان چگونه یافتی؟
قَدْ شٰابَهَ بِالْوَرَیٰ حِمارٌ
عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ
خری است که شبیه مردم شده استِ گوساله هیکلی که صدایش مانند گاو است.
یک خلقتِ زیبا به از هزار خلعتِ دیبا.
هوش مصنوعی: یک اثر زیبا به مراتب ارزشمندتر از هزار لباس نفیس است.
به آدمی نتوان گفت مانَد این حیوان
مگر دُراعه و دستار و نقشِ بیرونش
این جانورِ آدمی‌روی را نتوان مردمِ آدمی‌خوی دانست، که جز به جامه و عمّامه و صورت شبیه مردم نیست؛
بگرد در همه اسبابِ مِلک و هستیِ او
که هیچ چیز نبینی حلال جز خونَش
در رَخْت و پَخْت و دارایی وی جستجو کن، همه را حرام خواهی یافت جز خونَش که گویی ریختن آن رواست.

خوانش ها

حکایت شمارهٔ ۲۵ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۲۵ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۲۵ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1394/01/25 10:03
ناشناس

این بیت از قلم افتاده
بگرد در همه اسباب ملک و هستی او
که هیچ چیز نبینی حلال ، جز خونش

1394/01/25 10:03
علی والی پور

این بیت از قلم افتاده
بگرد در همه اسباب ملک و هستی او
که هیچ چیز نبینی حلال ، جز خونش

1397/10/08 23:01

قد شابه بالوری حمار
عجلا جسدا له خوار:
خری شبیه مردم شده است. گوساله‌ی مجسمیست که بانگ گاو دارد.

1399/02/29 21:04
الهام

به نظر شما سمین خلعت ثمین در خوانش حکایت درست است؟ چراکه این سمین به معنی چاق و فربه است و آن ثمین به معنی گران و باارزش. شاید بهتر است بعد از سمین مکث شود و دوباره خوانده شود اینگونه که ابلهی را دیدم سمین (چاق)، خلعت ثمین (گران) بر تن و ... ممنون از شما
---
پاسخ: با تشکر از راهنمایی شما خوانش تصحیح شد.

1399/06/01 08:09
محمد!

دیبای مُعلَم: پارچه ابریشمی نقش و نگار دار. و شاید هم منظور از آن *دیبای نشان دار* بوده باشد. یعنی پارچه یا لباس نفیسی بوده که سازنده آن معروف بوده به طوری که بیشتر افراد آن را میشناختند و (به قول امروزیها) مارک بوده.
تا نظر اساتید چه باشد

1401/01/26 05:03
امید صادقی

در بعضی نسخ از جمله بایسنقری و کشمیری که تصاویرش در گنجینه‌ی گنجور هست بیت عربی در خط 4 وجود ندارد و در آخر دو بیت اضافه دارد:

 

شریف گر متضعف شود، خیال مبند

که پایگاه بلندش ضعیف خواهد شد

 

ور آستانه سیمین به میخ زر بندد

گمان مبر که یهودی شریف خواهد شد