حکایت شمارهٔ ۲۳
صیّادی ضعیف را ماهیِ قوی به دام اندر افتاد، طاقتِ حفظِ آن نداشت. ماهی بر او غالب آمد و دام از دستش در رُبود و برَفت.
دیگر صیّادان دریغ خوردند و ملامتش کردند که چنین صیدی در دامت افتاد و ندانستی نگاه داشتن. گفت: ای برادران، چه توان کردن؟ مرا روزی نبود و ماهی را همچنان روزی مانده بود. صیّادِ بیروزی در دجله نگیرد و ماهیِ بیاجل بر خشک نمیرد.
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
حکایت شمارهٔ ۲۳ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۲۳ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۲۳ به خوانش فاطمه زندی
حکایت شمارهٔ ۲۳ به خوانش دریا قلیلی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
صیادی ضعیف را ماهی قوی بدام اندر افتاد. طاقت حفظ آن نداشت ماهی برو غالب آمد و دام از دستش درربود و برفت
شد غلامی که آب جوی آرد آب جـوی آمـد و غـلـام بــبــرد
دام هــر بــار مــاهـی آوردی ماهی این بار رفت و دام ببرد
دیگر صیادان دریغ خوردند و ملامتش کردند که چنین صیدی در دامت افتاد و ندانستی نگاه داشتن. گفت: ای برادران چه توان کردن مرا روزی نبود و ماهی را همچنان روزی مانده بود. صیاد بی روزی در دجله نگیرد و ماهی بی اجل، بر خشک نمیرد
سلام .روزی اول منظور مقدر است و روزی دوم منظور عمر است .صنعت جناس