گنجور

حکایت شمارهٔ ۴۷

دیدم گلِ تازه چند دسته
بر گنبدی از گیاه رُسته
گفتم: چه بود گیاهِ ناچیز
تا در صفِ گل نشیند او نیز؟
بگریست گیاه و گفت: خاموش
صحبت نکند کرم فراموش
گر نیست جمال و رنگ و بویم
آخر نه گیاهِ باغِ اویم؟
من بندهٔ حضرتِ کریمم
پروردهٔ نعمتِ قدیمم
گر بی هنرم وگر هنرمند
لطف است امیدم از خداوند
با آن که بِضاعتی ندارم
سرمایهٔ طاعتی ندارم
او چارهٔ کارِ بنده داند
چون هیچ وسیلتش نمانَد
رسم است که مالکانِ تحریر
آزاد کنند بندهٔ پیر
ای بارخدای عالم آرای
بر بندهٔ پیرِ خود ببخشای
سعدی رهِ کعبهٔ رضا گیر
ای مردِ خدا! درِ خدا گیر
بدبخت کسی که سر بتابد
زین در که دری دگر بیابد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌نبشته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دیدم گلِ تازه چند دسته
بر گنبدی از گیاه رُسته
چند مجموعه گل بر خرمنی از گیاه بسته یافتم.
گفتم: چه بود گیاهِ ناچیز
تا در صفِ گل نشیند او نیز؟
هوش مصنوعی: گفتم: این گیاه بی‌ارزش چه بی‌دلیل در میان گل‌ها خود را جا کرده است؟
بگریست گیاه و گفت: خاموش
صحبت نکند کرم فراموش
گیاه گریه آغاز کرد و گفت: خاموش باش و بیش خرده مگیر که مرد کریم به بزرگ‌منشی و بزرگواریِ‌ خود حقِّ همسایگی و هم‌خانگی را از یاد نمی‌برد و از همنشینیِ تهیدستان روی بر نمی‌تابد؛
گر نیست جمال و رنگ و بویم
آخر نه گیاهِ باغِ اویم؟
مرا هم اگرچه مانند گل‌های بی‌خارِ جهان نقشی خوش و بویی دلکش نیست به هر حال گیاهِ گلزارِ آفریدگارم.
من بندهٔ حضرتِ کریمم
پروردهٔ نعمتِ قدیمم
هوش مصنوعی: من یکservantِ خداوند مهربان هستم و از نعمت‌های گذشته او رشد کرده و پرورش یافته‌ام.
گر بی هنرم وگر هنرمند
لطف است امیدم از خداوند
هوش مصنوعی: اگر من بدون هنر باشم یا با هنر، لطف و محبتی که به من می‌شود از جانب خداوند است. من به رحمت و امید او دل بسته‌ام.
با آن که بِضاعتی ندارم
سرمایهٔ طاعتی ندارم
هوش مصنوعی: با اینکه چیزی از نظر مالی ندارم، اما حتی توفیق عبادت و طاعت را هم ندارم.
او چارهٔ کارِ بنده داند
چون هیچ وسیلتش نمانَد
چون بندهٔ درمانده را هیچ سببی از اسبابِ رسیدن به مراد نباشد، خداوندِ کریم وی را فرو نگذارد و چارهٔ کارش کند.
رسم است که مالکانِ تحریر
آزاد کنند بندهٔ پیر
مالکانِ برده -که حق و قدرتِ آزاد کردنِ بنده را دارند- چنین آیین است که چاکرانِ‌ فرتوت را آزاد می‌کنند.
ای بارخدای عالم آرای
بر بندهٔ پیرِ خود ببخشای
ای خداوندِ بزرگِ جهان آرای، این بندهٔ دیرسالهٔ افتاده را عفو کن و بر وی رحمت آر.
سعدی رهِ کعبهٔ رضا گیر
ای مردِ خدا! درِ خدا گیر
ای سعدی، راهِ‌ قبلهٔ رضا و تسلیم و خشنودی به فرمانِ حق در پیش گیر، ای مرد راه حق، ملازم درگاهِ‌ یزدان باش؛
بدبخت کسی که سر بتابد
زین در که دری دگر بیابد
آنکس از هر درْ رانده و مطرود باشد که از آستان وی (خدا) روی بگرداند، زیرا جز درگاه ایزد پناهی نباشد (نتوان یافت).

خوانش ها

حکایت شمارهٔ ۴۷ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۴۷ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۴۷ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1391/05/24 16:07
عزیز عزیزی مودب

این حکایت طبق کتاب غلامحسین یوسفی حکایت شماره 46 است

1394/01/30 23:03
امین

دیدم گل تازه چند دسته
بر گنبدی از گیاه رسته
گفتم: چه بود گیاه ناچیز
تا در صف گل نشیند او نیز؟
بگریست گیاه و گفت خاموش
صحبت نکند کرم فراموش
گر نیست جمال و رنگ و بویم
آخر نه گیاه باغ اوییم؟
من بنده حضرت کریمم
پرورده نعمت قدیمم
گر بی هزم و گر هنرمند
با آن که بضاعتی ندارم
سر مایه طاعتی ندارم
او چاره کار بنده داند
چون هیچ وسیلتش نماند
رسمست که مالکان تحریر
آزاد کنند بنده پیر
ای بار خدای عالم آرای
بر بنده پیر خود ببخشای
سعدی ره کعبه رضا گیر
ای مرد خدا،در خدا گیر
بدبخت کسی که سر بتابد
زین در که دری دگر بیابد

1394/01/30 23:03
امین

بیت ششم چنین است:
گر بی هزم و گر هنرمند
لطف است امیدم از خداوند

1398/02/12 01:05
سعدی حائری

سعدی ره کعبه رضا گیر ای مرد خدا ره خدا گیر
بدبخت کسی که سر بتابد زین در، که دری دگر نیابد
این از نسخه های قدیمی است بهتر معنی میدهد
THE DOOR
The unfortunate one is he who averts his head from this door.
For he will not find another door.

1399/05/22 02:07
محمد

با توجه به تصاویر کتب خطی، به نظر می رسد در مصرع دوم بیت اول "بسته" قافیه باشد نه "رسته"

1401/03/25 23:05
مجید سلیمانی

صحبت نکند کرم فراموش یعنی چه؟

1403/11/24 10:01
رضا از کرمان

سلام

بنظرم این معنی را داره :

این حرفها که میزنی  باعث نمیشه که من لطف پروردگارم را فراموش کنم 

1402/03/31 21:05
بنده خدا

نگاه تیزبینانه‌ی سعدی به پدیده های اطراف ، تحسین برانگیز است.