حکایت شمارهٔ ۴۶
پادشاهی به دیدهٔ اِستِحقار در طایفهٔ درویشان نظر کرد.
یکی زآن میان به فِراست به جای آورد و گفت: ای مَلِک! ما در این دنیا به جَیْش از تو کمتریم و به عَیْش خوشتر و به مرگ برابر و به قیامتْ بهتر.
ظاهرِ درویشی جامهٔ ژِنده است و مویِ سِتُرْده و حقیقتِ آن دلِ زنده و نفْسِ مرده.
طریقِ درویشان ذکر است و شکر و خدمت و طاعت و ایثار و قناعت و توحید و توکّل و تسلیم و تحمّل.
هر که بدین صفتها که گفتم موصوف است به حقیقت درویش است وگر در قباست،
امّا هرزهگردی بینماز، هواپرست، هوسباز که روزها به شب آرد در بندِ شهوت و شبها روز کند در خوابِ غفلت و بخورد هر چه در میان آید و بگوید هر چه بر زبان آید، رند است وگر در عباست.
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
حکایت شمارهٔ ۴۶ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۴۶ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۴۶ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
این حکایت طبق کتاب غلامحسین یوسفی حکایت شماره 45 است
اگر کشور خدای کامران است
وگر درویش حاجتمند نان است
در آن ساعت که خواهند این و آن مرد
نخواهند از جهان بیش از کفن برد
چو رخت از مملکت بر بست خواهی
گدایی بهتر است از پادشاهی
ظاهرِ درویشی جامه ژنده است و موی سِترده و حقیقتِ آن دلِ زنده و نفس مرده.
نه آنکه بر در دعوی نشیند از خلقی
و گر خلاف کنندش به جنگ برخیزد
اگر ز کوه فرو غلطد آسیا سنگی
نه عارف است که از راه سنگ برخیزد
طریق درویشان ذکرست و شکر و خدمت و طاعت و ایثار و قناعت و توحید و توکل و تسلیم و تحمل.
هر که بدین صفتها که گفتم موصوفست به حقیقت درویشست و گر در قباست
اما هرزه گردی بی نماز هوا پرست هوس باز که روزها به شب آرد در بند شهوت و شبها روز کند در خواب غفلت و بخورد هر چه در میان آید و بگوید هر چه بر زبان آید رندست و گر در عباست
ای درونت برهنه از تقوی
کز برون جامه ریا داری
پرده هفت رنگ در مگذار
تو که در خانه بوریا داری
پرده هفت رنگ در مگذار
تو که در خانه بوریا داری
یعنی تو که در خانه حصیر داری و روی حصیر مینشینی، پرده هفت رنگ دم در نذار. ریاکاری مکن
تشبیه بسیار زیبایی است.
وگر درویشْ حاجتمندِ نان است و یا وگر درویشِ حاجتمندِ نان است؟ خواننده دومی رو میخونه.
بنظرتون اولی بهتر و درست تر نیست؟