حکایت شمارهٔ ۴۱
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
حکایت شمارهٔ ۴۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۴۱ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۴۱ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
این حکایت طبق کتاب غلامحسین یوسفی حکایت شماره 40 است
متن کامل حکایت شماره 39 در کتاب تصحیح شدهی غلامحسین یوسفی چنین است:
طایفهی رندان به انکار درویشی بدر آمدند و سخنان ناسزا گفتند و بزدند و برنجانیدند. شکایت از بیطاقتی پیش پیر طریقت برد که چنین حالی رفت. گفت ای فرزند، خرقه درویشان جامه رضاست هر که در این جامه تحمّل بیمرادی نکند مدعی است و خرقه بر وی حرام است.
دریای فراوان نشود تیره به سنگ
عارف که برنجد تنک است آب هنوز
×××
گر گزندت رسد تحمل کن
که به عفو از گناه پاک شوی
ای برادر چو عاقبت خاک است
خاک شو، پیش از آنکه خاک شوی
گلستان سعدی به تصحیح غلامحسین یوسفی چاپ خوارزمی سال 1381 صفحهی 105
به فکر ما رایت بیرقست وسراپر ده پرده ء درودیوار آستانه ء سلطان است
سلام، این حکایت چرا بصورت کامل نیومده؟ من نسخه ای از گلستان دارم که دتوی اون 10 بیت شعر هست.
نسخه ی محمد علی فروغی.
این حکایت شنو که در بغداد
رایت و پرده را خلاف افتاد
رایت از گرد راه و رنج رکاب
گفت با پرده با طریق عتاب:
من و تو هر دو خواجه تاشانیم
بنده بارگاه سلطانیم
من ز خدمت دمی نیاسودم
گاه و بیگاه در سفر بودم
تو نه رنج آزموده ای نه حصار
نه بیابان و باد و گرد و غبار
قدم من به سعی پیشتر است
پس چرا عزت تو بیشتر است
تو بر بندگان مه رویی
با کنیزان یاسمن بویی
من فتاده به دست شاگردان
به سفر پایبند و سرگردان
گفت من سر بر آستان دارم
نه چو تو سر بر آسمان دارم
هر که بیهوده گردن افرازد
خویشتن را به گردن اندازد
روزگاری در فلان آباد
تن و جان مردمان خلاف افتاد
این به آن گفت:خواجه ها شانیم
بنده بارگاه سلطانیم
تو نه رنج آزمودهه ای نه خمار
نه بیابان دیده ای و گرد و غبار
آن به این گفت::
که تو ای عاشق یار
گو چرا به من کنی تکرار
که نکو رویت ازبندگان، دار
توکه دانی سر بر آسمان دارم
و نه سر بر آستان زارم
گفت: چون تکی در زشتی و ادبار
چشم زنندت به روز بیش از صدبار
لطفا معنی "خواجهتاشانیم" در خط 3 و معنی "بر" در خط 7 را بنویسید.
درود
خواجهتاشانیم: همقطار و خدمتگزار یک آقاییم.
برِ: در کنارِ
معنی ۲ بیت آخر چیست؟
گفت من سر بر آستان دارم
نه چو تو سر بر آسمان دارم
هر که بیهوده گردن افرازد
خویشتن را به گردن اندازد
ازینرو من جای در آستان پادشاهان دارم و به جایی رسیده ام که مانند تو سر در اسمان ندارم پرچم(رایت) در بلندی و در اسمان است و نماد غرور و خودنمایی است ، هر کسی که بی دلیل سر بالا بگیرد و خودنمایی کند و خود را بالا پندارد فقط عجز خودش را نشان داده