حکایت شمارهٔ ۴۰
طایفهٔ رندان به خلافِ درویشی به در آمدند و سخنان ناسزا گفتند و بزدند و برنجانیدند.
شکایت از بیطاقتی پیشِ پیرِ طریقت برد که چنین حالی رفت.
گفت: ای فرزند! خرقهٔ درویشان جامهٔ رضاست، هر که در این کسوت تحمّلِ بیمرادی نکند مدّعی است و خرقه بر او حرام.
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
حکایت شمارهٔ ۴۰ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۴۰ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۴۰ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
شعر اول این حکایت، در گلستان تصحیح شده ی جناب فروغی، چاپ سال 1357 انتشارات امیرکبیر، اینگونه و بدون هیچ پاورقی نوشته شده است: (در سایر نسخ کتاب گلستان که عکس هایشان در بالای این حاشیه موجود است نیز به همین ترتیب می باشد)
دریای فراوان نشود تیره بسنگ
عارف که برنجد *تنک آبست* هنوز
مصراع سوم شعر دوم نیز، ای برادر چو خاک خواهی شد، نوشته شده و مصراع ای برادر چو عاقبت خاکست، در پاورقی درج شده است.
لطفا اصلاحات لازم اعمال شود؛ با تشکر فراوان.
با سپاس، «تنک است آب» و مورد دوم طبق فرمودهٔ جنابعالی جایگزین شد.
خاک خواهی شد : مرگ
خاک شو : متواضع و فروتن شو
خاک شوی : ؟ آیا همان مردن است؟ ربطی به خاک شدن در کشتی ندارد؟