حکایت شمارهٔ ۲۹
ابوهُرَیْرَه، رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، هر روز به خدمتِ مصطفی، صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ، آمدی. گفت: یا اَباهُرَیْرَةٍ! زُرْنی غِبّاً، تَزْدَدْ حُبّاً: هر روز میا تا محبّت زیادت شود.
صاحبدلی را گفتند: بدین خوبی که آفتاب است، نشنیدهایم که کس او را دوست گرفته است و عشق آورده. گفت: برای آنکه هر روز میتوان دید مگر در زمستان که محجوب است و محبوب.
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
حکایت شمارهٔ ۲۹ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۲۹ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۲۹ به خوانش فاطمه زندی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
ابوهریره: هُریره به معنای بچه گربه است. وی علاقه به گربه داشته است.
ابوهریره یمنی از اصحاب محمد بن عبدالله پیامبر اسلام بود. نام کامل وی: ( عبدالرحمن به صخر الدوسی بن ثعلبه بن سلیم بن فهم ) بوده و نسب او به قبیلهٔ (الأزو اعظم) یکی از مشهورترین قبائل یمن میرسد. نام وی در دوران پیش از اسلام عبد شمس بود که محمد آن را به عبدالرحمن تغییر داد. او پس از فتح خیبر به یثرب آمده و در آن جا اسلام آورد. عمر او را والی بحرین قرار داد. ابوهریره از راویان حدیث است. در صحیح بخاری و صحیح مسلم، احادیثی که او از محمد، پیامبر اسلام نقل کردهاست ذکر گشتهاند. در سال 58 هجری ابوهریره، بر جنازهٔ عایشه نماز گزارد. وی در سال 59 (قمری)، در سن هفتاد وهشت سالگی درگذشت.[1] . شما توهین بزرگی کردین . برید توبه کنید
ابوهریره یمنی از اصحاب محمد بن عبدالله پیامبر اسلام بود. نام کامل وی: ( عبدالرحمن به صخر الدوسی بن ثعلبه بن سلیم بن فهم ) بوده و نسب او به قبیلهٔ (الأزو اعظم) یکی از مشهورترین قبائل یمن میرسد. نام وی در دوران پیش از اسلام عبد شمس بود که محمد آن را به عبدالرحمن تغییر داد. او پس از فتح خیبر به یثرب آمده و در آن جا اسلام آورد. عمر او را والی بحرین قرار داد. ابوهریره از راویان حدیث است. در صحیح بخاری و صحیح مسلم، احادیثی که او از محمد، پیامبر اسلام نقل کردهاست ذکر گشتهاند. در سال 58 هجری ابوهریره، بر جنازهٔ عایشه نماز گزارد. وی در سال 59 (قمری)، در سن هفتاد وهشت سالگی درگذشت.[1] . شما توهین بزرگی کردین . برید توبه کنید
زُرنی غِبّاً تَزْدَد حُباً یعنی "یک روز در میان با من دیدار کن تا بر دوستی بیافزایی". شاید هم در جمله بعد کلمۀ مُحَبَّت صحیح نباشد و مِحنَت درست باشد (البته این حدس و نظر من است). یعنی اگر کسی هر روز به دیدار کسی دیگر برود او با این کار اسباب محنت (رنج) میگردد.
ما هم یکی داریم اینقدر دیدیمش به حکم این حکایت گلستان ابوهریره خطابش میکنیم...
با این تفاوت که میگیم : حتی لو کنت لا اراک لمدت سنوات لن تفوت لک....
پیش از این حکایت در بعضی نسخههای گلستان حکایتی هست که در تصحیح فروغی نیامده:
یکی را دوستی بود که عمل دیوان کردی. مدتی اتفاق دیدن نیفتاد. کسی گفت: فلان را دیر شد که ندیدی. گفت: من او را نخواهم که ببینم. قضا را یکی از کسان او حاضر بود.
گفت: چه خطا کرده است که ملولی از دیدن او؟ گفت: هیچ ملالی نیست، اما دوست دیوانی را وقتی توان دید که معزول باشد و مرا راحت خویش در رنج او نباید
در بزرگی و دار و گیر عمل
ز آشنایان فراغتی دارند
روز درماندگی و معزولی
درد دل پیش دوستان آرند
عالی