حکایت شمارهٔ ۲
درویشی را دیدم، سر بر آستانِ کعبه همیمالید و میگفت: یا غَفور! یا رحیم! تو دانی که از ظَلومِ جَهول چه آید.
عابدان جزایِ طاعت خواهند و بازرگانان بهایِ بِضاعت، منِ بنده امید آوردهام نه طاعت و به دَرْیوزه آمدهام نه به تجارت.
اِصْنَعْ بی ما اَنْتَ اَهْلُهُ.
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
حکایت شمارهٔ ۲ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۲ به خوانش محمدرضا خسروی
حکایت شمارهٔ ۲ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۲ به خوانش فاطمه زندی
حکایت شمارهٔ ۲ به خوانش دکتر مریم صمدی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
سلام. یک بیت جا افتاده است، به این صورت صحیح است:
«بر در کعبه سائلی دیدم / که همی گفت و میگرستی خوش
مینگویم که طاعتم بپذیر / قلم عفو بر گناهم کش»
(کتاب بنده: گلستان سعدی، تشریح دکتر گیوی، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد)
موفق باشید.
پاسخ: با تشکر، بیت جا افتاده مطابق فرموده اضافه شد.
بعد از قطعه پایانی این بیت در بعضی نسخ ثبت است:
گر کشی ور جرم بخشی روی و سر بر آستانم
بنده را فرمان نباشد هرچه فرمایی بر آنم
به نقل از پاورقی گلستان سعدی ص62 /تصحیح محمدعلی فروغی/انتشارات ققنوس/1374
ظَلوم جَهول: انسان
ظَلوم ، جَهول : بسیار ستمگار ، بسیار نادان . اشاره به آیه ی شریفه : إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا. سورهء احزاب آیهء 73 : ما امانت [الهی و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند و[لی] انسان آن را برداشت راستی او ستمگری نادان بود
اِصْنَعْ بی ما اَنتَ اهْلُه : با من چنان کن که تو سزاوار آنی ( شایستهء تو است . )
این کلمه به چه معنیست؟؟ در واژه یاب هم نبود
"بدریوزه"
بدریوزه آمده ام
به دریوزه آمده ام
دریوزه=بیچارگی،گدایی
بیچاره،گدا