حکایت شمارهٔ ۳۷
کسی مژده پیش انوشیروانِ عادل آورد. گفت: شنیدم که فلان دشمنِ تو را خدای ،عَزَّ وَ جَلَّ، برداشت.
گفت: هیچ شنیدی که مرا بگذاشت؟
اگر بمُرد عَدو، جایِ شادمانی نیست
که زندگانیِ ما نیز جاودانی نیست
حکایت شمارهٔ ۳۶: دو برادر یکی خدمت سلطان کردی و دیگر به زورِ بازو نان خوردی.حکایت شمارهٔ ۳۸: گروهی حکما به حضرتِ کسریٰ در، به مصلحتی سخن همیگفتند و بزرگمهر که مهترِ ایشان بود خاموش.
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکینبشته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کسی مژده پیش انوشیروانِ عادل آورد. گفت: شنیدم که فلان دشمنِ تو را خدای ،عَزَّ وَ جَلَّ، برداشت.
هوش مصنوعی: کسی خبر خوشی برای انوشیروان عادل آورد و گفت: شنیدم که خداوند (عزّ و جلّ) فلان دشمن تو را از میان برد.
گفت: هیچ شنیدی که مرا بگذاشت؟
هوش مصنوعی: او گفت: آیا چیزی شنیدی که من را تنها گذاشت؟
اگر بمُرد عَدو، جایِ شادمانی نیست
که زندگانیِ ما نیز جاودانی نیست
هوش مصنوعی: اگر دشمن ما بمیرد، نباید خوشحال شویم، چون زندگی ما هم جاودانه نیست و سرانجام به پایان میرسد.
خوانش ها
حکایت شمارهٔ ۳۷ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۳۷ به خوانش دکتر مریم صمدی
حکایت شمارهٔ ۳۷ به خوانش محمدرضا خسروی
حکایت شمارهٔ ۳۷ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۳۷ به خوانش فاطمه زندی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
"باب اول - قسمت هفتم"
با صدای احسان چریکی (آلبوم گلستان سعدی - لوح اول (باب اول تا باب چهارم))
حاشیه ها
1391/06/13 19:09
ناشناس
در انتها این بیت وجود دارد:
اگر بمرد عدو جای شادمانی نیست / که زندگانی ما نیز جاودانی نیست