گنجور

حکایت شمارهٔ ۳۴

یکی از پسرانِ هارون‌الرَّشید پیش پدر آمد خشم‌آلود که فلان سرهنگ‌زاده مرا دشنامِ مادر داد.

هارون ارکان دولت را گفت: جَزایِ چنین کس چه باشد؟

یکی اشاره به کشتن کرد و دیگری به زبان بریدن و دیگری به مصادره و نفی.

هارون گفت: ای پسر! کَرَم آن است که عفو کنی و گر نتوانی تو نیزش دشنامِ مادر ده، نه چندانکه انتقام از حد درگذرد آنگاه ظلم از طرفِ ما باشد و دعوی از قِبَلِ خصم.

نه مرد است آن به نزدیکِ خردمند
که با پیلِ دمان پیکار جوید
بلی مرد آن کس است از رویِ تحقیق
که چون خشم آیدش، باطل نگوید

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌نبشته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکی از پسرانِ هارون‌الرَّشید پیش پدر آمد خشم‌آلود که فلان سرهنگ‌زاده مرا دشنامِ مادر داد.
هوش مصنوعی: یکی از پسران هارون الرشید با عصبانیت به پدرش مراجعه کرد و گفت که یکی از سرهنگ‌زاده‌ها به او توهین کرده و به مادرش دشنام داده است.
هارون ارکان دولت را گفت: جَزایِ چنین کس چه باشد؟
هوش مصنوعی: هارون به ارکان دولت گفت: «مجازات چنین فردی چه خواهد بود؟»
یکی اشاره به کشتن کرد و دیگری به زبان بریدن و دیگری به مصادره و نفی.
هوش مصنوعی: یکی به کشتن اشاره کرد، دیگری به بریدن زبان، و سومی به مصادره و نفی.
هارون گفت: ای پسر! کَرَم آن است که عفو کنی و گر نتوانی تو نیزش دشنامِ مادر ده، نه چندانکه انتقام از حد درگذرد آنگاه ظلم از طرفِ ما باشد و دعوی از قِبَلِ خصم.
هوش مصنوعی: هارون گفت: ای پسر! صفات خوب این است که عفو کنی و اگر نمی‌توانی، حداقل به او دشنامی به مادرش بده. اما نباید انتقام‌گیری به قدری شدید باشد که ظلم ما به حساب آید و دعوا از طرف دشمن آغاز شود.
نه مرد است آن به نزدیکِ خردمند
که با پیلِ دمان پیکار جوید
مرد تمام آن کس نیست که با فیل خشمگین جنگ آورد،
بلی مرد آن کس است از رویِ تحقیق
که چون خشم آیدش، باطل نگوید
آری مردِ کامل کسی است که چون غضب بر وی چیره آید زبان به ناسزا و یاوه نگشاید.

خوانش ها

حکایت شمارهٔ ۳۴ به خوانش دکتر مریم صمدی
حکایت شمارهٔ ۳۴ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۳۴ به خوانش محمدرضا خسروی
حکایت شمارهٔ ۳۴ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۳۴ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1391/06/10 19:09
ناشناس

بعد از "دعوی از قبل خصم" جمله تموم می شه و این دو بیت میاد
نه مرد است آن به نزدیک خردمند/که با پیل دمان پیکار جوید
بلی مرد آن کس است از روی تحقیق / که چون خشم آیدش، باطل نگوید

1394/07/29 09:09
علی

با سپاس، متأسفانه این حکایت به طور کامل اینجا نوشته نشده‌است که اکنون بنده در زیر متن کامل آن را از روی نسخه تصحیح روان‌شاد فروغی بزرگ اینجا می نویسم، گرچه نوشته‌ام را بازبینی کرده‌ام اما به‌هرروی امیدوارم که در نوشته دچار لغزش و خطا نشده باشم!:
«
یکی از پسران هارون‌الرشید پیش پدر آمد خشم‌آلود که فلان سرهنگ‌زاده، مرا دشنام مادر داد. هارون ارکان دولت را گفت جزای چنین کس چه باشد؟ یکی اشاره به کشتن کرد و دیگری به زبان بریدن و دیگری به مصادره و نفی!
هارون گفت ای پسر، کَرَم آنست که عفو کنی و گر نتوانی تو نیزش دشنام مادر ده! نه چندانکه انتقام از حد درگذرد، آنگاه ظلم از طرف ما باشد و دعوی از قِبَل خصم:
نه مردست آن به نزدیک خردمند**که با پیلِ دمان پیکار جوید
بلی مرد آنکس است از روی تحقیق**که چون خشم آیدش، باطل نگوید
یکی را زشت‌خویی داد دشنام**تحمل کرد و گفت ای نیک‌فرجام
بَتَر زانم که خواهی گفتن آنی**که دانم عیب من چون من ندانی
»
اگر بتوانید از روی این نوشته متن اصلی تارنما را هم اصلاح کنید، بسیار خوب خواهد بود :-)