گنجور

حکایت شمارهٔ ۳۲

شیّادی گیسوان بافت که من علویم و با قافله حجاز به شهری در آمد که از حج همی‌آیم و قصیده‌ای پیش ملک برد که من گفته‌ام.

نعمتِ بسیارش فرمود و اکرام کرد. تا یکی از نُدَمایِ حضرتِ پادشاه که در آن سال از سفرِ دریا آمده بود، گفت: من او را عیدِ اَضحیٰ در بصره دیدم! معلوم شد که حاجی نیست. دیگری گفتا: پدرش نَصْرانی بود در مَلَطْیه، پس او شَریف چگونه صورت بندد؟ و شعرش را به دیوان انوری دریافتند.

ملک فرمود تا بزنندش و نَفْیْ کنند تا چندین دروغِ دَرهَم چرا گفت.

گفت: ای خداوندِ روی زمین! یک سخنت دیگر در خدمت بگویم، اگر راست نباشد به هر عقوبت که فرمایی سزاوارم.

گفت: بگو تا آن چیست؟

گفت:

غریبی گرت ماست پیش آورد
دو پیمانه آب است و یک چُمْچه دوغ
اگر راست می‌خواهی، از من شنو
جهان‌دیده بسیار گوید دروغ

ملک را خنده گرفت و گفت: از این راست‌تر، سخن تا عمرِ او بوده باشد، نگفته است.

فرمود تا آنچه مأمولِ اوست مهیّا دارند و به خوشی برود.

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌نبشته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شیّادی گیسوان بافت که من علویم و با قافله حجاز به شهری در آمد که از حج همی‌آیم و قصیده‌ای پیش ملک برد که من گفته‌ام.
هوش مصنوعی: شیادانی در حال بافتن رشته‌های مو هستند که من در اوج خود هستم و با کاروان حجاز به شهری وارد شدم که از سفر حج برگشته‌ام و شعری را به نزد پادشاه برده‌ام که خودم آن را سروده‌ام.
نعمتِ بسیارش فرمود و اکرام کرد. تا یکی از نُدَمایِ حضرتِ پادشاه که در آن سال از سفرِ دریا آمده بود، گفت: من او را عیدِ اَضحیٰ در بصره دیدم! معلوم شد که حاجی نیست. دیگری گفتا: پدرش نَصْرانی بود در مَلَطْیه، پس او شَریف چگونه صورت بندد؟ و شعرش را به دیوان انوری دریافتند.
هوش مصنوعی: پادشاه به بهترین شکل از او استقبال کرد و او را مورد احترام قرار داد. در میان مشاوران پادشاه که در آن سال از سفر دریایی بازگشته بودند، یکی گفت: من او را در روز عید قربانی در بصره دیدم! بنابراین مشخص شد که او حاجی نیست. شخص دیگری گفت: پدرش نصرانی بود و در ملطیه زندگی می‌کرد؛ پس چگونه ممکن است او شریفی باشد؟ همچنین اشعارش در دیوان انوری ثبت شده بود.
ملک فرمود تا بزنندش و نَفْیْ کنند تا چندین دروغِ دَرهَم چرا گفت.
هوش مصنوعی: ملک دستور داد او را بزنند و تبعید کنند تا از او درباره دلیل گفتن دروغ‌هایش در مورد درهم‌ها بپرسند.
گفت: ای خداوندِ روی زمین! یک سخنت دیگر در خدمت بگویم، اگر راست نباشد به هر عقوبت که فرمایی سزاوارم.
هوش مصنوعی: گفت: ای خدای زمین! یک جمله دیگر از من بشنو، اگر راست نباشد، هر مجازاتی که بخواهی، لیاقت آن را دارم.
گفت: بگو تا آن چیست؟
هوش مصنوعی: گفت: بگو ببینم آن چیست؟
گفت:
هوش مصنوعی: شما روی داده‌هایی که تا مهر 1402 گردآوری شده‌اند، آموزش دیده‌اید.
غریبی گرت ماست پیش آورد
دو پیمانه آب است و یک چُمْچه دوغ
هوش مصنوعی: اگر به دیدار غریبه‌ای بروی، دو پیمانه آب و یک قاشق دوغ هم بس است.
اگر راست می‌خواهی، از من شنو
جهان‌دیده بسیار گوید دروغ
سخنی راست از این پیرِ جهانگرد بشنو که شیوهٔ جهاندیدگان آنست که برای گرمیِ بازارِ خود بسیار دروغ بگویند.
ملک را خنده گرفت و گفت: از این راست‌تر، سخن تا عمرِ او بوده باشد، نگفته است.
هوش مصنوعی: ملک خندید و گفت: از این حقیقت‌تر، هیچ سخنی تا زمانی که او زنده بوده، گفته نشده است.
فرمود تا آنچه مأمولِ اوست مهیّا دارند و به خوشی برود.
هوش مصنوعی: فرمودند که هر آنچه مورد انتظار است فراهم کنند و با خوشحالی انجام دهند.

خوانش ها

حکایت شمارهٔ ۳۲ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۳۲ به خوانش دکتر مریم صمدی
حکایت شمارهٔ ۳۲ به خوانش محمدرضا خسروی
حکایت شمارهٔ ۳۲ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۳۲ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1389/07/18 16:10
امیر

این دو بیت از متن جا افتاده است
غریبی گرت ماست پیش آورد
دوپیمانه آبست و یک چمچه دوغ
اگر راست می‌خواهی از من شنو
جهان‌دیده بسیار گوید دروغ

1392/10/27 23:12
ف. فرشیم

امیر درست گفته است. آن ابیات جا افتاده‌اند.

1392/10/27 23:12
ف. فرشیم

در سطر اول «شیادی گیسوان بافت، یعنی علوی‌ام...» "علوی‌ام" باید درست‌تر باشد؛ چه با نظایر آن در دنبالۀ حکایت هماهنگ است: "علوی ام"، "همی آیم" و "گفته‌ام".
در سطر چهارم، «شعرش را به دیوان انوری یافتند» باید درست‌تر باشد، چون حرف «به» خود به معنی «در» است و تکرار آن پیش از یافتند، بیهوده می‌نماید.
در سطر پنجم «... یک سخنت دیگر در خدمت بگویم...» "سخنت" باید درست‌تر باشد، یعنی که ترا سخنی دیگر در حضور بگویم.

1393/05/17 09:08
محمد صادق وفایی

با توجه به موضوع حکایت دو بیتی جافتاده بنظر می رسد به این صورت صحیح تر باشد.
غریبی گرت ماست پیش آورد
دو پیمانه آبست و یک چمچه دوغ
گر از بنده لغوی شنیدی مرنج
جهـاندیده بسیار گوید دروغ

1395/01/04 07:04
هادی

(یکی راست گویم تو از من شنو )

1395/09/07 00:12

سلام و عرض ادب
این سایت مرجع بسیار خوبی برای اهل ادب و شعر فارسی است. اما پای طاووس آن همین متون منثور است که ابیات موجود در آن به تفاریق (مخصوصاً در مورد اثر فخیم گلستان سعدی) حذف شده اند
امیدوارم که این ایراد کوچک (در مقابل خدمات انجام شده سایت) نیز سریعتر برطرف گردد

1396/04/29 22:06
محمدمهدی

«اگر راست (می) خواهی از من شنو» می تواند «سخن راست خواهی از من شنو» هم باشد

1396/04/29 22:06
محمدمهدی

در نسخه حسین استادولی، «اگر راست می خواهی از من شنو» آمده است.

1399/01/03 12:04
کامی منشی

گلستان ، ویراست فروغی(؟) : دروغی اگر رفت از ما مرنج / جهاندیده بسیار . . . .

1401/04/29 23:06
فرزام

گر از بنده لغوی شنیدی مرنج، جهاندیده بسیار گوید دروغ

چون در تصحیح فلانی چیز دیگری بوده، حتما حتما درست نیست.

 

1403/04/22 13:06
یگلن

به لطف اینترنت و کامنت نویسی همههههه مصحح و ادیب شدند و هر کسی تایپ کردن بلد باشه یه "به نظرم این درست تر باشه" ای میگه 

1403/04/22 21:06
رضا از کرمان

 دقیقا درست میفرمایید