گنجور

حکایت شمارهٔ ۳۰

پادشاهی به کشتنِ بی‌گناهی فرمان داد. گفت: ای ملِک! به موجبِ خشمی که تو را بر من است، آزارِ خود مجوی که این عقوبت بر من به یک نفس به سر آید و بَزهِ آن بر تو جاوید بماند.

دورانِ بقا چو بادِ صحرا بگذشت
تلخیّ و خوشیّ و زشت و زیبا بگذشت
پنداشت ستمگر که جَفا بر ما کرد
در گردن او بماند و بر ما بگذشت

ملک را نصیحت او سودمند آمد و از سر خون او در گذشت.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌نبشته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پادشاهی به کشتنِ بی‌گناهی فرمان داد. گفت: ای ملِک! به موجبِ خشمی که تو را بر من است، آزارِ خود مجوی که این عقوبت بر من به یک نفس به سر آید و بَزهِ آن بر تو جاوید بماند.
هوش مصنوعی: پادشاهی دستور داد تا یک بی‌گناه را بکشند. در این حین، شخصی به او گفت: ای پادشاه! به خاطر خشم تو بر من، خود را آزار نده که این عذاب بر من زودگذر خواهد بود و عواقب آن برای تو باقی خواهد ماند.
دورانِ بقا چو بادِ صحرا بگذشت
تلخیّ و خوشیّ و زشت و زیبا بگذشت
نوبتِ زندگی چون تندبادِ بیابان بگذشت و روزگارِ خوشی و ناخوشی و ایّامِ نیکبختی و تیره‌روزی سپری شد.
پنداشت ستمگر که جَفا بر ما کرد
در گردن او بماند و بر ما بگذشت
بیدادگر انگاشت که ما را به بیداد بیازُرد، آری ستمش بر ما گذشت و نوبتش به پایان رسید ولی او به کیفرِ این ستم تا جاودان گرفتار ماند و بارِ این گناه بر گردن وی افتاد.
ملک را نصیحت او سودمند آمد و از سر خون او در گذشت.
هوش مصنوعی: ملک از نصیحت او بهره‌مند شد و به خاطر خون او گذشت کرد.

خوانش ها

حکایت شمارهٔ ۳۰ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۳۰ به خوانش دکتر مریم صمدی
حکایت شمارهٔ ۳۰ به خوانش محمدرضا خسروی
حکایت شمارهٔ ۳۰ به خوانش علی معدلی
حکایت شمارهٔ ۳۰ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۳۰ به خوانش فرحناز صادقی
حکایت شمارهٔ ۳۰ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1390/08/08 08:11
امید رضا محبی

بیت زیر از متن جا افتاده است:
دوران بقا چو باد صحرا بگذشت
سختی و خوشی و زشت و زیبا بگذشت

1393/12/26 07:02
ناشناس

پادشاهی بکشتن بیگناهی فرمان داد. گفت: ای ملک بموجب خشمی که ترا بر منست آزار خود مجوی که این عقوبت بر من بیک نفس بسر آید و بزه آن جاوید بر تو بماند
دوران بـقا چـو بـاد صـحـرا بـگذشـت تلخی و خوشی و زشت و زیبا بگذشت
پنداشت ستمگر که ستم بر ما کرد در گـردن او بـمـانـد و بــر مـا بــگـذشـت
ملک را نصیحت او سودمند آمد و از سر خون او درگذشت

1400/12/21 17:02
دکتر صباغ نیا

معادل ضرب المثل: چاه نکن بهر کسی، اول خودت دوم کسی...

عذاب و عقوبت ستمی که ستمگر روا می دارد بر خود او بیشتر و پایدارتر است تا بر آنکه به او ستم شده است

1403/04/12 12:07
استاد سیاست

هیچ ارتباطی با این ضرب‌المثل نداره!

1403/04/12 16:07
رضا از کرمان

سلام 

به ضرب المثل   زمستان میگذره روسیاهیش به زغال میمونه  نزدیکتره 

1402/11/08 19:02
.. منا..

درود بر سعدی شاعری که سخنش از شهد شیرین تر است