حکایت شمارهٔ ۲۹
یکی از وزرا پیش ذوالنّون مصری رفت و همّت خواست؛ که روز و شب به خدمتِ سلطان مشغولم و به خیرش امیدوار و از عقوبتش ترسان. ذوالنّون بگریست و گفت: اگر من خدای را، عَزَّ وَ جَلَّ، چنین پرستیدمی که تو سلطان را، از جملهٔ صِدّیقان بودمی.
گر نه اومید و بیمِ راحت و رنج
پایِ درویش بر فلک بودی
ور وزیر از خدا بترسیدی
همچنان کز مَلِک، مَلَک بودی
حکایت شمارهٔ ۲۸: درویشی مجرّد به گوشهای نشسته بود. پادشاهی بر او بگذشت. درویش از آنجا که فَراغِ مُلکِ قناعت است، سر بر نیاورد و التفات نکرد. سلطان از آنجا که سَطْوَتِ سلطنت است، برنجید و گفت: این طایفهٔ خرقهپوشان امثالِ حیواناند و اهلیّت و آدمیّت ندارند. وزیر نزدیکش آمد و گفت: ای جوانمرد! سلطانِ رویِ زمین بر تو گذر کرد چرا خدمتی نکردی و شرطِ ادب به جای نیاوردی؟ گفت: سلطان را بگوی توقّعِ خدمت از کسی دار که توقّعِ نعمت از تو دارد و دیگر؛ بدان که ملوک از بهرِ پاسِ رعیّتاند نه رعیّت از بهرِ طاعتِ ملوک.حکایت شمارهٔ ۳۰: پادشاهی به کشتنِ بیگناهی فرمان داد. گفت: ای ملِک! به موجبِ خشمی که تو را بر من است، آزارِ خود مجوی که این عقوبت بر من به یک نفس به سر آید و بَزهِ آن بر تو جاوید بماند.
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکینبشته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یکی از وزرا پیش ذوالنّون مصری رفت و همّت خواست؛ که روز و شب به خدمتِ سلطان مشغولم و به خیرش امیدوار و از عقوبتش ترسان. ذوالنّون بگریست و گفت: اگر من خدای را، عَزَّ وَ جَلَّ، چنین پرستیدمی که تو سلطان را، از جملهٔ صِدّیقان بودمی.
هوش مصنوعی: یکی از وزرا به دیدن ذوالنّون مصری رفت و از او خواست که همت و ارادهاش را در خدمت سلطان تقویت کند، زیرا او دائماً در تلاش برای خدمت به سلطان است و به خوبی او امید دارد و از عذابش میترسد. ذوالنّون به شدت گریه کرد و گفت: اگر من خداوند را، با تمام وجودم، مانند تو که برای سلطان اینگونه نگران و متعهدی، پرستش میکردم، از جملهی بندگان صالح میشدم.
گر نه اومید و بیمِ راحت و رنج
پایِ درویش بر فلک بودی
اگر درویش به امید نعیمِ بهشت و ترس از دوزخ خدای را عبادت نمیکرد و طاعتش صرفاً برای رضای خدا بود، پایهٔ قدرتش از ملک هم برتر میرفت.
ور وزیر از خدا بترسیدی
همچنان کز مَلِک، مَلَک بودی
و اگر وزیر از خداوند همانگونه که از شاه میترسد، بیم داشت به مقام فرشتگان میرسید.
خوانش ها
حکایت شمارهٔ ۲۹ به خوانش دکتر مریم صمدی
حکایت شمارهٔ ۲۹ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۲۹ به خوانش محمدرضا خسروی
حکایت شمارهٔ ۲۹ به خوانش علی معدلی
حکایت شمارهٔ ۲۹ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۲۹ به خوانش فاطمه زندی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
"یکی از وزرا پیش ذوالنون مصری رفت و همت خواست که..."
با صدای خسرو شکیبایی (آلبوم 12 حکایت از گلستان سعدی)
حاشیه ها
1391/06/09 05:09
ناشناس
قبل از بیتی که نوشته شده، این بیت هم هست:
گر نه امید و بیم راحت و رنج پای درویش بر فلک بودی
1400/11/16 00:02
دکتر صباغ نیا
ذوالنون پسر ابراهیم مصری از عارفان قرن سوم هجری است که عطار نیشابوری در تذکره الاولیا درباره اش آورده است.