حکایت شمارهٔ ۳
ملکزادهای را شنیدم که کوتاه بود و حقیر و دیگر برادران بلند و خوبروی، باری پدر به کراهت و استحقار درو نظر میکرد، پسر به فراست و استبصار به جای آورد و گفت: ای پدر کوتاهِ خردمند به که نادانِ بلند. نه هر چه به قامت مهتر به قیمت بهتر.
اَلشَّاةُ نَظِیفَةٌ وَ الْفِیلُ جِیفَةٌ.
پدر بخندید و ارکانِ دولت بپسندیدند و برادران بهجان برنجیدند.
شنیدم که ملِک را در آن قُرب دشمنی صَعب روی نمود چون لشکر از هر دو طرف روی در هم آوردند اول کسی که به میدان در آمد این پسر بود، گفت:
این بگفت و بر سپاه دشمن زد و تنی چند مردانِ کاری بینداخت چون پیشِ پدر آمد زمینِ خدمت ببوسید و گفت:
آوردهاند که سپاهِ دشمن بسیار بود و اینان اندک. جماعتی آهنگِ گریز کردند. پسر نعره زد و گفت: ای مردان بکوشید یا جامهٔ زنان بپوشید! سواران را به گفتنِ او تهوّر زیادت گشت و بهیکبار حمله آوردند. شنیدم که هم در آن روز بر دشمن ظفر یافتند مَلِک سر و چشمش ببوسید و در کنار گرفت و هر روز نظر بیش کرد تا ولیعهدِ خویش کرد.
برادران حسد بردند و زهر در طعامش کردند. خواهر از غرفه بدید دریچه بر هم زد، پسر دریافت و دست از طعام کشید و گفت: محالست که هنرمندان بمیرند و بیهنران جای ایشان بگیرند.
پدر را از این حال آگهی دادند. برادرانش را بخواند و گوشمالی بهواجب بداد. پس هر یکی را از اطرافِ بلاد حِصّه معین کرد، تا فتنه بنشست و نزاع برخاست، که ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
حکایت شمارهٔ ۳ به خوانش دکتر مریم صمدی
حکایت شمارهٔ ۳ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۳ به خوانش محمدرضا خسروی
حکایت شمارهٔ ۳ به خوانش سهیل قاسمی
حکایت شمارهٔ ۳ به خوانش علی معدلی
حکایت شمارهٔ ۳ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۳ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
تا بحال شنیده بودیم : هر بیشه گمان مبر که خالیست شاید که پلنگ خفته باشد
که در این حال از لحا ظ معنی هم ملموس تر است
نه درستش همینه
پیسه به هرچیز سیاه و سفید میگن و بعضی گیاهها به رنگ سیاه و سفید هستن
پس معنی اش میشه هرچیز سیاه و سفیدی که دیدی نهال نیست
شاید یه پلنگ باشه
ازبیشه گمان مبر که خالیست شاید که پلنگ نهفته باشد
تامردسحن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد از بیشه گمان مبر که خالیست شاید که ببر حزیده باشد
هر پیسه گمان مبر نهالی است
باشد که پلنگ خفته باشد
از نامه ای از شادروان حبیب یغمایی که گلستان را به مدت شش سال با محمدعلی فروغی تصحیح کردهاند راجع به این بیت توضیح شده است. این نامه پس از در گذشت ایشان در سال 1363 در مجلۀ آینده منتشر شد:
" به اتفاق نسخه های قدیم و کهنه ضبط بیت همین است. می دانیم درویش ها سابقا بر پوست پلنگ می لمیده اند و پوست پلنگ به جای فرششان بوده. نهالی به زبان فارسی لطیف و فصیح و اصیل به معنی توشک یا دوشک ترکی است که امروزه رایج است،گمان می کنم در یکی از داستانهای بهرام گور در شاهنامه است: نهالی بیاورد و بالش نهاد.
به هرحال لغتی است فارسی و اصیل که در ولایت خور و بیابانک رایج است.
می فرماید: هر پیسه و هر فرش خالخال را تصور مکن نهالی هست که بر آن لم بدهی، ممکن است که پلنگی باشد خوابیده . این عبارت مطابق است با همۀ نسخه های قدیم که بعدها نفهمیده اند و تبدیل کرده اند به:
هر بیشه گمان مبر که خالی است
شاید که پلنگ خفته باشد.
در صورتی که شیر جایش در بیشه است و پلنگ در کوهسار، وانگهی چرا صفت حشو بیربط بی جای«خفته»را برای پلنگ آورده؟
و اما«باشد»به دو معنی در مصراع دوم تکرار شده و این لطف کلام است که اهل ادب درک میکنند. "
بسیار عالی بود، در زبان لری به تشک ( نالی) گفته میشه. که از اینجا میشه فهمید همون نهالی است و به خاطر ابدال های زیاد تبدیل به نالی شده. ممنون از این اطلاعات خوب.
آن منم گر در میان خاک و خون بینی سری
الشاةُ نظیفةٌ و الفیلُ جیفةٌ :گوسفند پاکیزه است و قیل مُردار . مقصود آن است که گوشت گوسفند با همه کوچکی اندام پاک و حلال است و فیل ، با وجود بزرگی جثه وقتی کشته شود در حکم مُردار است و ناپاک .
اقلُّ جبالِ الارضِ طورٌ و اِنّهُ
لاَعظَمُ عندَ اللهِ قدراً وَ منزلا
کوچکترین کوههای زمین کوه طور (طورِ سینا کوهی که موسی (ع) برای مناجات به آن جا می رفت و محل تجلی خداوند بر او بود .) است و همانا از لحاظ قدر و مرتبه در نزد خداوند از همه ی کوه ها بزرگتر است .
بیت :
اسب تازی و گر ضعیف بود
همچنان از طویله خر به
در نسخه تصحیح مرحوم محمد علی فروغی
به این نحو درج گردیده است که هم با مفهوم و هم با وزن شعر نیز سازگار تر است
اسب تازی و گر ضعیف بود
همچنان از طویله ای خر به
لطفا در صورت امکان عبارت طویله ای خر بجای طویله خر جایگزین شود
چند نکته در مورد کلمه پیسه در بیت زیر
هر پیسه گمان مبر نهالی
باشد که پلنگ خفته باشد
در لغت نامه دهخدا در مورد معنی کلمه پیسه اینگونه آمده است:
سیاه و سپید بهم آمیخته که بتازی ابلق خوانند. و نیز گویند هر رنگ که با سپید آمیخته باشد. (برهان ). پیستک . (پهلوی ). دورنگ . ابلق . (برهان ). دورنگ وپلنگ و یوز را نیز به این مناسبت دورنگی [ پیسه ] گفته اند
با این توضیح چنین به نظر می رسد که در قدیم به یوز و پلنگ به این مناسبت پیسه می گفتند لذا نیازی به اینکه کلمه بیشه را جایگزین کنیم و کلمه را از معنای اصلی آن تهی نمائیم نمی باشد .شاد و پیروز باشید
پس معنای بیت اینگونه می شود که هر پلنگی را گمان مبر که نهال یا درختی است شاید در آن حالت پلنگ یا یوزی در حالت استتار و به شگل یک نهال خوابیده باشد یا به اشتباه به چشم تو به شکل یک نهال به نظر آید و با دقت باید نزدیک شد و بی گدار به آب نباید زد .
شاد و پیروز باشید
دوستان سعدی،
با وجود ارادت بسیار به حضرت شیخ، در مورد برتری یک اسب تازی فرتوت بر پروستی خر با ایشان موافق نیستم،
مصرع دوم بیت زیر :
آن نه من باشم که روز جنگ بینی پشت من
آن منم گرد در میان خاک و خون بینی سری
همانطور که محمد رضای عزیز نوشته به این شکل ذیل صحیح است
آن منم گر در میان خاک و خون بینی سری
از گنجور خواستاریم آنرا تصحیح نمایند بجای کلمه "گرد "کلمه "گر" صحیح است :
با سلام بر تمامی اهالی کشور یونان تبار گنجور
اسب تازی و گر ضعیف بود
همچنان از طویله خر به
آقای گمنام گرامی، نظر شما محترم است. اما مقصود سعدی بزرگ را دریابید بعد قبول یا رد بفرمایید.
سعدی می گوید وقتی جوهر و ذات یک چیز از جوهر و ذات چیز دیگر برتر باشد، عوارض در مقام قیاس، نمی توانند معادلۀ برتری چیز اول بر دومی را به هم بریزند.
اسب، برتر از حمار است،
و لو اینکه اسب، ضعیف باشد و حمار، سر حال و متعدد و فراوان.
مراد سعدی این است،
تا رای حضرتعالی چه بود.
با احترام
«طویله» هم همان »طویله ای» است که به سبک نگارش قدیم می باشد.
البته در برخی دیوان های چاپ جدید، این گونه الفاظ را به سبک امروزی می نویسند.
عذر می خواهم مزاحم شدم.
یاعلی
با سلام و عرض ادب ، و تشکر بابت سایت قشنگ تون
در مورد بیت هر پیسه گمان نکن نهالی شاید پلنگ نهفته باشد
در زبان کردی کلمه پیسه به معنی پوست دباغی شده حیوانات است ، لذا احتمال میدهم منظور همان پوست کنده شده باشد ، که فرموده هر پوستی رو گمان نکن که تشک و رختخوابه ، شاید پلنگی نهفته باشد.
با تشکر
هر بیشه گمان مبر که خالی است صحیحتر است زیرا که پیسه بیشتر در مورد خال خال بودن یا سفید شدن قسمتی از پوست اطلاق میشود.
آن منم گر در میان خاک و خون بینی سری
در متن به جای «گر» به اشتباه «گرد» نوشته شده.
میشود معنی این شعر را بگذارید
در کتاب گلستان با تصحیح فروغی بیت زیر اینگونه نوشته شده :
آن نه من باشم که روز جنگ بینی پشت من
آن منم گر در میان خاک و خون بینی سری
لطفا تصحیح کنید . با تشکر از سایت خوبتون !
سلام .. چرا تصحیح هایی که دوستان نوشته اند را انجام نمی دهید ؟؟
مثلا ( آن منم گرد در میان خاک و خون بینی سری ) که درستش ( آن منم گر در میان خاک و خون بینی سری ) است
سلام
هنوز در خراسان جنوبی شهرستان نهبندان به تشک نهالی میگویند
بیت هر پیسه گمان مبر نهالی است
صحیح تر به نظر میرسد
هر پیسه گمان مبر نهالی
باشد که پلنگ خفته باشد
پیسه یعنی سفیدی/سفیدی که سیاهی(لکه و خال) بر آن نشسته است و گویا پلنگ را به همین سبب پیسه گفته اند.
نهالی همان رختخواب(پتو و تشک) است.
پتو پلنگی:پتویی که پیسه است.
گمان مبر هر پیسه ای پتوپلنگی است شاید خود پلنگ باشد.
بپا شیرجه نزنی روی پلنگ
واژه عربی بیضا از همین پیسه است.
بیضا و بیاض و ابیض
به موی سفید و سیاه هم پیسه گویند
دور جوانی گذشت موی سیه پیسه شد
برق یمانی بجست گرد بماند از سوار
شاید بیضه به معنی تخم مرغ نیز از همین پیسه باشد.
به بیماری پوستی برص هم پیسی یا لک و پیس گویند.
شاید با واژه Alopecia (تاسی) از یک ریشه باشد.
مقداری از داستان حذف شده است
آنکه جنگ آرد به خون خویش بازی میکند
روز میدان وانکه بگریزد به خون لشکری
با سلام
به نظر هردو ضبط درست می نماید.
هرپیسه گمان مبر که خالی
باشد که پلنگ خفته باشد
و
هر بیشه گمان مبر که خالی ست
شاید که پلنگ خفته باشد
صفت خفته برای پلنگ در هردوضبط صحیح است.چه در بیشه و چه در پیسه . منظور شاعر احتیاط در هرحال است که در هردو مستفاد میگردد.
موید باشید
با سلام و درود. در بیت:
هر پیسه گمان مبر نهالی
باشد که پلنگ خفته باشد
پیسه در لغتنامه ی دهخدا به معنای هر چیز خال خال می باشد و نهالی به معنای دشک یا تشک.
مفهوم شعر بدین صورت است که هرچیز خال خالی را دشک نپندارید شاید که پلنگ خوابیده باشد(اشاره به رعایت شرط احتیاط در هر کاری) و صحیح است و از لحاظ معنا و وزن متناسب است.
"هر بیشه گمان مبر که خالی ست" به نظر صحیح نمی رسد.
سلام و عرض ارادت
هر پیسه گمان مبر نهالی است
شاید که پلنگ خفته باشد
در مناطقی از حومه اصفهان مثلا منطقه برخوار هنوز هم تشک را نهالی می گویند
ازین رو به نظر می رسد " پیسه " کلمه مورد نظر جناب سعدی بوده که :
هر پوست خال خالی را گمان مبر تشک است
شاید پلنگی است که خفته است و به نظر تشک می رسد
در فارسی هرات برای توشک یا دوشک، نهالی گفته می شود. در نیم بیت «هرپیسه گمان مبر نهالیست» احتمال اینکه مراد از نهالی، توشک باشد نیز است.
سلام دوستان منظور از ای مردان بکوشید یا جامه زنان بپوشید چیز دیگری هست یا واقعا اینجا مردسالاری سعدی رو مشاهده میکنیم؟:)
سلام دوستان اینجا منظور از ای مردان بکوشید یا جامه زنان بپوشید چیز دیگری هست یا واقعا داریم مردسالاری سعدی رو مشاهده میکنیم؟:)
نه منظور این بود که زنان جنگ نمی کنند و خانه نشین(یا خانه دار) هستند
بارخدایا این چه شیوایی و رسایی باندک سخن است
براستی که خدای سخنوری و شهنشاه گفتار دریست
گفت ای مردان بکوشید یا جامه زنان پوشید سواران را بگفتن او تهور زیادت گشت و به یکبار حمله آوردند شنیدم که هم در آن روز بر دشمن ظفر یافتند ملک سر و چشمش ببوسید و در کنار گرفت و هر روز نظر بیش کرد تا ولیعهد خویش کرد.
برادران حسد بردند و زهر در طعامش کردند خواهر از غرفه بدید دریچه بر هم زد پسر دریافت و دست از طعام کشید و گفت محالست که هنرمندان بمیرند و بی هنران جای ایشان بگیرند
از سخنوری و سخندانی سعدی که درگذریم این رادمرد از نابسامانی ایران سلجوقیست پیش از انان چه ساسانی و چه اسلامی برای انکه درک درستی از کشور داشتند هر شاهی کشور را به یکی از فرزندان میداد و یکی و تنها یکی اما سلجوقیان از انجا که قبیله ای امدند و ایرانی نبودند کشور را میان و فرزندان و عمو زادگان بش کردند گویی که ملک پدریشان بود و به فرزندان می بخشیدند شاه اسماعیل صفوی بسیار زحمت کشید تا دوباره ان رسم بیگانه بر انداخت تا انجا که شاهان صفوی فرزندان خود را میکشتند تا تنها یکی بماند میبینیم که پس از انها افشاریان و زندیه با رفتن نادر و کریمخان به جان هم افتادند حتی قاجاریه بسیار زحمت کشیدند و اقامحمد خان قاجار برادرش را کشت و فتحلی شاه نیز همچنین -و سعدی زیبا به طنز میگوید که هریک را از اطراف بلاد حصه ای معین کرد تا فتنه نشست و نزاع برخاست
نکته دیگر همانگونه که خوارزمی و دیگران گفته اند پارسیان جز دلیر جنگاور مردانه را سوار نمی نامیدند و همین سواریه است که در زبانهای اروپایی شوالیه شده است
پیسه به معنی هرچیز دورنگ و نهال و نهالی و نهالین به معنی بستر است تشک نهالی یعنی دشکی که بهر بستر است دشک و تشک نیز پارسی است و پیش از انکه ترکان به ایران ایند این واژه به عربی رفته اما نهالین که ریشه اش از هلیدن و نهادن است همچون بستر که از گستردن است به بستر گویند
تن مرده را خاک باشد نهال
تو از کشتن من بدین سان منال.
فردوسی.
به روز جوانی بدین مایه سال
چرا خاک را برگزیدی نهال.
فردوسی.
کسی کو ز فرمان ما سر بتافت
نهالی جز از خاک تیره نیافت.
فردوسی.
اگر شاه باشیم و گر زردهشت
نهالین ز خاک است و بالین ز خشت.
فردوسی.
نصربن احمد از اسب فرود آمد و نهالین بیفکند و بنشست و امیر اسماعیل برسید و خویشتن از اسب بینداخت و پیش آمد و نهالین را بوسه داد. (تاریخ بخارا ص 100).
پوستین پاره ای بدش بر دوش
شب نهالین و روز بالاپوش.
شیخ بهایی
و اما هر بیشه گمان مبر که خخالی است صد درصد اشتباه است چرا که خالی از چیست از پلنگ ؟ یا از حیوان دیگر ؟ اگر از پلنگ بگویید شاید شیر باشد و این سخن لغو است که از سعدی سر زند و باشد که پلنگ در بیشه بیدار باشد و راه رود و خفته اینجا حشو میشود که سعدی ان هم در گلستانش حشو نمیگوید -
اما نهالی که به معنی بستر است کاملا با خوابیدن همگون است میگوید هر پیسه دورنگ دیدی گمان نبر رختخواب است شاید پلنگی است خوابیده
البته شاید تکراری باشد ولی تا آنجا که دیدم کسی اشاره ای به این موضوع نکرده بود که قریم ها که ما دانش آموز دبیرستانی بودیم همم معلم ها و هم در کتب درسی شعر "هر پیسه گمان مبر ... " را به صورت " هر بیشه گمان مبر که خالی است - شاید که پلنگ ( با کسره ) خفته باشد " می خواندند و لی بعد ها تناقضی در آن مطرح شد و آن اینکه پلنگ جانور بیشه نیست و... و نهایتآ می گفتند که اینطوری بهتر است که بگوییم : هر پیسه گمان مبر که خاری است شاید که پلنگ خفته باشد . که پیسه بوته خاری شبیه گون یا اصلا خود گون است که مثل یک سبد برعکس روز زمین رشد می کند و سر شاخه های آن سفید به نظر می رسند و کل گیاه خال خالی ! که درست شکل پلنگ خفته یا کمین کرده می باشد . خوشحال باشید و سلامت - هاشم .
«ای مردان بکوشید یا جامه ی زنان بپوشید»
سعدی معیاری به ما می دهد؛ که مردانگی و مرد بودن را منوط به تلاش و کوشش و جهاد می داند و زنان را، پرده پوش و ناز پرور که برای غذا و مسکن و لباس و حتی امنیت خود، نیاز به تلاش ندارند... و شخص دیگری اینها را برای زنان گرد می آورد. از این حیث زنان، مظهر بی تلاشی و طفیلی مردان در نگرفته می شوند. از اینجاست که پوشیدن جامه ی زنانه، نشانه ی پستی برای مردان است؛ زیرا آنان را به بی همتی و بی غیرتی شهره می گرداند.
نهال:صید،شکار(اواخرِذیل معنی نهال_لغتنامه دهخدا)
نه هرچه به بالا مهتر به بها بهتر
حصه: نصیب، بهره
تهور: بی باکی