حکایت شمارهٔ ۲۶
ظالمی را حکایت کنند که هیزمِ درویشان خریدی به حَیف و توانگران را دادی به طَرْح. صاحبدلی بر او گذر کرد و گفت:
حاکم از گفتن او برنجید و روی از نصیحتِ او در هم کشید و بر او التفات نکرد، تا شبی که آتشِ مَطبَخ در انبارِ هیزمش افتاد و سایرِ املاکش بسوخت وز بسترِ نرمش به خاکسترِ گرم نشاند. اتّفاقاً همان شخص بر او بگذشت و دیدش که با یاران همیگفت: ندانم این آتش از کجا در سرایِ من افتاد؟ گفت: از دلِ درویشان.
بر تاجِ کیخسرو نبشته بود:
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
حکایت شمارهٔ ۲۶ به خوانش دکتر مریم صمدی
حکایت شمارهٔ ۲۶ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۲۶ به خوانش محمدرضا خسروی
حکایت شمارهٔ ۲۶ به خوانش علی معدلی
حکایت شمارهٔ ۲۶ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۲۶ به خوانش افسر آریا
حکایت شمارهٔ ۲۶ به خوانش فاطمه زندی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
این حکایت ناقص بوده و برخی از ابیات دیده نمی شود آیا بواسطه اشکال در سایت و دریافت متن می باشد یا درج نشده است؟
لطفاً راهنمائی فرموده تا اگر اشکال در دریافت اینترنتی متن بصورت ناقص می باشد تذکر واضحات ندهم.
با تشکر از سایت خوب شما
دادی به طرح : تحمیل کردن
{وز بستر نرمش به خاکستر گرم نشاند}
همین میان متن زیبا مثل شده است
به طرح دادن : فروختن جنسی به زور و به قیمت بالاتر به رعایا را به طرح دادن گفته اند اصطلاحی دیوانی است
در تکمیل حاشیه ی نگاشته شده توسط استاد ارجمند جناب آقای محمدرضا شیخی اضافه می گردد: طرح در لغت به معنای زور و قهر غلبه است. چنانچه سعدی علیه الرحمه می فرماید:
"خرمای به طرح داده بودند/ جرم بد، از این بتر نباشد.
"
متن کامل شعر جناب سعدی علیه الرحمه از این قرار است:
هر چیز کزان بتر نباشد از مصلحتی به در نباشد
شری که به خیر باز گردد آن خیر بود که شر نباشد
احوال برادرم شنیدی فی الجمله تو را خبر نباشد
خرمای به طرح داده بودند جرم بد از این بتر نباشد
اطفال و کسان و هم رفیقان خرما بخورند و زر نباشد
آنگه چه محصلی فرستی آن را که از او بتر نباشد
چندان بزنندش ای خداوند کز خانه رهش به در نباشد
خرمای به طرح اگر ببخشد از اهل کرم هدر نباشد
تا نوبت صبر بود کردیم دیگر چه کنیم اگر نباشد
آیین وفا و مهربانی در شهر شما مگر نباشد
در فارس چنین نمک ندیدم در مصر چنین شکر نباشد
هر شب برود ز چشم سعدی صد قطره که جز گهر نباشد
ما از سر مهر با تو گفتیم باشد که کسی خبر نباشد
با سلام خدمت عزیزان و سعدی دوستان،
بعد اولین بیتی که در این حکایت امده یعنی
زورت ار پیش میرود با ما
با خداوند غیب دان نرود
یک بیت حذف شده است که به عرض می رسد. ان بیت چنین است:
زورمندی مکن بر اهل زمین
تا دعائی بر اسمان نرود
قبل از بیت «به هم بر مکن تا توانی دلی ....»
بیت «حذر کن ز درد درونهای ریش ..... که ریش درون عاقبت سر کند»
جا افتاده است.
منظور از طرح یعنی کم فروشی یعنی از درویشان ارزان می خرید و و در فروش مقداری از آن کم می کرد
سلام..گلستان در گنجور خیلی جاهاش از متن اصلی دوره
ظالمی را حکایت کنند که هیزم درو یشان خر یدی به حیف و توانگران را دادی به طرح.صاحب دلی بر او
گذشت و گفت
ماری تو که هر که را ببینی،بزنی ؟
یا بوم که هر کجا نشینی ، بکَنی ؟
زورت ار پیش می رود با ما
با خداوند غیب دان نرود
زورمندی مکن بر اهل زمین
تادعایی بر آسمان نرود
حاکم از این سخن برنجید و روی از نصیحت او در هم کشید و بر او التفاتی نکرد،اَخَذَتهُ العِزَّهُ بالاِثمِ
تا شبی آتش مَطبَخ در انبار هیزمش افتاد و سایر املاکش بسوخت و از بستر نرمش، به خاکستر گرم نشاند
اتّفاقاً، همان شخص ، در گذار بود و شنید که با یاران می گفت : ندانم این آتش ، از کجا در انبار هیزم افتاد.گفت
از دود دل درویشان حذر کن ز دودِ درون های ریش که ریشدرون عاقبت سر کند
به هم بر مکن تا توانی دلی
که آهی جهانی به هم برکند
بر تاج کیخسرو شنیدم که نبشته بود
چه سال های فراوان و عـمر های دراز
که خلق بر سرِ ما بر زمین بخواهد رفت
چنان که دست به دست آمدست مُلک به ما
بــه دست های دگر همچنین بخواهد رفت
معانی
درویشان= فقیران و محرومین و مستضعفین
به حیف= با ستم و بی وجدانی
این جا=با قیمت کم
طرح=نقشه کشیدن،خدعه،به زور به کسی تحمیل کردن
بوم=جغد
التفات =توجه
اخذته العزه بالاثم=خودخواهی اش او را به گناه کشاند(بقره 206)
مطبخ=آشپزخانه
دود دل=آه دل
درون های ریش=دل های زخمی و آزرده
ریش درون=زخم درون..جراحت دل
از سعدالدین تفتازانی مؤلف کتاب «مطول» در توصیف بلاغت کلام شیخ سعدی نقل شده که:
کاش تمام مطول را از من میگرفتند و این سخن را به من میدادند که «از بستر نرمش به خاکستر گرمش نشاند»!
به طرح دادن بمعنای بزور دادن به نظر درست نمی آید