گنجور

حکایت شمارهٔ ۲۶

ظالمی را حکایت کنند که هیزمِ درویشان خریدی به حَیف و توانگران را دادی به طَرْح. صاحبدلی بر او گذر کرد و گفت:

ماری تو که هر که را ببینی، بزنی
یا بوم که هر کجا نشینی، بکنی
زورت ار پیش می‌رود با ما
با خداوند غیب‌دان نرود
زورمندی مکن بر اهلِ زمین
تا دعایی بر آسمان نرود

حاکم از گفتن او برنجید و روی از نصیحتِ او در هم کشید و بر او التفات نکرد، تا شبی که آتشِ مَطبَخ در انبارِ هیزمش افتاد و سایرِ املاکش بسوخت وز بسترِ نرمش به خاکسترِ گرم نشاند. اتّفاقاً همان شخص بر او بگذشت و دیدش که با یاران همی‌گفت: ندانم این آتش از کجا در سرایِ من افتاد؟ گفت: از دلِ درویشان.

حذر کن ز دردِ درون‌هایِ ریش
که ریشِ درون عاقبت سر کند
به هم بر مَکَن تا توانی دلی
که آهی جهانی به هم بر کند

بر تاجِ کیخسرو نبشته بود:

چه سالهایِ فراوان و عمر‌هایِ دراز
که خلق بر سرِ ما بر زمین بخواهد رفت
چنان که دست‌به‌دست آمده‌ست مُلک به ما
به دستهایِ دگر همچنین بخواهد رفت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌نبشته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ظالمی را حکایت کنند که هیزمِ درویشان خریدی به حَیف و توانگران را دادی به طَرْح. صاحبدلی بر او گذر کرد و گفت:
هوش مصنوعی: حکایت از مردی ظالم است که هیزم‌های درویشان را با قیمت بالایی خرید و به افراد توانگر با قیمت پایین‌تر فروخت. در این میان، مردی با روح بزرگ و فرزانه از آنجا عبور کرد و به او گفت:
ماری تو که هر که را ببینی، بزنی
یا بوم که هر کجا نشینی، بکنی
هوش مصنوعی: تو مثل ماری هستی که هر کسی را که ببینی، نیش می‌زنی یا مثل بومی هستی که هر جا که بروی، بی‌هوا به زمین می‌نشینی.
زورت ار پیش می‌رود با ما
با خداوند غیب‌دان نرود
هوش مصنوعی: اگر قدرت تو از ما بیشتر باشد، با خداوندی که از همه چیز آگاه است، نمی‌توانی به پیش بروی.
زورمندی مکن بر اهلِ زمین
تا دعایی بر آسمان نرود
هوش مصنوعی: بر دیگران فشار نیاور و بر آن‌ها ظلم نکن، زیرا ممکن است دعای آن‌ها به آسمان برسد و عواقب بدی برای تو داشته باشد.
حاکم از گفتن او برنجید و روی از نصیحتِ او در هم کشید و بر او التفات نکرد، تا شبی که آتشِ مَطبَخ در انبارِ هیزمش افتاد و سایرِ املاکش بسوخت وز بسترِ نرمش به خاکسترِ گرم نشاند. اتّفاقاً همان شخص بر او بگذشت و دیدش که با یاران همی‌گفت: ندانم این آتش از کجا در سرایِ من افتاد؟ گفت: از دلِ درویشان.
هوش مصنوعی: حاکم از نصیحت آن شخص ناراحت شد و به او توجهی نکرد. تا اینکه یک شب آتش در انبار چوب‌هایش شعله‌ور شد و تمام املاکش سوخت و او را از بستر نرمش به خاکستر داغ نشاند. به طور اتفاقی همان شخص از کنار او گذشت و دید که حاکم با دوستانش می‌گوید: نمی‌دانم این آتش از کجا در خانه‌ام افتاده است. او پاسخ داد: از دل درویشان.
حذر کن ز دردِ درون‌هایِ ریش
که ریشِ درون عاقبت سر کند
از آه سوزناکِ دلهای خستگان بپرهیز که جراحتِ دل، سرانجام عیان می‌شود و سر برون می‌کند (عاقبت خسته‌دلان زبان به نفرین می‌گشایند و خرمن هستی تو را می‌سوزند)
به هم بر مَکَن تا توانی دلی
که آهی جهانی به هم بر کند
پس تا می‌توانی دلی را پریشان مکن که یک آه می‌تواند عالَمی را زیر و زبر کند.
بر تاجِ کیخسرو نبشته بود:
هوش مصنوعی: بر روی تاج کیخسرو نوشته شده بود:
چه سالهایِ فراوان و عمر‌هایِ دراز
که خلق بر سرِ ما بر زمین بخواهد رفت
سالهای بی‌شمار و روزگارانِ دراز مردم بر سرِ ما که خاکِ زمین شده است پا نهاده خواهند گذشت.
چنان که دست‌به‌دست آمده‌ست مُلک به ما
به دستهایِ دگر همچنین بخواهد رفت
چنانکه نوبتِ پادشاهی از دیگران بما رسیده، از ما هم بدیگران می‌رسد و از تصرّف آنان نیز به در خواهد شد.

خوانش ها

حکایت شمارهٔ ۲۶ به خوانش دکتر مریم صمدی
حکایت شمارهٔ ۲۶ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۲۶ به خوانش محمدرضا خسروی
حکایت شمارهٔ ۲۶ به خوانش علی معدلی
حکایت شمارهٔ ۲۶ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۲۶ به خوانش افسر آریا
حکایت شمارهٔ ۲۶ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1390/08/05 08:11
امید رضا محبی

این حکایت ناقص بوده و برخی از ابیات دیده نمی شود آیا بواسطه اشکال در سایت و دریافت متن می باشد یا درج نشده است؟
لطفاً راهنمائی فرموده تا اگر اشکال در دریافت اینترنتی متن بصورت ناقص می باشد تذکر واضحات ندهم.
با تشکر از سایت خوب شما

1391/01/31 04:03
مهرداد

دادی به طرح : تحمیل کردن

1394/03/19 03:06
سیاوش

{وز بستر نرمش به خاکستر گرم نشاند}
همین میان متن زیبا مثل شده است

1394/07/05 12:10
محمد رضا شیخی

به طرح دادن : فروختن جنسی به زور و به قیمت بالاتر به رعایا را به طرح دادن گفته اند اصطلاحی دیوانی است

1394/07/05 13:10
شهروز

در تکمیل حاشیه ی نگاشته شده توسط استاد ارجمند جناب آقای محمدرضا شیخی اضافه می گردد: طرح در لغت به معنای زور و قهر غلبه است. چنانچه سعدی علیه الرحمه می فرماید:
"خرمای به طرح داده بودند/ جرم بد، از این بتر نباشد.
"
متن کامل شعر جناب سعدی علیه الرحمه از این قرار است:
هر چیز کزان بتر نباشد از مصلحتی به در نباشد
شری که به خیر باز گردد آن خیر بود که شر نباشد
احوال برادرم شنیدی فی الجمله تو را خبر نباشد
خرمای به طرح داده بودند جرم بد از این بتر نباشد
اطفال و کسان و هم رفیقان خرما بخورند و زر نباشد
آنگه چه محصلی فرستی آن را که از او بتر نباشد
چندان بزنندش ای خداوند کز خانه رهش به در نباشد
خرمای به طرح اگر ببخشد از اهل کرم هدر نباشد
تا نوبت صبر بود کردیم دیگر چه کنیم اگر نباشد
آیین وفا و مهربانی در شهر شما مگر نباشد
در فارس چنین نمک ندیدم در مصر چنین شکر نباشد
هر شب برود ز چشم سعدی صد قطره که جز گهر نباشد
ما از سر مهر با تو گفتیم باشد که کسی خبر نباشد

1396/07/05 20:10
ساسانی

با سلام خدمت عزیزان و سعدی دوستان،
بعد اولین بیتی که در این حکایت امده یعنی
زورت ار پیش می‌رود با ما
با خداوند غیب دان نرود
یک بیت حذف شده است که به عرض می رسد. ان بیت چنین است:
زورمندی مکن بر اهل زمین
تا دعائی بر اسمان نرود

1396/10/04 08:01
کاظم رمضانیان

قبل از بیت «به هم بر مکن تا توانی دلی ....»
بیت «حذر کن ز درد درونهای ریش ..... که ریش درون عاقبت سر کند»
جا افتاده است.

1397/02/12 17:05
هیچامد

منظور از طرح یعنی کم فروشی یعنی از درویشان ارزان می خرید و و در فروش مقداری از آن کم می کرد

1397/10/15 10:01
محمد طهماسبی دهنو(هانا دایی)

سلام..گلستان در گنجور خیلی جاهاش از متن اصلی دوره
ظالمی را حکایت کنند که هیزم درو یشان خر یدی به حیف و توانگران را دادی به طرح.صاحب دلی بر او
گذشت و گفت
ماری تو که هر که را ببینی،بزنی ؟
یا بوم که هر کجا نشینی ، بکَنی ؟
زورت ار پیش می رود با ما
با خداوند غیب دان نرود
زورمندی مکن بر اهل زمین
تادعایی بر آسمان نرود
حاکم از این سخن برنجید و روی از نصیحت او در هم کشید و بر او التفاتی نکرد،اَخَذَتهُ العِزَّهُ بالاِثمِ
تا شبی آتش مَطبَخ در انبار هیزمش افتاد و سایر املاکش بسوخت و از بستر نرمش، به خاکستر گرم نشاند
اتّفاقاً، همان شخص ، در گذار بود و شنید که با یاران می گفت : ندانم این آتش ، از کجا در انبار هیزم افتاد.گفت
از دود دل درویشان حذر کن ز دودِ درون های ریش که ریش‌درون عاقبت سر کند
به هم بر مکن تا توانی دلی
که آهی جهانی به هم برکند
بر تاج کیخسرو شنیدم که نبشته بود
چه سال های فراوان و عـمر های دراز
که خلق بر سرِ ما بر زمین بخواهد رفت
چنان که دست به دست آمدست مُلک به ما
بــه دست های دگر همچنین بخواهد رفت
معانی
درویشان= فقیران و محرومین و مستضعفین
به حیف= با ستم و بی وجدانی
این جا=با قیمت کم
طرح=نقشه کشیدن،خدعه،به زور به کسی تحمیل کردن
بوم=جغد
التفات =توجه
اخذته العزه بالاثم=خودخواهی اش او را به گناه کشاند(بقره 206)
مطبخ=آشپزخانه
دود دل=آه دل
درون های ریش=دل های زخمی و آزرده
ریش درون=زخم درون..جراحت دل

1398/09/25 21:11

از سعدالدین تفتازانی مؤلف کتاب «مطول» در توصیف بلاغت کلام شیخ سعدی نقل شده که:
کاش تمام مطول را از من می‌گرفتند و این سخن را به من می‌دادند که «از بستر نرمش به خاکستر گرمش نشاند»!

1401/04/15 17:07
نورا کاور

به طرح دادن بمعنای بزور دادن به نظر درست نمی آید