حکایت شمارهٔ ۱۵
یکی از وزرا معزول شد و به حلقهٔ درویشان درآمد. اثر برکتِ صحبتِ ایشان در او سرایت کرد و جمعیّتِ خاطرش دست داد. مَلِک بار دیگر بر او دل خوش کرد و عمل فرمود. قبولش نیامد و گفت: معزولی به نزد خردمندان بهتر که مشغولی.
ملک گفتا: هر آینه ما را خردمندی کافی باید که تدبیرِ مملکت را بشاید. گفت: ای ملک نشانِ خردمند کافی جز آن نیست که به چنین کارها تن ندهد.
سیهگوش را گفتند: تو را ملازمتِ صحبتِ شیر به چه وجه اختیار افتاد؟ گفت: تا فضلهٔ صیدش میخورم و ز شرِّ دشمنان در پناهِ صولتِ او زندگانی میکنم. گفتندش: اکنون که به ظلِّ حمایتش در آمدی و به شکرِ نعمتش اعتراف کردی، چرا نزدیکتر نیایی تا به حلقهٔ خاصانت در آرد و از بندگانِ مخلصت شمارد؟ گفت: همچنان از بَطْشِ او ایمن نیستم.
افتد که ندیم حضرتِ سلطان را زر بیاید و باشد که سر برود و حکما گفتهاند: از تلوّنِ طبعِ پادشاهان بر حذر باید بودن که وقتی به سلامی برنجند و دیگر وقت به دشنامی خلعت دهند و آوردهاند که ظرافتِ بسیار کردن هنرِ ندیمان است و عیبِ حکیمان.
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
حکایت شمارهٔ ۱۵ به خوانش دکتر مریم صمدی
حکایت شمارهٔ ۱۵ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۱۵ به خوانش محمدرضا خسروی
حکایت شمارهٔ ۱۵ به خوانش علی معدلی
حکایت شمارهٔ ۱۵ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۱۵ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
هر آینه: هر لحظه
معزولی به نزد خردمندان بهتر که مشغولی . منظور وزیر این بوده است که جمعیت خاطر و آسودگی ناشی از درویشی بهتر از دلمشغولی و پریشانی ماشی از دنیاست. (سعدی به عرفان و درویشی نَظَر داشته)
لغتنامه دهخدا
سیاه گوش . (اِ مرکب ) جانوری است درنده که سلاطین و امرا بدان شکار کنند. (برهان ). نام درنده ای که از سگ خردتر و از گربه کلان تر است . مایل بسیاهی هر دو گوش او سیاه و نوکدار و سریعالحرکت و بغایت جلدرو باشد. (غیاث ). جانوری است که گوشهای آن سیاه است و به شاطرشیر مشهور است که زیادتی صید شیر قسمت اوست و آنرا به ترکی قره قلاغ گویند و جانور مسطور پیشاپیش شیر رود و بانگ دهد تا جانوران دیگر از آمدن شیر آگاه شوند و احتیاط نمایند. (آنندراج ). پروانه . پروانق . عناق الارض . تفه . قره قولاغ . (یادداشت بخط مؤلف ) : سیاه گوش راگفتند ترا ملازمت شیربچه سبب اختیار افتاد، گفت : تا فضله ٔ صیدش میخورم . (گلستان ). رجوع به سیه گوش شود.
سیاهگوش یا کاراکال(Caracal caracal) یا منگولهگوش گربهسانی کوچک است که در خاورمیانه و آفریقا زندگی میکند.
کاراکال یکی از سنگینترین و سریعترین گربههای کوچک است و مطالعات ژنتیکی نشان میدهد که گربه طلایی آفریقایی و یوزگربه نزدیکترین خویشاوندان این گربهساناند.
پیوند به وبگاه بیرونی
«ظرافت بسیار کردن، هنر ندیمان است و عیب حکیمان».
شوپنهاور گفتهای نزدیک به این جملهی جناب سعدی داره:
انسانها از این فکر، که کسی به آنها نیاز دارد، گستاخ و متکبر میشوند، از این رو توصیه میشود که بگذاریم هرکس، گاهگاه احساس کند که میتوانیم از او صرف نظر کنیم. در این صورت برای دوستیِمان ارزشی بیشتری قائل خواهند شد.