اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکینبشته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یکی از پادشاهانِ پیشین در رعایتِ مملکت سستی کردی و لشکر به سختی داشتی لاجرم دشمنی صعب روی نهاد همه پشت بدادند.
یکی از پادشاهان ادوار گذشته در ادارهٔ مملکت خیلی دقت نمیکرد و به لشکر و نیروی نظامیاش اهمیت نمیداد و وسایل رضایت آنان را فراهم نمیکرد، در نتیجه یک روز که دشمن بزرگی حمله کرد افراد لشگر به پادشاه پشت کردند و حمایتش نکردند.
چو دارند گنج از سپاهی دریغ
دریغ آیدش دست بردن به تیغ
وقتی سیم و زر را از افراد لشگر دریغ میکنند و مواجب آنان را کافی و به موقع نمیپردازند و آنها را از گنجها و غنائم برخوردار نمیسازند لاجرم لشگر هم از جنگیدن و تلاش برای حفظ ملک خودداری میکند.
یکی را از آنان که غَدْر کردند با من دَمِ دوستی بود، ملامت کردم و گفتم: دون است و بیسپاس و سِفله و ناحقشناس که به اندک تغیّر ِحال از مخدومِ قدیم برگردد و حقوقِ نعمتِ سالها در نوردد. گفت: ار به کرم معذور داری شاید، که اسبم در این واقعه بیجو بود و نمدزین به گرو، و سلطان که به زر بر سپاهی بخیلی کند، با او به جان جوانمردی نتوان کرد.
یکی از همین افراد لشگر که به پادشاه پشت کرده و در جنگیدن و حمایت از پادشاه کوتاهی کرده بود، و با او رفاقتی قدیمی داشتم، را سرزنش کردم و گفتم: در مرام یک انسان جوانمرد و حقشناس و بزرگوار نیست که به خاطر یک دگرگونی کوچک در اوضاع و احوال از کسی که مدتها به او خدمت کرده برگردد و تمام نعمتهایی که سالها از او دریافت کرده را نادیده بگیرد و حق مخدوم را ادا نکند. گفت: با کرم و انصافی که داری شایسته است که مرا معذور بدانی و حق را به من بدهی و سرزنشم نکنی، چرا که در این ماجرا حتی اسبم هم بیخوراک مانده بود. با پادشاهی که با وجود داشتن سیم و زر نسبت به لشگرش بخیلی کند و لشگریان را از سیم و زر بینصیب بگذارد نمیتوان به جوانمردی رفتار کرد.
زر بده مردِ سپاهی را تا سر بنهد
و گرش زر ندهی، سر بنهد در عالم
هوش مصنوعی: به یک سرباز پول بپرداز تا بتواند به خوبی خدمت کند، و اگر به او پول ندهی، سرش را در زندگی پایین میآورد و روحیهاش را از دست میدهد.
اِذا شَبِعَ الْکَمِیُّ یَصُولُ بَطشاً
وَ خاوِی الْبَطْنِ یَبْطُشُ بِالفِرارِ
چون دلاور سیر باشد در جنگ سخت میکوشد و شکمتهی به گریز دلیری مینماید.
حاشیه ها
غدر باید به عذر تغییر یابد
1394/11/03 14:02
امید مددی
همان غَدر صحیح است. به معنای بی وفایی و خیانت.
1396/12/04 08:03
مجید محمدپور
لشکر بسختی داشتی : بر سپاهیان از لحاظ مالی سخت می گرفت .
غدر. [ غ َ ] (ع مص ) بیوفائی . بیوفائی کردن . نقض عهد و خیانت .
1396/12/04 08:03
مجید محمدپور
اذا شبعَ الکمیُّ . . . : هر گاه مرد دلاور سیر شود سخت حمله می آورد و آن که شکمش خالی است سخت روبفرار می نهد .