گنجور

رباعی شمارهٔ ۶۸

من دوش قضا یار و قدر پشتم بود
نارنج زنخدان تو در مشتم بود
دیدم که همی گزم لب شیرینش
بیدار چو گشتم سر انگشتم بود

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من دوش قضا یار و قدر پشتم بود
نارنج زنخدان تو در مشتم بود
هوش مصنوعی: دیشب سرنوشت و قضا کنار من بود و من در دستم گل نارنجی را که نماد زیبایی توست، حس می‌کردم.
دیدم که همی گزم لب شیرینش
بیدار چو گشتم سر انگشتم بود
هوش مصنوعی: دیدم که شیرینی لب او بیداری خاصی به من داده است و وقتی بیدار شدم، متوجه شدم که سر انگشت من با او تماس دارد.

خوانش ها

رباعی شمارهٔ ۶۸ به خوانش محسن لیله‌کوهی
رباعی شمارهٔ ۶۸ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1399/08/26 00:10
مینا آقاخانی

درود
به خاطر کلمه ((تو))در مصراع دوم به نظر باید کلمه ((شیرینت ))در مصرع سوم می آمد.

1404/04/22 20:07
فاطمه رضائیان

یکی از بارز ترین ویژگی های عاشق در ادبیات ما، بی خوابی و بی قراری عاشق هست. یه رباعی هست منصوب به ابوسعید ابوالخیر که میگه: در دیده به‌جای خواب، آب است مرا / زیرا که به دیدنت شتاب است مرا 

گویند بخواب، تا به خوابش بینی / ای بی‌خبران چه جای خواب است مرا

یه رباعی دیگه هست منصوب به حضرت شیخ اجل سعدی : آن یار که عهد دوستداری بشکست / می‌رفت و منش گرفته دامن در دست 

می‌گفت دگر باره به خوابم بینی / پنداشت که بعد از او مرا خوابی هست 

حالا با این وجود عاشق هم انسان بوده و نیاز به خواب داشته ... سعدی به زیبایی هر چه تمام تر در این دو بیت فوق خواب عاشق رو توصیف می‌کنه که همچنان در خواب هم، لحظه ای از یاد معشوق فارغ نمیشه