گنجور

رباعی شمارهٔ ۳۷

هر وقت که بر من آن پسر می‌گذرد
دانی که ز شوقم چه به سر می‌گذرد؟
گو هر سخن تلخ که خواهی فرمای
آخر به دهان چون شکر می‌گذرد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر وقت که بر من آن پسر می‌گذرد
دانی که ز شوقم چه به سر می‌گذرد؟
هوش مصنوعی: هر بار که آن پسر از کنار من می‌گذرد، می‌دانی که به خاطر شوق و اشتیاقم چه حالتی به من دست می‌دهد؟
گو هر سخن تلخ که خواهی فرمای
آخر به دهان چون شکر می‌گذرد
هوش مصنوعی: هرچه حرف تلخی می‌خواهی بزن، اما در دهانت مثل شکر شیرین می‌شود.

خوانش ها

رباعی شمارهٔ ۳۷ به خوانش محسن لیله‌کوهی
رباعی شمارهٔ ۳۷ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1393/11/03 11:02

تو این مصرع که میگه:
هروقت که بر من ان پسر می گذرد...
یعنی معشوق مذکر بوده؟

1393/11/03 16:02
Mehr

آقا میثم
فکر می کنی هرگاه به پسر اشاره می شود منظور معشوق است؟
اگر پسری زیبا بود باید سکوت کرد ، ولی اگر زن زیبا بود باید در آرزوی وصالش پر کشید
شما در زمان سعدی بوده اید که بدانید رسم شاعری چه بوده؟
اینجا سعدی سخن از معشوق نیاورده
طرز فکر شماپسر را معشوق دیده

1393/11/03 17:02
میثم

اگر توجه کنید جلوی جمله ای که نوشتم علامت سوال گذاشتم.یعنی چون اطلاع ندارم خواستم از یه نفر که میدونه پرسیده باش.نگفتم اعتقاد صد درصد دارم
در ضمن طرز فکر من به خودم مربوطه

1393/11/03 18:02
محمود

جناب mehr حق با اقا میثمه چون اینجا در مورد شعرها سوال و جواب میکنن .و هر که سوالش بدید بعضی ها خوش نیومد که نباید به طرز فکرش ایراد گرفت

1393/11/03 18:02
admin

خیلی جالبه جناب mehr فکر کنم شما در زمان سعدی بودید و با اون رفاقت طولانی داشتی، که به نطر خودتون میدونید رسم شاعری اون زمان چه بوده.

1393/11/03 19:02
Mehr

با درود
آقای میثم گرامی ببخشید که که من متوجه ی سوالی بودن جمله نشدم، ضمن اینکه من به طرز فکر شما نمی توانم و حق ندارم ایراد بگیرم فقط خواستم بگویم چه مرد و چه زن را میتوان به زیبایی وصف نمود، اگر برداشت توهین آمیزی از نوشته ی من برداشته می شود از قلم نا رسای من بوده
جناب محمود و جناب آدمین
ببینید نوشته ی من هم مثل اقا میثم سؤالیست
خواستند جواب می دهند نخواستند نمی دهند
رسم شاعری را نه من میدانم البته در آن زمان نه کس دیگر
هر کس از ظن خود میگوید
بهترست این گفتگو باشد تا ما هم چیزکی به معلوماتمان بیافزاییم
با احترام

1393/11/03 22:02
میثم

دوست عزیز جنابmehrبنده که سوال پرسیدم معشوق مذکر است یا نه بدلیل ان بود که در جاهای دیگر هم دیده ام سعدی یا بعضی شاعران دیگر هم از پسر نام برده یا به پسر اشاره کرده اند
به فرض مثال بیت:
خـالـی کـه مـرا عـاجـز و مـحـتـال بـکـرد
خـطـی بـرسـیـد و دفـع آن خـال بـکـرد
خـال سـیـهـش بـود کـه خـونـم می‌ریخت
ریش آمد و رویش همه چون خال بکرد
برای اطمینان به لینک زیر مراجعه کنید
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸/
من چون این ابیات رو دیدم سوال کردم که ایا واقعا معشوق مذکر بوده یا خیر اعتقادی به مذکر بودن معشوق در این ابیات ندارم. چون بسیاری بر این باورند که منظور از معشوق مذکر خداوند است
با ارزوی سلامتی و سعادت برای شما دوست عزیز

1393/11/04 00:02
Mehr

آقا میثم
با درود
دلم میخواست گفتگو را پایان دهم ولی بی ادبی بود اگر محبت شما را در آرزو کردن سلامتی و سعادت بی جواب بگزارم
بگذارید از ته دلم بگویم:
وقتی کلمه ی معشوق را دیدم گمان بردم که وقتی از هر پسری در شعر یادی بشود به عنوان معشوق شناخته میشود
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حال مردمان چونست
به یاد لعل لب و چشم مست می گونت
ز جام غم می لعلی که می‌خورم خونست
ز مشرق سر کوی آفتاب طلعت تو
اگر طلوع کند طالعم همایونست
حکایت لب شیرین کلام فرهادست
شکنج طرّه لیلی مقام مجنونست
دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است
سخن بگو که کلامت لطیف و موزونست
ز دور باده به جان راحتی رسان ساقی
که رنج خاطرم از جور دور گردونست
از آن دمی که ز چشمم برفت رود عزیز
کنار دامن من همچو رود جیحونست
چگونه شاد شود اندرون غمگینم
به اختیار که از اختیار بیرونست
ز بی خودی طلب یار می‌کند حافظ
چو مفلسی که طلبکار گنج قارونست
اگر رود را به معنی فرزند نگیریم گمان میرود که حافظ در مورد معشوقش شعر سروده ، ولی برای پسرش زار می زند ، و به عنوان معشوق به حساب نمیآید
ولی اینکه شعرا تا عهد قاجار در حسن روی پسران قلم میزده اند بر کسی پوشیده نیست ، چنانکه زیباترین و بهترین ترجیع بند ادبی فارسی زبانان در فراق یک پسر که دل سعدی برایش بی قرار است سروده شده
ای سرو بلند قامت دوست وه وه که شمایلت چه نیکوست ، و در دنباله میگوید
آن برگ گلست یا بناگوش
یا سبزه به گرد چشمهٔ نوش
یا
ای چون لب لعل تو شکر نی
بادام چو چشمت ای پسر نی
ولی گفتم که قلمم نارسایی کرده و حق مطلب را ادا نکردم
به هر حال اگر مردانه نوشتم بدانید که نامم مهری ست و یک زنم و شما را چند سال بزرگتر از پسر شانزده ساله ام می بینم
برای شما هم آرزوی سلامت و سعادت متقابل دارم
مهری

1395/02/20 11:04
هاشمی

آقای میثم
کتاب شاهدبازی در ادبیات فارسی , نوشته ی سیروس شمیسا رو مطالعه بفرمایید , به سختی پیدا می شه البته .
اونجا به سوالات شما در رابطه با معشوق مرد , جواب داده شده

1395/04/29 23:06
عبدالله شاکر

رحمت خدا بر سعدی باد
او در حد یک روحانی و حوزوی مردی خداشناس و اهل قرآن و مومن بوده. شعر هایش حاکی از عمق درک اوست.
زمان او با زمان ما تومنی زمین تا آسمان فرق داشته.
بعله فرهنگ امروز دنیا خراب است و ما فکر بد میکنیم.
فقط شاعر میداند سوژه اش را نه خواننده.
بنده خودم نیز وقتی حال و هوا می آید و میگوید: قل
شعر مینویسم.
بلکه پسر بچه ای سه چهار ساله و شیرین زبان و دوست داشتنی
گهگاه دور و بر سعدی پیدایش میشده مثل نوه یا بچه همسایه
و سعدی از شور و ذوق آن کودک شور و شوق خاصی پیدا میکرده.
بقول حافظ
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم

1395/04/29 23:06
سعدی فرغانی

آن درد ندارم که طبیبان دانند
دردیست محبت که حبیبان دانند
ما را غم روی آشنایی کشتست
این حال نباید که غریبان دانند

1396/02/05 16:05
siavash jf

در غزل های شماره 45 و 306 هم سعدی همچین مضمونی درمورد پسر بکار برده

1397/08/14 20:11

سلام دوستان عزیزامکانش زیاده که برای پسرش این شعر رو سروده باشه!! مگه حتما باید برای جنس مونث شعر سروده بشه(:

1398/05/29 20:07
گمنام

حافظ و سعدی و ... فقط انسان بودن ، انسان . بله ، هنرمند بودن و باذوق ، اشعارشون هم در اوج قله ادب جهان قرار داره ؛ ولی چرا ازشون قدیس و روحانی و خدا می سازید ؟ شعرا ، نقاشان ، موسیقی دانان ، نویسندگان ... انسان هستن و دارای همه خصوصیات و امیال انسانی .

1399/09/13 10:12
محمدرضا

بیاییم قضاوت کردن را کنار بگذاریم و مقایسه نکنیم
شاعرنهایت لطافت روح واوج احساسات پاکش را بکار گرفته تا این اشعار نغز را بسراید.
تشریح زیبایی های ظاهری انسان ارتباطی به جنس ندارد واین مخلوق باهر جنسیتی ودر هرسنی زیباییهای قابل ستودن دارد.