گنجور

رباعی شمارهٔ ۲۱

ای در دل من رفته چو خون در رگ و پوست
هرچ آن به سر آیدم ز دست تو نکوست
ای مرغ سحر تو صبح برخاسته‌ای
ما خود همه شب نخفته‌ایم از غم دوست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای در دل من رفته چو خون در رگ و پوست
هرچ آن به سر آیدم ز دست تو نکوست
هوش مصنوعی: تو در عمق وجود من جا داری، مانند خون که در رگ‌ها و پوست من جاری است. هر اتفاقی که برای من بیفتد، باز هم از جانب تو به خوبی و خوشی تعبیر خواهد شد.
ای مرغ سحر تو صبح برخاسته‌ای
ما خود همه شب نخفته‌ایم از غم دوست
هوش مصنوعی: ای پرنده سحر، تو صبح را دیده‌ای، اما ما به خاطر غم دوست، تمام شب را بیدار مانده‌ایم.

خوانش ها

رباعی شمارهٔ ۲۱ به خوانش محسن لیله‌کوهی
رباعی شمارهٔ ۲۱ به خوانش فاطمه زندی