گنجور

شمارهٔ ۹

ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشد
غیر از خیال جانان، در جان و سر نباشد
در روی هر سپیدی، خالی سیاه دیدم
بالاتر از سیاهی، رنگی دگر نباشد
رنگ قبول مردان، سبز و سفید باشد
نقش خیال رویش، در هر پسر نباشد
چشم وصال بینان، چشمیست بر هدایت
سری که باشد او را، در هر بصر نباشد
در خشک و تر بگشتم، مثلت دگر ندیدم
مثل تو خوبرویی، در خشک و تر نباشد
شرحت کسی نداند، وصفت کسی نخواند
همچون تو ماه سیما، در بحر و بر نباشد
سعدی به هیچ معنی، چشم از تو برنگیرد
تا از نظر چه خیزد، کاندر نظر نباشد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

تکه ۹ به خوانش محسن لیله‌کوهی
شمارهٔ ۹ به خوانش فاطمه زندی

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"سیاهی"
با صدای دنگ شو (آلبوم اتاق گوشواره)

حاشیه ها

1392/04/13 15:07
هراتی فر

با سلام
در بیت چهارم مصرع دوم کلمه «نباش» نوشته شده که «نباشد» درست است

1394/03/19 04:06
سیاوش

در روی هر سپیدی، خالی سیاه دیدم
بالاتر از سیاهی، رنگی دگر نباشد

احتمال فراوان بیشترین مثل های فارسی از نظم و نثر سعدی است.

1394/03/19 04:06
سیاوش

ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشد
غیر از خیال جانان، در جان و سر نباشد

سر که نه در راه عزیزان بود
بار گرانی است کشیدن بع دوش

1394/10/07 10:01
رحیمی

دربیت سوم مصرع دوم « نقش خیال رویش در هر بصر نباشد » صحیح است

1394/10/07 10:01
رحیمی

در بیت سوم مصرع دوم« نقش خیال رویش در هر بصر نباشد » صحیح است

1395/08/13 21:11
مصطفی

سلام خدمت بزرگواران
معنای مصراع آخر چی میشه؟
تا از نظر چه خیزد، کاندر نظر نباشد

1395/11/22 18:01
عدالت

سعدی به هیچ طریقی چشم از تو برنمی‌دارد. تا ببینیم که از این نگاه کردنش چه چیزی حاصل می‌شود که در نظر نباشد.

1398/10/15 00:01

مصراع 8 نباشد به اشتباه نباش نوشته شده

1400/02/21 02:04
زیزا

من خیلی دوست دارم بدونم سعدی چه کسی رو خطاب سخنانش قرار میداده ،ایا واقعا میشه که منظورش کسی بجز معبود باشه؟

1400/02/24 02:04
Polestar

چقدر زیباست واقعا

1400/09/13 12:12
داوود قاسم‌زاده

سعدی که ترک سر گفت، تا دردسر نگیرد

ما ترک سر نگوییم، سر را خیال جان است

 

#داوود_قاسم_زاده 

1402/02/14 01:05
فاطمه یاوری

سعدی به هیچ معنی چشم از تو برنگیرد...

تا از نظر چه خیزد

          کاندر نظر نباشد:)

1403/01/20 14:03
بیقرار

« ما ترک سر بگفتیم ، تا درد سر نباشد »

گویی به ترک سر هم ، دیگر ثمر نباشد  

 

می سوزم از فراقت ، دایم به اشتیاقت

کی می شود که باشی ، مهرت به بر نباشد 

 

در خیل عاشقانت ، مجنون چو من نیابی

لیلای من کجایی ؟ کز تو خبر نباشد 

 

جان می دهم برایت ، مدهوش سرسرایت

وین‌ چون و این چرایت ، کم بی اثر نباشد 

 

دل پر کشد به سویت ، هر دم به جست وجویت

جز از خیال رویت ، فکری دگر نباشد

 

اثنای عالمی را ، گشتم ولی ندیدم 

مثلت ، مثالت ای جان ، در بحر و بر نباشد 

 

غایب ز دیده ای لیک ، حاضر به هر خیالی

در غیبتت نگارا ، لطف حضر نباشد 

 

اکنون که بی‌قرارم ، گرمای محفلم باش

ترسم بیایی اما ، چشمی به در نباشد 

 

#رضارضایی « بیقرار »

دوم شهریور ۱۴۰۰

بداهه سرایی با مطلعی از استاد سخن ، سعدی