گنجور

شمارهٔ ۱۰

بخت و دولت به برم زآب روان باز آمد
وز سعادت به سرم سرو روان باز آمد
پیر بودم به وصال رخ خوبش همه روز
باز پیرانه سرم بخت جوان باز آمد
دوست باز آمد و دشمن برمید از پیشم
شکر نعمت که به تن جان گران باز آمد
مژدگانی بده ای دوست که محنت بگذشت
نعمت فتح و گشایش به زمان باز آمد
دولت آمد به بر و بخت و سعادت برسید
مشتری از سر شادی به کمان باز آمد
آفتاب کرم و ماه ضیا هم برسید
تاج اقبال و کرامت به عیان باز آمد
سعدیا تاج سعادت دگر از نو برسید
کان نگار شده چون آب روان باز آمد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بخت و دولت به برم زآب روان باز آمد
وز سعادت به سرم سرو روان باز آمد
هوش مصنوعی: قدر و خوشبختی دوباره به سمت من بازگشته‌اند، مانند آبی روان که به سرازیر شدن ادامه می‌دهد، و از نعمت‌های زندگی، سرسبزی و زیبایی نیز به من برگشته است.
پیر بودم به وصال رخ خوبش همه روز
باز پیرانه سرم بخت جوان باز آمد
هوش مصنوعی: در روزگاری پیر و سالخورده بودم، اما وقتی به وصال چهره زیبایش رسیدم، حس و حال جوانی دوباره به سراغم آمد.
دوست باز آمد و دشمن برمید از پیشم
شکر نعمت که به تن جان گران باز آمد
هوش مصنوعی: دوست دوباره پیش من آمد و دشمن از مقابل من رفت. شکرگزار نعمت هستم که جان گرانبهایم دوباره به تنم بازگشته است.
مژدگانی بده ای دوست که محنت بگذشت
نعمت فتح و گشایش به زمان باز آمد
هوش مصنوعی: ای دوست، خوشحالی کن! چون دوران سختی و رنج به پایان رسید و زمان خوشی و پیروزی دوباره فرا رسیده است.
دولت آمد به بر و بخت و سعادت برسید
مشتری از سر شادی به کمان باز آمد
هوش مصنوعی: خوشبختی و سعادت به سراغ من آمده است و مانند مشتری که از شدت شادی در آسمان می‌درخشد، حالا من هم احساس سرزندگی و شادابی می‌کنم.
آفتاب کرم و ماه ضیا هم برسید
تاج اقبال و کرامت به عیان باز آمد
هوش مصنوعی: خورشید با مهربانی و ماه با روشنی خود به ما رسیدند. نشانه‌های خوشبختی و بزرگواری به وضوح نمایان شدند.
سعدیا تاج سعادت دگر از نو برسید
کان نگار شده چون آب روان باز آمد
هوش مصنوعی: ای سعدی، تاج خوشبختی دوباره به تو رسیده است، زیرا آن محبوبی که چون آب روان زیبا و دلنشین است، دوباره بازگشته است.

خوانش ها

تکه ۱۰ به خوانش محسن لیله‌کوهی
شمارهٔ ۱۰ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1394/04/09 19:07
کسرا

چه مستانه سرودی این شعر رو سعدی گلم... کاش.. کاش واقعا اون روز که این شعر رو نوشتی یارت باز اومده باشه و رنگ شادی دنیا رو دیده باشی سعدی خوبم...

1399/09/21 02:11
محسن

مصرع اول بیت دوم:
نوشتید:
پیر بودم به وصال رخ خویش همه روز
به گمانم درست:
پیر بودم به وصال رخ خوبش همه روز
باشد.