شمارهٔ ۱۱
رفت آن کم بر تو آبی بود
یا سلام مرا جوابی بود
از سر ناز وز سر خوبی
هر دمی با منت عتابی بود
وعدههای خوشم همی دادی
گویی آن وعدهها سرابی بود
روزگار وصال چون بگذشت
گویی آن روزگار خوابی بود
بر کف من ز دست ساقی بزم
هر نفس ساغر شرابی بود
خستهٔ ماندهام نمیپرسی
که مرا خستهٔ خرابی بود
حبذا آنکه از زکات لبت
عاشقان تو را نصابی بود
سعدیا چون زمان وصل گذشت؟
ای دریغا که چون سرابی بود
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1394/04/09 19:07
کسرا
ای داد بی داد... در تکه قبلی ( شماره 10) سعدی از اومدن یارش سروده و خوشحاله... ولی اینجا به فاصله ی 1 شعر گویا دوباره یار بی وفا رفته و بازهم سعدی ما در سوگ فراق نشسته... چقدر این بیت سعدی زیباست
روزگار وصال چون بگذشت
گویی آن روزگار خوابی بود
واقعا که مثل خوابی میگذره ایام وصل و دوران هجران هر روزش برابر با سالیست... سعدی درکت میکنم...
تیرماه 1394
1399/09/21 02:11
محسن
مصرع اول بیت 3:
وعده های خوشم همی دادی
"ی" جا افتاده.