شمارهٔ ۱۲
یاد دارم که روزگاری بود
که مرا پیش غمگساری بود
با لب یار و در بر دلدار
هر زمانیم کار و باری بود
جام عیش مرا نه دردی بود
گل وصل مرا نه خاری بود
ز اهوی شیرگیر روبهباز
دل بیچاره را شکاری بود
گرد آب حیات بر خورشید
از خط او بنفشهزاری بود
همه اسباب عیشم آماده
یارب آن خود چه روزگاری بود
گر جهان موجها زدی ز اغیار
سعدیش بس گزیده یاری بود
شمارهٔ ۱۱: رفت آن کم بر تو آبی بودشمارهٔ ۱۳ - خسرو من چون به بارگاه (برآید): خسرو من چون به بارگاه برآید
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یاد دارم که روزگاری بود
که مرا پیش غمگساری بود
هوش مصنوعی: به یاد دارم که زمانی بود که من نزد یک دلنواز و تسکیندهنده حضور داشتم.
با لب یار و در بر دلدار
هر زمانیم کار و باری بود
هوش مصنوعی: ما همیشه در کنار معشوق و با لبخند او مشغول عشق ورزی و انجام کارهایمان هستیم.
جام عیش مرا نه دردی بود
گل وصل مرا نه خاری بود
هوش مصنوعی: جام شادی من هیچ دردی نداشت و گل وصال من هیچ آسیبی نمیزد.
ز اهوی شیرگیر روبهباز
دل بیچاره را شکاری بود
هوش مصنوعی: دل بیچاره در جستجوی شکار بود و به خاطر زیبایی و جذابیت زندگی، مانند آهویی که به دام شیر افتاده است، دچار مشکلات و سختیها شده بود.
گرد آب حیات بر خورشید
از خط او بنفشهزاری بود
هوش مصنوعی: پرتوهای خورشید بر روی زمین، گویی باغی از بنفشهها را نمایش میدهند که از شیرینی و زیبایی زندگی نشئت گرفتهاند.
همه اسباب عیشم آماده
یارب آن خود چه روزگاری بود
هوش مصنوعی: همه چیز برای خوشی و لذت من مهیا شده است، خدایا! چه روزگار خوبی بود.
گر جهان موجها زدی ز اغیار
سعدیش بس گزیده یاری بود
هوش مصنوعی: اگر دنیا به تو سختی بدهد و مشکلاتی از سوی دیگران برایت پیش آید، خوشبختی تو در این است که یاری خوب و گزیدهای در کنارت هست.
حاشیه ها
1403/07/14 23:10
جلال ارغوانی
کاش روزی وروزگاری بود
باغ گل بود ونوبهاری بود
اندوه هجر کمتر بود
دولت وصل با نگاری بود
صد هزاران سخن گو هست
همچو سعدی کجا هزاری بود
هر دو عالم نهم ازکف
با تو سعدی دمی اگر قراری بود
تقدیم به استاد سخن ۲۳ مهر ۱۴۰۳