شمارهٔ ۷
خستهٔ تیغ فراقم سخت مشتاقم به غایت
ای صبا آخر چه گردد گر کنی یکدم عنایت؟
بگذری در کوی یارم تا کنی حال دلم را
همچنان کز من شنیدی پیش آن دلبر روایت
یک حکایت سر گذشتم پیش آن جان بازگویی
گرچه از درد فراقم هست بسیاری شکایت
ای صبا آرام جانی چون رسی آنجا که دانی
هم بکن گر میتوانی یک مهم ما کفایت
آن بت چین و ختا را آن نگار بیوفا را
گو بکن باری خدا را جانب یاری رعایت
شحنهٔ هجر تو هر دم میبرد صبرم به یغما
داد خود را هم ستانم گر کند وصلت حمایت
جانستانی دلربایی پس ز من جویی جدایی
خود به شیر بیوفایی پروریدستست دایت
آن شکایتها که دارم از تو هم پیش تو گویم
نی چه گویم چون ندارد قصهٔ هجران نهایت
در هوای زلف بستت در فریب چشم مستت
ساکن میخانه گردد زاهد صاحب ولایت
هرکسی را دلربایی همچو ذره در هوایی
قبلهٔ هرکس به جایی قبلهٔ سعدی سرایت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خستهٔ تیغ فراقم سخت مشتاقم به غایت
ای صبا آخر چه گردد گر کنی یکدم عنایت؟
هوش مصنوعی: من از جدایی خسته و دلزدهام و به شدت در انتظار وصالم. ای نسیم، اگر تنها یک لحظه به من توجه کنی، چه آسیبی خواهد داشت؟
بگذری در کوی یارم تا کنی حال دلم را
همچنان کز من شنیدی پیش آن دلبر روایت
هوش مصنوعی: اگر از کنار معبد محبوبم بگذری، حس من را بهتر درک خواهی کرد؛ مانند داستانی که از دل من به او گفتهای.
یک حکایت سر گذشتم پیش آن جان بازگویی
گرچه از درد فراقم هست بسیاری شکایت
هوش مصنوعی: در طول مسیر زندگی خود، داستانی را از گذشتهام به یاد میآورم. هرچند که از دوری محبوبم بسیار شکایت دارم و درد آن را احساس میکنم.
ای صبا آرام جانی چون رسی آنجا که دانی
هم بکن گر میتوانی یک مهم ما کفایت
هوش مصنوعی: ای نسیم ملایم، وقتی به آنجا که میدانی میرسی، کاری که بتوانی انجام بده و یک خبر خوب برای ما بیاور.
آن بت چین و ختا را آن نگار بیوفا را
گو بکن باری خدا را جانب یاری رعایت
هوش مصنوعی: آن معشوق بیوفا و زیبا از سرزمین چین و ختا را بگو که خدا را به خاطر یاریکردن من یاد کند و به من توجه کند.
شحنهٔ هجر تو هر دم میبرد صبرم به یغما
داد خود را هم ستانم گر کند وصلت حمایت
هوش مصنوعی: هر لحظه غم فراق تو صبر و تحمل من را میدزدد. اگر تو به من در آغوش بگیری، خود را نیز به تو میسپارم.
جانستانی دلربایی پس ز من جویی جدایی
خود به شیر بیوفایی پروریدستست دایت
هوش مصنوعی: دلربای جانپرور من، از تو دوری میجویی؛ خود را به نیرنگ شیر بیوفا سپردهای.
آن شکایتها که دارم از تو هم پیش تو گویم
نی چه گویم چون ندارد قصهٔ هجران نهایت
هوش مصنوعی: من شکوائیههایی که از تو دارم، به خودت میگویم، ولی نمیدانم چه بگویم، چون داستان جدایی هرگز پایانی ندارد.
در هوای زلف بستت در فریب چشم مستت
ساکن میخانه گردد زاهد صاحب ولایت
هوش مصنوعی: در هوای زیبایی و زلف تو، کسی که دل به میکده سپرده است، تحت تأثیر چشمان شگفتانگیز تو قرار میگیرد و زاهدی که در جایگاه رفیعی است، نیز به سوی میخانه جذب میشود.
هرکسی را دلربایی همچو ذره در هوایی
قبلهٔ هرکس به جایی قبلهٔ سعدی سرایت
هوش مصنوعی: هر کسی به نوعی جذابیتی دارد که مانند ذرهای در فضا میورزد و قبله یا نقطهاتکای دل و عشق هر فردی برای خود او معنا و جایگاهی خاص دارد. در میان این جاذبهها، عشق و دلربایی سعدی نیز برای خودش تأثیر و زیبایی خاصی دارد.
حاشیه ها
1398/04/30 01:06
حمیدرضا قدیر
بی نهایت زیباست
1402/11/27 13:01
مونس
سپاس برای خوانش