گنجور

شمارهٔ ۲۵

هر شبی با دلی و صد زاری
منم و آب چشم و بیداری
بنماندست آب در جگرم
بس که چشمم کند گهرباری
دل تو از کجا و غم ز کجا؟
تو چه دانی که چیست غمخواری؟
آگه از حال من شوی آنگاه
که چو من یک شبی به روز آری

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر شبی با دلی و صد زاری
منم و آب چشم و بیداری
هوش مصنوعی: هر شب با دلی غمگین و ناراحت بیدارم و اشک ریخته‌ام.
بنماندست آب در جگرم
بس که چشمم کند گهرباری
هوش مصنوعی: چنان اشک از چشمانم می‌ریزد که گویی درونم پر از درد و غم است، و این اشک‌ها مانند مرواریدهایی هستند که از دل جگرم برمی‌خیزند.
دل تو از کجا و غم ز کجا؟
تو چه دانی که چیست غمخواری؟
هوش مصنوعی: دل تو از کجا آمده و غم چه نقشی در زندگی‌ات دارد؟ تو چه می‌دانی که یعنی توجه به درد و غم دیگران چه معنایی دارد؟
آگه از حال من شوی آنگاه
که چو من یک شبی به روز آری
هوش مصنوعی: اگر از وضعیت من باخبر شوی، زمانی را درک می‌کنی که مثل من یک شب را به روز تبدیل کنی.

خوانش ها

تکه ۲۵ به خوانش محسن لیله‌کوهی

حاشیه ها

1404/06/08 18:09
مهدی قادری

با سلام، در نسخۀ دکتر فروغی این غزل هشت بیت هست که شما ننوشته‌اید و ادامۀ آن به این گونه است:

 

" گفته‌ای جان بیار و عشق ببر    چشم بد دور ازین کله داری

بار عشق تو بر دلم خوش بود   هجر خوش‌تر کنون به سر داری(به سرباری)

مردمی کن مجوی آزارم         که نه کاری‌ست مردم‌آزاری

سعدی از دست تو نخواهد شد    گر کشی ور معاف می‌داری "

 

لطفا این چهار بیت را نیز بنویسید

با سپاس