گنجور

شمارهٔ ۱۸

من از تو هیچ نبریدم که هستی یار دلبندم
تو را چون بنده‌ای گشتم به فرمانت کمر بندم
سواری چیست و چالاکی دلم بستی به فتراکی
خوشا و خرما آن دل که باشد صید دلبندم
بدین خوبی بدین پاکی که رویت ( چون مهی خاکی )
تو را از جمله بگزیدم به جز تو یار نپسندم
به امیدت طربناکم به عشقت ( فخر افلاکم )
گهی از ذوق می‌گریم گهی از شوق می‌خندم
بسی تلخی چشیدستم که رویت را بدیدستم
به گفتار و لبت جانا تویی شکر تویی قندم
به عشقت زار و حیرانم ز مدهوشی پریشانم
ز غیرت بیخ غیرت را ز دل یکبارگی کندم
نهال عشق ای دلبر به باغ دل ( دهد بس بر )
حدیث مهربانی را به گیتی زان پراکندم
حدیث خویش بنوشتم چو آن گفتار ( بشنفتم )
چو در دل مهر تو کشتم مبارک (باد پیوندم)
اگر چه نیست آرامم هنوزت عا(شق خامم)
بسوزان چون سپندم خوش به عشق ( ت پای دربندم)
ایاز چاکرت گشتم به محمودی ( کمر بستم )
به خود نزدیک گردانم چو خود را د( ر تو افکندم)

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1392/01/31 13:03
کامران تندر

در بیت دوم چست و چالاک صحیح به نظر می‌رسد. تحقیقی نکرده‌‌ام، نظر شخصیست.

1392/02/22 21:04
پگاه

سلام ببخشید من متوجه نشدم اون نقطه چینا واسه چیه؟ یعنی به جای اون یه کلمه ای بوده ننوشتین؟

1396/01/04 01:04
ساماک

سلام اتفاقا منم برام جالب بود بدونم
بنظر میاد ساتسور شده باشه
سرچ کردم اما نسخه اصلی رو پیدا نکردم