گنجور

شمارهٔ ۱۷

چه درد دلست اینچه من درفتادم
که در دام مهر تو دلبر فتادم؟
چه بد کرده بودم که ناگه ازینسان
به دست تو شوخ ستمگر فتادم؟
مرا با چنین دل سر عشقبازی
نبود اختیاری ولی درفتادم
به میدان عشق تو در اسب سودا
همی تاختم تیز و در سر فتادم
بدینگونه هرگز نیفتادم ارچه
درین شیوه صد بار دیگر فتادم
ز غرقاب این غم، رهایی نیابم
که در موج دیده چو لنگر فتادم
خیال لب و روی و خالش بدیدم
به سر در گل و مشک و شکر فتادم
بلغزید دستم از آن زلف مشکین
بدان خاک مشکین به چه درفتادم
دران چاه جانم خوش افتاد لیکن
ز بدبختی خویش بر در فتادم
به طالع همی خورده سعدی همه عمر
که بودی تو غمخوار و غمخور فتادم

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه درد دلست اینچه من درفتادم
که در دام مهر تو دلبر فتادم؟
هوش مصنوعی: به چه احساس دردناکی دچار شده‌ام که به خاطر محبت تو، گرفتار شده‌ام؟
چه بد کرده بودم که ناگه ازینسان
به دست تو شوخ ستمگر فتادم؟
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است که من چنین خطایی کرده باشم که ناگهان به دست تو، که ستمگر و بی‌رحم هستی، گرفتار شدم؟
مرا با چنین دل سر عشقبازی
نبود اختیاری ولی درفتادم
هوش مصنوعی: من با چنین دل عاشقانه‌ای هیچ کنترلی بر عشق بازی ندارم، اما با این حال، در این مسیر افتاده‌ام.
به میدان عشق تو در اسب سودا
همی تاختم تیز و در سر فتادم
هوش مصنوعی: در دل عشق تو با شور و شوق به پیش می‌روم و با تمام وجود به سوی تو می‌شتابم. اما در این مسیر خیالی، دچار سرگشتگی و غم هستم.
بدینگونه هرگز نیفتادم ارچه
درین شیوه صد بار دیگر فتادم
هوش مصنوعی: من هرگز در این مسیر سقوط نکردم، حتی اگر صد بار دیگر هم در این روش به زمین بیفتم.
ز غرقاب این غم، رهایی نیابم
که در موج دیده چو لنگر فتادم
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم از این دریای عمیق غم رهایی پیدا کنم، زیرا در این دریاچۀ اشک‌ها مثل لنگری به زمین افتاده‌ام.
خیال لب و روی و خالش بدیدم
به سر در گل و مشک و شکر فتادم
هوش مصنوعی: تصور لب و چهره و حالت او را در درون گل، عطر و شکر مشاهده کردم و به شدت تحت تأثیر قرار گرفتم.
بلغزید دستم از آن زلف مشکین
بدان خاک مشکین به چه درفتادم
هوش مصنوعی: دستم از آن موهای مشکی لیز خورد و نمی‌دانم چگونه به آن خاک خوشبو افتادم.
دران چاه جانم خوش افتاد لیکن
ز بدبختی خویش بر در فتادم
هوش مصنوعی: در چاهی که جانم به خوبی در آن قرار گرفت، اما از بدبختی خودم در درگاه آن گرفتار شدم.
به طالع همی خورده سعدی همه عمر
که بودی تو غمخوار و غمخور فتادم
هوش مصنوعی: در طول زندگی‌ام به سرنوشت خوب دست یافتم، زیرا تو همیشه همراه من بودی و در شادی‌ها و غم‌ها در کنارم بودی.

خوانش ها

تکه ۱۷ به خوانش محسن لیله‌کوهی

حاشیه ها

1397/01/30 23:03
مهر دلبر

دربیت هفتم جایی که می آید; "خیال لب و روی و خلاش بدیدم" واژه "خلاش" غلط می باشد و بنظرم لغزش تایپی بود وصحیح آن باید واژه "خُد" باید باشد به معنی چهره و رخسار... پس صحیح بیت این باید باشد: "خیال لب و روی و خُدش بدیدم
به سر در گل و مشک و شکر فتادم" .... وهمچنین کاربرد "خُد" دراین بیت زیبای شیخ محمود شبستری "جهان چون زلف و خُد و خال و ابروست. که هر چیزی به جای خویش نیکوست"....

1397/01/31 17:03
۷

خیال لب و روی و خالش بدیدم
به سر در گل و مشک و شکر فتادم
روزگار غریبی است نازنین

1397/01/31 23:03
nabavar

مهر دلبر گرامی
جهان چون زلف و خط و خال و ابروست
که هر چیزی به جای خویش نیکوست
خُد از کجا آمد؟
زنده باشی

1397/01/31 23:03
nabavar

عجب است این غزل هم در اینجا و هم در غزلیات کمال الدین اسماعیل آمده

1397/01/31 23:03
nabavar

در جای دیگر :شمارهٔ 112کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات
خیال لب و زلف و رویش بدیدم
بسر در گل و مشک و شکر فتادم

1399/03/17 10:06
محمد

بیت هفتم
خیال لب و روی خالش بدیدم
واژه خلاش تبدیل شود به خالش

1400/12/16 22:03
Saeedeh

عالی است