گنجور

شمارهٔ ۱۷

چه درد دلست اینچه من درفتادم
که در دام مهر تو دلبر فتادم؟
چه بد کرده بودم که ناگه ازینسان
به دست تو شوخ ستمگر فتادم؟
مرا با چنین دل سر عشقبازی
نبود اختیاری ولی درفتادم
به میدان عشق تو در اسب سودا
همی تاختم تیز و در سر فتادم
بدینگونه هرگز نیفتادم ارچه
درین شیوه صد بار دیگر فتادم
ز غرقاب این غم، رهایی نیابم
که در موج دیده چو لنگر فتادم
خیال لب و روی و خالش بدیدم
به سر در گل و مشک و شکر فتادم
بلغزید دستم از آن زلف مشکین
بدان خاک مشکین به چه درفتادم
دران چاه جانم خوش افتاد لیکن
ز بدبختی خویش بر در فتادم
به طالع همی خورده سعدی همه عمر
که بودی تو غمخوار و غمخور فتادم

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

تکه ۱۷ به خوانش محسن لیله‌کوهی

حاشیه ها

1397/01/30 23:03
مهر دلبر

دربیت هفتم جایی که می آید; "خیال لب و روی و خلاش بدیدم" واژه "خلاش" غلط می باشد و بنظرم لغزش تایپی بود وصحیح آن باید واژه "خُد" باید باشد به معنی چهره و رخسار... پس صحیح بیت این باید باشد: "خیال لب و روی و خُدش بدیدم
به سر در گل و مشک و شکر فتادم" .... وهمچنین کاربرد "خُد" دراین بیت زیبای شیخ محمود شبستری "جهان چون زلف و خُد و خال و ابروست. که هر چیزی به جای خویش نیکوست"....

1397/01/31 17:03
۷

خیال لب و روی و خالش بدیدم
به سر در گل و مشک و شکر فتادم
روزگار غریبی است نازنین

1397/01/31 23:03
nabavar

مهر دلبر گرامی
جهان چون زلف و خط و خال و ابروست
که هر چیزی به جای خویش نیکوست
خُد از کجا آمد؟
زنده باشی

1397/01/31 23:03
nabavar

عجب است این غزل هم در اینجا و هم در غزلیات کمال الدین اسماعیل آمده

1397/01/31 23:03
nabavar

در جای دیگر :شمارهٔ 112کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات
خیال لب و زلف و رویش بدیدم
بسر در گل و مشک و شکر فتادم

1399/03/17 10:06
محمد

بیت هفتم
خیال لب و روی خالش بدیدم
واژه خلاش تبدیل شود به خالش

1400/12/16 22:03
Saeedeh

عالی است