گنجور

غزل شمارهٔ ۹۶

ز هر چه هست گزیرست و ناگزیر از دوست
به قول هر که جهان مهر برمگیر از دوست
به بندگی و صغیری گرت قبول کند
سپاس دار که فضلی بود کبیر از دوست
به جای دوست گرت هر چه در جهان بخشند
رضا مده که متاعی بود حقیر از دوست
جهان و هر چه در او هست با نعیم بهشت
نه نعمتیست که بازآورد فقیر از دوست
نه گر قبول کنندت سپاس داری و بس
که گر هلاک شوی منتی پذیر از دوست
مرا که دیده به دیدار دوست برکردم
حلال نیست که بر هم نهم به تیر از دوست
و گر چنان که مصور شود گزیر از عشق
کجا روم که نمی‌باشدم گزیر از دوست
به هر طریق که باشد اسیر دشمن را
توان خرید و نشاید خرید اسیر از دوست
که در ضمیر من آید ز هر که در عالم
که من هنوز نپرداختم ضمیر از دوست
تو خود نظیر نداری و گر بود به مثل
من آن نیم که بدل گیرم و نظیر از دوست
رضای دوست نگه دار و صبر کن سعدی
که دوستی نبود ناله و نفیر از دوست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل ۹۶ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۹۶ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۹۶ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۹۶ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۹۶ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۹۶ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۹۶ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۹۶ به خوانش مریم فقیهی کیا

حاشیه ها

1393/01/16 05:04
غلام حسین

صداقت ، یک رنگی، حریّت، در این شعر موج می زند.
سوالی که در این مورد باید از خود بپرسیم این است که «فرضا تمام تلاش خود را مصروف دوست کردیم، آیا این تلاش ها جهت جلب توجه اوست و در کوبیدن های دائمی ما برای گرفتن حلواست و شکر است؟ (اسراری بدانیم یا کرامتی بگیریم سرانجام او را فراموش کنیم؟) یا برای خود اوست ؟ آری عمری برای حلوا در دوست رفتیم و با پستی خود وی را رنجاندیم و بی شرمی را به حد اعلا رساندیم اما او نه تنها محبتش را از ما کم نکرد بلکه دائما برای شکار ما دام ها افکند تا ما رو اسیر و شکار عشق خود کند. »
در قرآن «یعبدون الله علی حرف» را جستجو کنید در این مورد نظر قرآن را هم بدانید..

1394/06/09 18:09
دکتر ترابی

وگر چنان که مصور شود گزیر از عشق
کجا روم؟ که نمی باشدم گزیر از دوست
« به زندان که اندری، تنها به دوست می اندیشی
چه دوست آزادی است، آفتاب است.

کور سوی چراغی غمگین بر دور دست سقف
از شب و روز سخن نمی گوید
تو با بازجو شب از روز باز می شناسی
بی دوست ، بی آفتاب «

1395/12/19 14:02
محمد قنبری مرداسی

مصرع "جهان و هر چه در او هست با نعیم بهشت" را مطابقت بفرمائید با این مصرع از حافظ "جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر استگ.

1395/12/19 14:02
محمد قنبری مرداسی

مصرع “جهان و هر چه در او هست با نعیم بهشت” را مطابقت بفرمائید با این مصرع از حافظ “جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است.

1401/07/14 09:10
فاطمه زندی

ز هر چه هست گزیر است و ناگزیر از دوست 

 به قول هر که جهان ، مِهر برمگیر از دوست

معنی بیت اول 

۱ _ از هر چه وجود دارد چاره ای نیست ، ولی دوست را به هیچ چاره و تدبیری نمی توان ننادیده گرفت . پس به سخنان هیچ باشنده ای در جهان از دوست دل برمگیر . 

[ گزیر = چاره / ناگزیر = ناچار / هر که جهان = هر که در جهان است / مهر = عشق و محبّت ]

به بندگیّ و صغیری گرت قبول کند 

 سپاس دار که فضلی بُوَد کبیر از دوست

معنی بیت دوم 

۲ _ اگر دوست تو را به بندگی و خواری و حقارت بپذیرد ، از وی سپاسگزار باش ، چرا که این پذیرش بخششی بزرگ است که در باب تو اعمال می کند .

 [ صغیری = کودکی و خواری ]

به جای دوست گرت هر چه در جهان بخشند 

 رضا مده که متاعی بُوَد حقیر از دوست

معنی بیت سوم 

۳ _ اگر به عوض دوست تمام عالَم را به تو بخشند ، خشنود مباش . زیرا تمام هستی در برابر دوست کالایی ناچیز است .

 [ به جایِ = در عوضِ ، در مقابلِ ]

جهان و هر چه در او هست با نعیم بهشت 

 نه نعمتی است که بازآورَد فقیر از دوست

معنی بیت چهارم 

۴ _ دنیا و هر چه در آن وجود دارد به اضافه نعمت های بهشتی ، به اندازۀ نعمتی نیست که درویش از کوی دوست حاصل می کند . یا نعمتی نیست که موجب ترک کوی دوست گردد .

 [ نعیم = ناز و نعمت / فقیر = نیازمند ، در اینجا یعنی عاشق نیازمند ]

نه گر قبول کنندت ، سپاس داری و بس 

 که گر هلاک شوی ، منّتی پذیر از دوست

معنی بیت پنجم 

۵ _ نه تنها اگر تو را بپذیرند باید سپاسگزار باشی ، بلکه اگر در این راه نابود هم شوی هم شوی ، باید منّت پذیر دوست باشی . 

[ منّت = بخشش و احسان ]

مرا که دیده به دیدار دوست بر کردم 

 حلال نیست که بر هم نهم به تیر از دوست

معنی بیت ششم 

۶ _ من که چشمم بر روی دوست گشوده شده است ، جایز نیست که حتّی اگر تیر دوست به چشمانم اصابت کند ، آنها را ببندم .

 [ دیدار = چهره و صورت / دیده برکردن = کنایه از چشم گشودن ]

وگر چنانکه مصوّر شود گزیر از عشق 

 کجا روم ؟ که نمی باشدم گزیر از دوست

معنی بیت هفتم 

۷ _ در صورتی که به تصوّر درآید که از عشق علاج و چاره ای هست ، من که چاره ای جز با دوست بودن ندارم ، به کجا روم ؟ 

[ مصوّر شدن = به خیال آمدن / گزیر = چاره و علاج ]

به هر طریق که باشد اسیر دشمن را 

 توان خرید و ، نشاید خرید اسیر از دوست

معنی بیت هشتم 

۸ _ آن کسی را که اسیر دشمن شده است ، می توان بازخرید و آزاد کرد . امّا نمی توان عاشقی را که اسیر معشوق گشته ، از اسارت یار رهایی بخشید .

که در ضمیر من آید ز هر که در عالَم ؟ 

 که من هنوز نپرداختم ضمیر از دوست

معنی بیت نهم 

۹ _ چه کسی از میان تمام مردم جهان می تواند ذهن و ضمیر مرا به خود مشغول دارد ، زیرا هنوز من ذهن خویش را از دوست تهی نساخته ام . [ ضمیر = خاطر و دل / پرداختن از چیزی یا کسی = روی برگرداندن از چیزی یا کسی ]

تو خود نظیر نداری و گر بُوَد به مَثَل 

من آن نی ام که بَدَل گیرم و نظیر از دوست

معنی بیت دهم 

۱۰ _ تو بی نظیر و بی همتایی ، حتّی اگر نظیری هم برای تو وجود داشته باشد ، من کسی نیستم که نظیر و مانند تو را چون تو پندارد و وی را برگزینم .

 [ بدل = جانشین ]

رضای دوست نگه دار و صبر کن سعدی 

 که دوستی نبوَد ناله و نفیر از دوست

معنی بیت یازدهم 

۱۱ _ ای سعدی ، در پی نگه داشتِ خشنودی دوست باش و شکیبایی پیشه کن ، زیرا ناله و فریاد کردن از دست یار شرط دوستی نیست . 

[ رضا = خشنودی و رضایت / نفیر = فریاد و فغان ]

منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی 

دکتر تورج عقدایی 

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید .

1403/07/08 07:10
کاوه کاظمی

درود و سپاس بی پایان بر گنجور پر گنجینهء فرهنگ و ادب و معرفت ایران زمین و دوستان همیشگی

توانمد و پاینده باشید همیشه

🌷🌷❤🌷🌷