گنجور

غزل شمارهٔ ۹۳

یار من آن که لطف خداوند یار اوست
بیداد و داد و رد و قبول اختیار اوست
دریای عشق را به حقیقت کنار نیست
ور هست پیش اهل حقیقت کنار اوست
در عهد لیلی این همه مجنون نبوده‌اند
وین فتنه برنخاست که در روزگار اوست
صاحبدلی نماند در این فصل نوبهار
الا که عاشق گل و مجروح خار اوست
دانی کدام خاک بر او رشک می‌برم
آن خاک نیکبخت که در رهگذار اوست
باور مکن که صورت او عقل من ببرد
عقل من آن ببرد که صورت‌نگار اوست
گر دیگران به منظر زیبا نظر کنند
ما را نظر به قدرت پروردگار اوست
اینم قبول بس که بمیرم بر آستان
تا نسبتم کنند که خدمتگزار اوست
بر جور و بی‌مرادی و درویشی و هلاک
آن را که صبر نیست محبت نه کار اوست
سعدی رضای دوست طلب کن نه حظ خویش
عبد آن کند که رای خداوندگار اوست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل ۹۳ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۹۳ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۹۳ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۹۳ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل ۹۳ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۹۳ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۹۳ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۹۳ به خوانش مریم فقیهی کیا

حاشیه ها

1391/10/01 21:01

به نظر من اگر کسی می خواهد نیمه خود را پیدا کند به این شعر عمل کند و .....

1395/06/21 15:09
لیلا

سعدی چه قدر زیبا می فرماید در بیت:
باور مکن که صورت او عقل من ببرد
عقل من آن ببرد که صورت نگار اوست
به نظر حقیر نزدیک به مضمون این بیت از مولاناست:
ای دوست شکر بهتر یا آنکه شکر سازد
خوبی قمر بهتر یا آنکه قمر سازد

1395/12/19 14:02
محمد قنبری مرداسی

مصرع دوم بیت پنجم یعنی " آن خاک نیکبخت که در رهگذار اوست" را مطابقت بفرمائید با این مصرع از حافظ " زان خاک نیکبخت که شد رهگذار دوست "

1401/07/27 11:09
فاطمه زندی

وزن:مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلاتُ (بحر مضارع مثمّن اخرب مکفوف مقصور)

١ - جناس تام:یار(معشوق)، یار(همراه) /تضاد :بیداد و داد، ردّ و قبول.

معنی :محبوب من کسی است که خداوند یار و نگه دار اوست. او مختار است که با من به دادگری رفتار کند، یا ستمگری پیشه سازد، براند یا بپذیرد.

٢-کنار:ساحل/اهل حقیقت :اهل معرفت، عارفان.

تشبیه:عشق به دریا(اضافه تشبیهی) /جناس تام:کنار(ساحل)، کنار(پهلو و آغوش) /

ایهام :پیش ١- نزدِ ٢- به عقیده ی، در نظرِ.

معنی :عشق مانند دریایی بی کران است، چنانچه بتوان بر آن ساحلی تصوّر کرد، این

ساحل در نظر حقیقت بنیان در کنار محبوب است.

٣-عهد:زمان،روزگار /لیلی و مجنون : -> ٧/١٠ /فتنه :آشوب و غوغا.

تناسب :لیلی، مجنون.

معنی:در روزگار لیلی شیفتگانی که بدو عشق ورزند زیاد نبوده اند و چنین آشوبی که در

روزگار یار ما بر پا شده، در عهد لیلی وجود نداشته است.

 ٤-کنایه:صاحب دل(بینا و آگاه).

معنی:در این دوره ی آغاز بهار هیچ عارفی یافت نمی شود که شیفته ی گل روی محبوب و آزرده ی خار دوری او نباشد.

٥-رشک:حسد/رهگذار:راه عبور.

معنی :آیامی دانی که به کدام خاک حسادت می ورزم؟ آن خاک نیکبختی که یار بر آن گام می نهد و از روی آن عبور می کند.

٦-صورت نگار:نقاش و صورتگر. در قرآن آیه ٢٤ سوره ی حشر(٥٩) به مصوّر بودن خداوند اشاره شده است. 

کنایه :صورت نگار(نقاش، خداوند). 

معنی :باور مکن که چهره ی او دل از من ربوده و عقل مرا زایل کرده باشد، بلکه آن کسی که چنین صورتی را نقش کرد و آفرید، عقل از من ربوده است. 

٧-منظر:نظر گاه، چهره و رو/نظر :نگاه. 

جناس زاید :گر، دیگر/جناس اشتقاق و زاید:منظر، نظر. 

معنی :اگر کسانی به چهره زیبای یار نظر می افکنند، نظر و توجه ما به توانایی کسی است که پرورنده ی اوست. 

٨-آستان :درگاه و پیشگاه/نسبت کردن:نسبت دادن. 

معنی :برای پذیرفته شدنم همین کافی است که بر درگاه یار جان دهم تا مرا جزو

خدمتگزاران او منظور نمایند. 

٩- درویشی :فقر و تنگدستی. 

معنی :کسی که بر ستم و ناکامی و فقر و نابودی در راه عشق شکیبا نباشد، عشق ورزی کار او نیست. 

١٠-رضا:رضایت و خشنودی/حظّ:نصیب و بهره/رای:خواست و تدبیر. 

معنی :ای سعدی، خشنودی دوست را آرزو کن نه لذّت جویی خود را، برای آن که بنده

کاری را انجام می دهد که تدبیر صاحب اوست.

با تشکر از دوست خوبم ، مهربانو پروین اختیارزاده🙏

منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی 

دکتر تورج عقدایی 

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید .