گنجور

غزل شمارهٔ ۸۶

بخت جوان دارد آن که با تو قرین است
پیر نگردد که در بهشت برین است
دیگر از آن جانبم نماز نباشد
گر تو اشارت کنی که قبله چنین است
آینه‌ای پیش آفتاب نهادست
بر در آن خیمه یا شعاع جبین است
گر همه عالم ز لوح فکر بشویند
عشق نخواهد شدن که نقش نگین است
گوشه گرفتم ز خلق و فایده‌ای نیست
گوشه چشمت بلای گوشه نشین است
تا نه تصور کنی که بی تو صبوریم
گر نفسی می‌زنیم بازپسین است
حسن تو هر جا که طبل عشق فروکوفت
بانگ برآمد که غارت دل و دین است
سیم و زرم گو مباش و دنیی و اسباب
روی تو بینم که ملک روی زمین است
عاشق صادق به زخم دوست نمیرد
زهر مذابم بده که ماء مَعین است
سعدی از این پس که راه پیش تو دانست
گر ره دیگر رود ضلال مبین است

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بخت جوان دارد آن که با تو قرین است
پیر نگردد که در بهشت برین است
هوش مصنوعی: هر کسی که همراه توست، جوانی و خوشبختی دارد و هرگز پیر نخواهد شد، زیرا در نعمت‌های بهشت قرار دارد.
دیگر از آن جانبم نماز نباشد
گر تو اشارت کنی که قبله چنین است
هوش مصنوعی: اگر تو اشاره کنی که این سمت قبله است، دیگر برای من از آن سو نماز نخواهد بود.
آینه‌ای پیش آفتاب نهادست
بر در آن خیمه یا شعاع جبین است
هوش مصنوعی: یک آینه در مقابل آفتاب قرار داده شده که در ورودی آن خیمه می‌درخشد یا شاید این نور، از پیشانی کسی می‌تابد.
گر همه عالم ز لوح فکر بشویند
عشق نخواهد شدن که نقش نگین است
هوش مصنوعی: اگر تمام جهان را از صفحه فکر پاک کنند، عشق از بین نخواهد رفت، زیرا عشق مانند نگین ارزشمندی است که هرگز محو نمی‌شود.
گوشه گرفتم ز خلق و فایده‌ای نیست
گوشه چشمت بلای گوشه نشین است
هوش مصنوعی: به گوشه‌ای پناه برده‌ام و از مردم فاصله گرفته‌ام، اما این کار فایده‌ای ندارد، چون نگاه تو برای من مشکل‌آفرین است.
تا نه تصور کنی که بی تو صبوریم
گر نفسی می‌زنیم بازپسین است
هوش مصنوعی: تا زمانی که فکر کنی بدون تو می‌توانیم صبر کنیم، می‌دان بدان که اگر یک لحظه نفس بکشیم، دوباره به تو برمی‌گردیم.
حسن تو هر جا که طبل عشق فروکوفت
بانگ برآمد که غارت دل و دین است
هوش مصنوعی: هر جایی که عشق صدایش را بلند کرد و نواخت، زیبایی تو به گوش همه رسید و آگاهشان کرد که دل و ایمان را به غارت می‌برد.
سیم و زرم گو مباش و دنیی و اسباب
روی تو بینم که ملک روی زمین است
هوش مصنوعی: به جای اینکه به طلا و نقره و وسایل دنیا توجه کنی، من در تو چیزی می‌بینم که ارزشش از همه چیزهای مادی بیشتر است.
عاشق صادق به زخم دوست نمیرد
زهر مذابم بده که ماء مَعین است
هوش مصنوعی: عاشق واقعی هرگز به خاطر جراحتی که دوستش به او می‌زند نمی‌میرد. به من زهر بده که در واقع مایعی زندگی‌بخش است.
سعدی از این پس که راه پیش تو دانست
گر ره دیگر رود ضلال مبین است
هوش مصنوعی: سعدی می‌گوید از این پس، اگر کسی راه درستی را که به تو می‌رسد بشناسد، هرگاه به مسیر دیگری برود، نشان‌دهنده گمراهی اوست.

خوانش ها

غزل ۸۶ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۸۶ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۸۶ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۸۶ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل ۸۶ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۸۶ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۸۶ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۸۶ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۸۶ به خوانش امیر اثنی عشری

حاشیه ها

1393/10/24 23:12
ف. ر

در مورد این مصرع ممکن است توضیحی بنویسید؟
"گر نفسی می‌زنیم بازپسینست"

1393/10/30 19:12
ریحانه

در جواب دوستجان بالایی ؛
به نظر میاد که گر نفسی می زنیم بازپسین است
٬ نفسهای بازپسین به معنای نفسهای آخر و مفهوم مصرع اینست که از ناشکیباییِ بی تو بودن ٬ نفس های آخر را می کشم ..

1397/07/01 19:10
نادر..

گوشه ی چشمت
بلای گوشه نشین است..

1400/09/17 19:12
محمد حسن ارجمندی

سعدی در دو بیت آخر این غزل به اصطلاحاتی قرآنی «ضَلَالٍ مُبِینٍ» و «ماء معین» اشاره می‌کند که بارها در سوره‌های قرآن مجید آمده است. 

برای نمونه در آیه 54 سوره انبیاء آمده است: قَالَ لَقَدْ کُنْتُمْ أَنْتُمْ وَآبَاؤُکُمْ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ

ابراهیم گفت: همانا شما خود و پدرانتان همه سخت در گمراهی بوده و هستید.

1401/07/02 23:10
فاطمه زندی

بخت جوان دارد آن که با تو قرین است

پیر نگردد که در بهشت برین است

معنی بیت اول 

 ۱ _کسی که با تو همنشین باشد ، جوانبخت و خوش اقبال است و از آن روی که با تو بودن مثل در بهشت بودن است و در بهشت پیری وجود ندارد ، همنشین تو پیر نمی گردد .

[ بخت جوان = اقبال و سعادت تازه و نو / قرین = همدم و همنشین / پیر نگردد = اشاره است به روایاتی که اهل بهشت همیشه جوانند و هرگز پیر نمی شوند / برین = منسوب است به بر ، بالایین یعنی بلندترین و بالاترین ، در اینجا برترین نقطه بهشت منظور است که همان علّیین است ]

دیگر از آن جانبم نماز نباشد 

گر تو اشارت کنی که قبله چنین است

معنی بیت دوم 

۲ _ اگر تو به خود اشاره کرده و بگویی که قبله از این جانب است ، دیگر برای اقامۀ نماز به سوی قبله نمی ایستیم .

[ قبله = روی گاه ، جهتی است که در نماز به آن سو می ایستند و یا جایی که حاجتمندان روی بدان می آورند وحاجت خود را می خواهند . ]

آینه ای پیش آفتاب نهاده ست 

بر درِ آن خیمه ؟ یا شعاع جَبین است ؟

معنی بیت سوم

۳ _نمی دانم آنچه که بر در آن خیمه می درخشد ، آینه ای است که در برابر آفتاب قرار داده اند ؟ و یا پرتو پیشانی معشوق است که می درخشد ؟

[ شعاع = پرتو و نور / جبین = پیشانی ]

گر همه عالَم ز لوح فکر بشُویند 

عشق نخواهد شدن ، که نقش نگین است

معنی بیت چهارم 

 ۴ _اگر همۀ تصوّراتی را که از جهان دارم ، از صفحۀ اندیشه ام پاک کنند ، نقش عشق از ضمیرم شسته نمی شود . زیرا آن نقش همانند نقشی است که بر نگین انگشتری حکّ کرده باشند که با شستن پاک نمی شود . [ لوح = صفحه و هر چیز پهن که بتوان بر روی آن نوشت / شدن = رفتن ]

گوشه گرفتم ز خلق و فایده ای نیست

گوشۀ چشمت بلای گوشه نشین است

معنی بیت پنجم

۵ _ از مردم به گوشه ای پناه برده ، منزوی شدم . امّا این گوشه گیری سودی نداشت چرا که چشم تو فتنه ای است که حتّی در انزوا هم آدمی از تأثیر آن در امان نیست .

[ گوشه گرفتن = خلوت و تنهایی را انتخاب کردن ]

تا نه تصوّر کنی که بی تو صبوریم 

گر نفَسی می زنیم ، بازپسین است

معنی بیت ششم

 ۶ _مبادا بپنداری که دور از تو شکیبا هستم . نه ، اگر در جدایی دَمی برمی آورم ، آن دم آخرین نفس است . [ تا = زنهار ]

حُسن تو هر جا که طبل عشق فروکوفت

بانگ برآمد که غارت دل و دین است

معنی بیت هفتم

۷ _ زیبایی تو در هر کجا که بانگ عشق در داد . از مردم فریاد برآمد که زمان غارت دل و دین عاشقان فرا رسیده است .

[ حُسن = جمال و زیبایی / برآمدن = برخاستن ، بلند شدن ]

سیم و زرم گو مباش و دنیی و اسباب

روی تو بینم که مُلک روی زمین است

معنی بیت هشتم 

۸ _ بگذار طلا و نقره و دنیا و ابزار زندگی وجود نداشته باشد . دیدن روی تو که همانند سلطنت بر همۀ عالَم است برای من کافی است .

عاشق صادق به زخم دوست نمیرد 

زهر مذابم بده که ماء مَعین است

معنی بیت نهم 

 ۹  _عاشق راستین با ضربت هایی که دوست بر او می نوازد ، از بین نخواهد رفت . ای دوست ، اگر زهر گداخته به عاشق دهی . آن زهر ، آبی پاک و گواراست . [ زخم = ضربت / مذاب = ذوب شده و گداخته / ماء مَعین = آب گوارا و پاک ]

سعدی از این پس که راه پیش تو دانست

گر ره دیگر رود ضلال مبین است

معنی بیت دهم 

۱۰  _از آن روزی که سعدی راهِ رسیدن به تو را شناخته است ، رفتن به راهی دیگر را گمراهی آشکار می داند . [ ضلال مبین = گمراهی آشکار ، تعبیری است که حدود 30 بار در قرآن به کار رفته است . ]

منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی 

دکتر تورج عقدایی 

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید .

1403/10/21 20:12
بهرام برجسته

استاد شجریان 

این غزل حضرت سعدی رو در برنامه دلانگیزان

در دستگاه ماهور ، بهمراه اساتید حبیب‌الله بدیعی و رضا ورزنده و جهانگیر ملک اجرا کرده اند

 

1403/10/01 09:01
جلال ارغوانی

سعدی اگر مهر شهی در سخنش هست

مهر بندگیش بیب که روی جبین است