گنجور

غزل شمارهٔ ۸

ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را
اول مرا سیراب کن وآنگه بده اصحاب را
من نیز چشم از خواب خوش بر می‌نکردم پیش از این
روز فراق دوستان شب‌خوش بگفتم خواب را
هر پارسا را کآن صنم در پیش مسجد بگذرد
چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را
من صید وحشی نیستم در بند جان خویشتن
گر وی به تیرم می‌زند اِستاده‌ام نُشّاب را
مقدار یار هم‌نفس چون من نداند هیچ‌کس
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را
وقتی در آبی تا میان دستی و پایی می‌زدم
اکنون همان پنداشتم دریای بی‌پایاب را
امروز حالا غرقه‌ام تا با کناری اوفتم
آنگه حکایت گویمت درد دل غرقاب را
گر بی‌وفایی کردمی یَرغو به قاآن بردمی
کآن کافر اعدا می‌کشد وین سنگدل احباب را
فریاد می‌دارد رقیب از دست مشتاقان او
آواز مطرب در سرا زحمت بُوَد بواب را
«سعدی! چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو»
ای بی‌بصر! من می‌روم؟ او می‌کشد قلاب را

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را
اول مرا سیراب کن وآنگه بده اصحاب را
هوش مصنوعی: من به شدت تشنه‌ام، ای ساقی! ابتدا آن آب را به من بده تا سیراب شوم و بعد به دوستانم هم بده.
من نیز چشم از خواب خوش بر می‌نکردم پیش از این
روز فراق دوستان شب‌خوش بگفتم خواب را
هوش مصنوعی: من قبل از این روز جدایی دوستان، هرگز چشمانم را از خواب شیرین باز نمی‌کردم و شب‌ها از خوبی خواب می‌گفتم.
هر پارسا را کآن صنم در پیش مسجد بگذرد
چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را
اگر آن بت زیبارو در برابر هر پرهیزگار بگذرد، چشم آن پرهیزگار بر ابروی او افتد محراب(قبله‌گاه) نمازش بین(گودی) ابروهای آن بت می‌شود
من صید وحشی نیستم در بند جان خویشتن
گر وی به تیرم می‌زند اِستاده‌ام نُشّاب را
من حیوان وحشی نیستم که در فکر جان خود باشم، اگر او با تیر مرا بزند من در برابر تیرها می‌ایستم و جان می‌سپارم.
مقدار یار هم‌نفس چون من نداند هیچ‌کس
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را
هیچکس مانند من قدر یار و دوستی را که در کنارش باشد نمی‌داند، ماهی زمانی ارزش آب را می‌فهمد که بر خشکی بیفتد.
وقتی در آبی تا میان دستی و پایی می‌زدم
اکنون همان پنداشتم دریای بی‌پایاب را
هوش مصنوعی: زمانی که در آبی که تا زانویم می‌رسید، شنا می‌کردم، اکنون فکر می‌کنم که همان آب در واقع دریای بی‌پایانی بوده است.
امروز حالا غرقه‌ام تا با کناری اوفتم
آنگه حکایت گویمت درد دل غرقاب را
امروز و در این زمان در دریای عشق غرق شده‌ام و منتظرم تا به خشکی برسم، هر وقت نجات یافتم، آن وقت درد و رنج غرق بودن را با تو خواهم گفت.
گر بی‌وفایی کردمی یَرغو به قاآن بردمی
کآن کافر اعدا می‌کشد وین سنگدل احباب را
هوش مصنوعی: اگر به من وفا نمی‌کردند، من هم به دشمنان می‌رفتم، چون آن دشمن بی‌رحم است و این سنگدل، دوستان را آزار می‌دهد.
فریاد می‌دارد رقیب از دست مشتاقان او
آواز مطرب در سرا زحمت بُوَد بواب را
هوش مصنوعی: رقیب از دست عاشقانش ناله و فریاد می‌کند، چون صدای نوازنده در خانه برای دربان زحمت می‌آورد.
«سعدی! چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو»
ای بی‌بصر! من می‌روم؟ او می‌کشد قلاب را
(کسی به سعدی می‌گوید) : «ای سعدی! هنگامی که می‌بینی او به تو سخت می‌گیرد و تو جور او را می‌کشی، دیگر نزدیک او نرو.»   (سعدی پاسخ می‌دهد) : «ای بی‌بصیرت! تو گمان می‌کنی من به اختیار خود می‌روم؟ او قلاب عشقش را به گلوی من متصل کرده و آن را می‌کشد.»

خوانش ها

غزل ۸ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۸ به خوانش مهدی سروری
غزل ۸ به خوانش محسن رحمتیان
غزل ۸ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۸ به خوانش زهرا بهمنی
غزل ۸ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۸ به خوانش سهیل قاسمی
غزل ۸ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل ۸ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۸ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۸ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۸ به خوانش امیر اثنی عشری

حاشیه ها

1389/06/20 10:09
رسته

بیت 6
غلط: درآیی
درست: در آبی
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1390/07/19 14:10
پیام

در مصرع دوم بیت آخر بعد از " می روم" یک علامت سوال خواندن و درک معنی بیت را تسهیل می کند.

1391/03/22 15:05
مهدی

در مصرع آخر بعد از «می روم» باید علامت سؤال گذاشته شود!

1391/06/27 10:08
مهدی مقیسه

در بیت هشتم مصرع اول، کلمۀ "یرغو" باید از "قاآن" جدا شود به این صورت:
گر بی‌وفایی کردمی یرغو به قاآن بردمی
و در مصرع دوم نیز "سنگ" و "دل" دو کلمۀ مجزا نیست بلکه "سنگدل" است و باید پیوسته نوشته شود.

1391/11/26 21:01
صفورا

روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را
آیا «شب خوش بگفتم خواب را» به این معنی است که با خواب خداحافظی کردم (از روزی که دوستان رفتند دیگر خواب به چشمانم نمی‌آید)؟

1392/03/25 14:05
رضا سعدی

بله، شب خوش بگفتم خواب را، یعنی خواب را بدرود گفتم؛ «روز» هم در معنای کلی روزگار(شب و روز) به کار رفته.

1392/04/26 00:06
شکوه

نشاب همان تیرانداز است و رامی

1400/12/08 07:03
محمدحسین مسعودی گاوگانی

نشاب به معنی تیرها درست است نه نشاب به معنی تیرانداز ، چرا که در خود مصرع می فرماید : گر وی به تیرم می زند اِستاده ام نُشّاب را. یعنی که تیرانداز یک نفر است یک معشوق است و من از تیرهای او فرار نمی کنم و بلکه تیرها را رد نمی کنم. معشوق سعدی یک نفر است پیاده نظام و سواره نظام هم ندارد
و 
مرحوم دهخدا هم در ذیل همین نشاب به معنی تیرها ، همین بیت را ذکر کرده است. ممنونم

1392/04/26 00:06
شکوه

آبی تا میان یعن آب که عمق و ژرفای آن تا کمر باشد و پایاب هم بخش کم عمق آب است و بی پایاب هم داریم که به معنی گود است

1400/05/24 20:07
علی شیرازی

درود بر همه دوستان

به گمان من «پایاب» در اینجا به معنی کرانه و ساحل است و بی‌پایاب به معنی بی‌کران.

1392/04/26 00:06
شکوه

بی پایاب مرا به یاد در امواج سند میاندازد از دکتر مهدی حمیدی شیرازی .موضوعش ایستادگی و پایداری جلال الدین خوارزمشاه است در مقابل حمله مغول و بسیار زیبا ست آنجا که میگوید چو بگذشت از پس آن جنگ دشوار
از آن دریای بی پایاب آسان
به فرزندان ویاران گفت چنگیز
که گر فرزند باید بای این سان
واقعا زیباست به دوستانم توصیه میکنم بخوانند حتما

1392/04/26 00:06
امین کیخا

گدار یعنی پایاب و جایی از اب که می شود گذشت از ان و بی گدار به اب نزن یعنی بی مسیر گذر مطمئن کاری نکن . به انگلیسی ford که نام شرکت ماشین سازیی می باشد یعنی از اب گذشتن و گدار معنی میدهد .

1392/04/26 08:06
شکوه

با سپاس بله گدار همان پایاب است که در گویش بختیاری بسیار پرکاربرد است خاصه در فرهنگکچ نشینی همه گدارها را با همه مختصاتشان میشناسند مثلا گدار اندیکا یا گدار دولاب یاگدار خانی و...

1393/01/02 05:04
دکتر ترابی

گدار اگر در رود باشد پایاب است ورنه گردنه است در کوهستان.
پایاب گذرگاه آب است و بخشی از کاریز(قنات) که روباز است پیش از رسیدن به دهانه (مظهر) قنات.

1393/11/16 02:02
غلامرضا حیدری

در بیت سه مصرع دو اشاره ی بسیار زیبایی به محراب و ابرو داشته ، و وجه شبه هلالی بودن هر دو می باشد.

1394/02/03 07:05
فرشته

با سلام
میشه بیت آخر رو برام معنی کنید ؟می خوام بدونم آیا به این معنی نیست که طرف با دست پس می زنه و با پا پیش می کشه ؟
بسیار ممنونم

1394/02/13 00:05
ناشناس

گر بیوفایی کردمی یرغو به قاآن بردمی

1394/03/23 08:05
مانی ا.

در شگفتم که عظمت مصرع آخر و نهیب «ای بی‌بصری»ی که سعدی به خود ‏می‌زند، تابه‌امروز طومار فلک را درهم نپیچیده است.‏

1394/03/06 20:06
شایق

با سلام بیت اخر بدین معنی است که به سعدی نصیحت میکنند که دنبال او نرو تو که از او جز ازار چیزی ندیدی سعدی در جواب می گوید ای بیخبر من به دنبال او نیستم بلکه در قلاب اویم او مرا میکشد یعنی خدا باید توفیق دهد تا عاشقش شوی وگرنه تلاش تو بجایی نرسد

1394/03/06 20:06
شایق

باسلام در مصرع اخر باید بعد از ای بی بصر من می روم علامت سوال گذاشته شود تا شعر درست خوانده شود

1395/02/22 23:04
ارش

منظور از گر بیوفایی کردمی یرغو به قاان بردمی کان کافر اعدا می کشد وین سنگدل احباب را؟؟؟
این جا کافر به چه کسی برمی گردد و کلا معنی کلی این بیت چیست...پیشاپیش سپاسگزارم اگر بزرگواری راهنمایی کند

1400/10/08 12:01
مهریار mohsen.۲۹۸@gmail.com

در بیت "یرغو به قاآن بردمی" منظور این است که "دادخواهی از شاه پیش شاه ببرم ؟" در جای دیگر فرموده است که چون دوست دشمن است شکایت کجا برم ؟

1395/02/23 01:04
سیدمحمد

آرش جان
بزرگواری از شماست
گمان می کنم مانای این بیت
گر بیوفایی کردمی یرغو به قاان بردمی
کان کافر اعدا می کشد وین سنگدل احباب را
این باشد :
می گوید اگر بی وفا بودم دادخواهی ام را به قاآن میبردم ، یعنی بی وفا نیستم و نبردم
که کافر دشمن را می کشد ولی آن صنم دوستان را
زنده باشی

1395/09/09 21:12
مینا مرادی

درود.
گویا شیخ رابطه ی عمیق و ویژه ای با ساقی داشته است...
چرا که بی پرده و بی پروا از ساقی می خواهد جام نخست می را به او بنوشاند و خمارش را بشکند!به دیگر سخن شیخ می خواهد ساقی او را بر اصحاب مقدم بدارد...البته این امر به نیاز مفرط جناب شیخ هم بر می گردد. چرا که می فرماید:"ز اندازه بیرون تشنه ام...."

1395/09/09 21:12
گمنام-۱

..........
کان کافر اعدا می کشد، واین سنگدل احباب را
چنین است خلق و خوی خوبان سنگدل
.......بیداد نیکوان همه بر آشنا رود

1396/06/27 08:08

کسی میداند تضمین بیت آخر از کیست؟ (همان مصرعی که در گیومه گذاشته شده)

1403/06/04 13:09
سید دانیال حسینی

سلام بر شما.
تضمین از کسی نیست. به این علت که جمله‌ای‌ست که انگار کسی در بیت خطاب به سعدی می‌گوید، داخل گیومه قرار داده شده برای فهم راحت‌تر. انگار که اینطور باشد:
گفت:«سعدی، چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو»
ای بی‌بصر من می‌روم؟ او می‌کشد قلاب را

1396/06/17 20:09
آتنا

وقتی در آبی تا میان دستی و پایی می‌زدم
اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را
میشه این بیت رو معنی کنید لطفا؟

1396/06/17 23:09
۷

1-وقتی در آبی تا میان دستی و پایی می‌زدم
2-اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را
1=یک زمانی در آبی که تا میانم(کمرم) بود دست و پا میزدم(دلم خوش بود عجب شناگری هستم)
2=اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب(عشق) را
به خیال خام گمان میکردم این دریا(دریای عشق) مانند همان دست و پا زدن است(با خود میپنداشتم به هر حال از پس آن برمیآیم)
به زبان امروزی: اما این دریای بیکران عشق و عاشقی کجا و آن جکوزی کجا)
گمان از تشنگی بردم که دریا تا کمر باشد
چو پایانم برفت اکنون بدانستم که دریایی

1396/06/18 04:09

چو پایابم برفت اکنون بدانستم که دریایی

1396/06/19 00:09
آتنا

عالی . خیلی تشکر

1396/09/05 00:12
پویا

همایون شجریان در کنسرت ایران من(آذرماه 1396)در آهنگ او میکشد قلاب را این شعر را عالی اجرا کردند.

1396/09/12 01:12
همایون

ویدئو اجرای زیبای چندی از ابیات این شهر توسط همایون شجریان و دلنیا آرام در کنسرت ایران من:
پیوند به وبگاه بیرونی

1396/11/04 14:02
فرشته

سلام. میشه منو راهنمایی کنید علاقه مجاز این بیت چیه؟
هر پارسا را کان صنم از پیش مسجد بگذرد
چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را

1397/05/16 15:08
فاطمه تسلیم

1.در پاسخ به فرشته:
را کان صنم از پیش مسجد بگذرد
چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را
محراب مجاز به علاقه‌ی محلیه و به معنای نماز است.
2.در تایید سخن گدار به معنای گردنه، در اشعار محلی نیز به این معنا دیده می‌شود: از اینجا تا به جهرم پنج گداره/گدار اولش، دیدار یاره...
3.این شعر یکی از شاهکارهای سعدی در مبحث ضمایر رقصان است.

1397/07/06 03:10
امیر

سپاس از توضیحات عالی
لطفا معنای بیت چهارم را نیز منت بگذارید

1397/08/24 21:10
سعید ورمزیار

سلام معنا ی بیت 4
حیوانات وحشی برای حفظ جان از دست صیاد فرار میکنند اما من که اینگونه نیستم پس اگر محبوب قصد شکار مرا یا آزردگی مرا دارد از مقابل او فرار نمیکنم و آماده تیر خوردن از تیر انداز که همان معشوق است هستم
چون دلارام می‌زند شمشیر
سر ببازیم و رخ نگردانیم

1397/08/25 19:10
بیتا

لطفا این بیت رو برای من معنی میکنید؛: مقدار یار همنفس جز من نداند هیچکس ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند اب را

1403/01/21 04:03
زهرا غلامی

میگه که هیچکس مانند من ارزش یار و همدم رو متوجه نمیشه، مانند ماهی که هر موقع که از آب بیرون می‌افتد، اهمیت و ارزش آب رو می‌فهمه.

کاربرد ارایه اسلوب معادله کاملا در این بیت واضحه.

1397/08/25 21:10
۷

هیچ کس به اندازه من ارزش یار جانی را نداند، ماهی زمانی ارزش آب را میفهمد که به روی خشکی بیفتد.(من آن ماهی هستم که از آب جدا شده ام و دارم از نفس کشیدن می افتم و میمیرم)
یار آب است و من ماهی و جدایی هم خشکی

1397/08/05 17:11
حسین

با سلام
بیت آخر، تاکید بر دریافت های یکی از عرفای بزرگ و معاصر و محبوسه که در آموزه هاشون تاکید دارن:نه ما؛ که خدا عاشقِ ماست"
تنها عاشقی که قواعد عشق زمینی رو بر هم زده و "در ظاهر" برای معشوق خود ناز و کرشمه و آزار داره و در باطن اما، ماجرا چیز دیگه ایه
": من همه نازم
همه نیاز شو آن لحظه‌ای که ناز کنم
چو ناز را بگذاری همه نیاز شوی
من از برای تو خود را همه نیاز کنم"
عاشقِ نازدار؛ که به یکبار مزد صبر ما رو با "همه نیاز" شدن خودش و از ذیل به صدر بردن ما، عطا خواهد کرد.

1397/08/13 15:11
فرهاد

یکی دو نفر این نظر را دارند که در سطر آخر بعد از جمله "من می روم " باید علامت سئوال گذاشته شود. جمله خبری علامت سئوال نمیخواهد. ممکن است این ادعا را بکنید که سعدی واقعا این جمله را سئوالی مطرح کرده است ولی با در نظر گرفتن مصراع اول و خطاب "بی بصر" مشهود است که جمله خبری است. ساده تر : سعدی اگر جور از طرف میکشی، بگذار و برو! بابا جان، ای بی بصر،من میرم، طرف ول نمیکنه و قلاب را هی میکشه. امید دارم بزرگ ادیبان از این شرح عامیانه شعر سعدی دلخور نشوند.

1401/09/16 14:12
Nazanin

با توجه به مصرع قبلی، داشتن علامت سوال، بهتر است. زیرا در این مصرع نمی گوید  که بگذار و برو ، ( آنطور که شما نوشته اید ) بلکه میگوید : دیگر نرو ! 

سعدی هم در پاسخ میگوید : مگر من می روم ؟ او قلاب را می کشد ! 

1397/09/23 13:11
ممد

منُ یاد حرکت حسین بن علی از مکه به کوفه انداخت.

1397/09/16 02:12
محسن

شیخ اجل سعدی!با آواز همایون شجریان روحمان را پرواز دادی! دست مریزاد

1397/09/18 08:12
مرتضی

به نظر میاد سعدی این شعر رو به کسانی گفته که همیشه بیرون گود مدعی اند.
از ماهی گفته که قدر آب (آسایش) رو نمیدونه از شناگر مدعی گفته که هنوز پاش روی زمینه از پارسایی گفته که چشمش به صنم روشن نشده
تو یک کلام این شعر رو به بی بصران گفته.

1397/10/08 12:01
محمد

باعرض سلام
معنی کلمه نشاب
و معنی بیت
امروز حالی غرقه‌ام تا با کناری اوفتم
آن گه حکایت گویمت درد دل غرقاب را

1397/10/18 21:01
نیما

خطاب به جناب حسین که فرموده اند مصرع آخر از دریافت های عارفی معاصر و محبوس است ! شگفتا !
باید خدمتشان عارض بشوم که این دریافت و گفتار نخستین بار توسط حضرت بایزید بسطامی، ازبزرگان و والا مقامانِ طریقت و عرفان راستین (تاکید میکنم عرفان و تصوف راستین) در سده ی دوم قمری بر زبان جاری شد
بایزید دوستی خداوند نسبت به خودش را مقدم بر دوستی خویش نسبت به خداوند میدانست
بایزید بسطامی در مناجات های بسیاری در باب این مبحث سخن رانده که از جمله ی آن ها اینست که فرموده اند : " چندین گاه پنداشتم که من او(خداوند) را میخواهم ، خود اول او مرا خواسته بود"

1397/12/24 14:02
محمد فردی

مصرع اول بیت آخر که درون گیومه قرار داده شده است از شاعر دیگری نمی باشد بلکه در حقیقت نقل قولی است از ملامتگری که سعدی را به خاطر تحمل جور و جفای محبوب مورد عتاب و خطاب قرار می دهد یعنی مصرع اول سخنی است از قول ملامتگران و مصرع دوم هم جواب سعدی است به ملامت آنان و هردو مصرع نیز اثر طبع استاد سخن سعدی می باشد.

1397/12/02 08:03
مسعود صالحی

سعدی در مصراع آخر از رفتن سخن گفته است
رفتن در این مصراع میتواند دو معنی متضاد داشت باشد
بکی رفتن به سمت معشوق و نزدیک شدن به او و دیگری رفتن و دور شدن از معشوق
اگر رفتن را همانگونه که در مصراع قبلش آمده به معنای رفتن به سمت و سوی معشوق و نزدیک شدن به او معنا کنیم در آن صورت علامت سوال باید آورده شود
یعنی داره میگه:
ای آدم بی بصیرت ... فکر کردی که من دارم میروم به سوی او؟... نه... اون هست که من را شکار کرده و داره قلاب را می کشه
خب...
اما معنای دوم این هست که شاعر میگه:
والا من دارم تلاش میکنم و میروم که از او دور شوم ولی اون من را شکار کرده و قلاب را می کشه
بنابراین هر دو میتواند درست باشد...
اما با توجه به مصراع قبلش ، من با معنای اول موافقتر هستم و بنابراین ، قرار دادن علامت سوال از نظر من بهتر و زیباتر هست

1397/12/02 20:03
مهرداد

واقعا زیباست.
(در امواج سند)
شعر امواج سند لحن حماسی و با صلابتی داره خوندنش خالی از لطف نیست
به پاس هر وجب خاکی از این ملک
چه بسیار است آن سرها که رفته
ز مستی بر سر هر قطعه زین خاک
خدا داند چه افسرها که رفته

1398/02/22 03:04
دومان

سلام وقت بخیر میشه بیت اول رو برام معنی کنید، دلیل اینکه میگه اول مرا سیراب کن چیه ، آیا فقط تشنگیه؟

1398/02/11 01:05
محمد حیدری

دوستان ممنون از مطالب آموزنده تان. نمی دانم من بیت شش و مصرع اول رو نمی تونم درست بخوانم یا اشکال وزنی دارد؟

1398/02/11 02:05
محسن ، ۲

محمد جان
به خوانش غزل توجه کنی می بینی که وزن درست است

1398/03/06 09:06
سیاه چشم

این شعر دقیقا منطبق بر عاشوراست که امام حسین علیه و اصحابه السلام، شوق شهادت را نخست از خدا برای خویش خواسته است. تشنه شهادت است و از پرودگار شربت شهادت را خواهان است. یقین بر کاری که میکند و نیز ابتدا خود قدم به میدان مبارزه میگذارد.

1398/04/12 16:07
هادی

ممنون از عزیزی که تذکر دادند و ممنون از شما که علامت سوال تعجب و علامت سوال را در بیت آخر اضافه کردید
معنی واقعی بیت با این دو علامت شهود پیدا می کند

1398/04/20 12:07
مبین

سلام
خطاب به آقا محمد، دو تا نکته: 1.نشاب به معنی تیر ها هست و 2.معنی اون بیت هم این هست که امروز حال افراد غرق شده را دارم زمانی که به کنار (ساحل) افتادم اون موقع حکایت غرقاب رو بهت میگم

1398/05/28 01:07
ریحانه

سلام.
به نظرم این شعر زیبا مشخصا در مورد حضرت ابوالفضل هستش.

1401/09/16 14:12
Nazanin

حضرت سعدی، سنی بوده اند! 

بنابرین ابو الفضل در شعر ایشان جایی ندارد . 

1398/05/30 11:07
عاطفه

ریاد می‌دارد رقیب از دست مشتاقان او
آواز مطرب در سرا زحمت بود بواب را
و
هر پارسا را کان صنم در پیش مسجد بگذرد
چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را
با سلام و عرض ادب
میشه لطفا معنی این دو بیت رو بفرمایید

1398/05/30 11:07
عاطفه

هر پارسا را کان صنم در پیش مسجد بگذرد
چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را
و
فریاد می‌دارد رقیب از دست مشتاقان او
آواز مطرب در سرا زحمت بود بواب را
میشه لطفا معنی این دو بیت رو بفرمایید

1398/05/30 20:07
۷

هر پارسا را کان صنم در پیش مسجد بگذرد
چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را
آن بت(زیبارو) که از جلوی مسجد بگذرد هر پارسا(اهل مسجد) که چشمش بر هلال ابروی او بیفتد مهراب(هلالی شکل) را بی خیال میشود.
Goodbye mosque
دل و دین از دست میزهد با گذر ابروکمان
فریاد می‌دارد رقیب از دست مشتاقان او
آواز مطرب در سرا زحمت بود بواب را
رقیب:مراقب/بادیگارد
بواب:باب دار/دربان
بادیگارد از دست مشتاقان سمج ابرو کمان فریادش بلند شده است ولی (میدانیم) اگر از درون سرایی بانگ خوش ساز و آواز به بیرون رسید مردمان هجوم می آورند و دربان به دردسر می افتد.

1398/06/15 01:09
مصطفی

همایون شجریان این غزل سعدی رو زنده کرد انصافا

1398/07/03 07:10
امیر

مرتضی برجسته خواننده قدیمی هم در اولین آلبومش این شعر را خوانده، ولی اسم آهنگش را نمیدانم. البته و صد البته که استاد شجریان خیلی خیلی بهتر آن را اجرا کرده.

1398/08/24 09:10
رفیعی

یَرغو در واقع نام دادگاه های دورانِ مغول هستش,که در این جا مجازا به معنیِ دعوی و شکایت نامه است
قاآن هم لقبِ شاهانِ مغولی در دورانِ ایلخانان و نوادگان چنگیز هستش که در اینجا مجازا به معنای دادگاهه.
سعدی میگه که اگر نسبت به محبوب بی وفا بودم,شکایتم رو به نزد دادگاه و قاضیِ عموم میبردم,(که اینگونه نیست و شکایت به نزدش نمیبرم)
قاضیِ کافر, کفارِ دینش و دشمنانش رو اعدام میکنه اما محبوب, به جای دشمنان,دوستان رو میکشه!

1398/09/13 09:12
احد

شاید بجای ای بی بصر من می روم...
بهتر باشه که ای بی بصر گر می روم....

1398/09/20 03:12
مونا

استاد شجریان انقدر زیبا این رو خونده،انقدر زیبا که گوش کنید به یک عالم دیگه خواهید رفت...

1399/02/21 10:04
...

در چند جا دوستان اشاره کردند که"نَشّاب" به معنی تیرانداز است . بله درسته اما از نظر من بهتر است در این مصرع" نُشَاب " بخوانیم، به معنای تیرها که بسیار خوش معنی و خوش آهنگتر است

1400/12/08 07:03
محمدحسین مسعودی گاوگانی

نشاب به معنی تیرها درست است نه نشاب به معنی تیرانداز ، چرا که در خود مصرع می فرماید : گر وی به تیرم می زند اِستاده ام نُشّاب را. یعنی که تیرانداز یک نفر است یک معشوق است و من از تیرهای او فرار نمی کنم و بلکه تیرها را رد نمی کنم. معشوق سعدی یک نفر است پیاده نظام و سواره نظام هم ندارد
و 
مرحوم دهخدا هم در ذیل همین نشاب به معنی تیرها ، همین بیت را ذکر کرده است. ممنونم

1399/02/21 10:04
...

اصلاح حاشیه قبلی :
بهتر است " نُشّاب " بخوانیم

1399/02/24 16:04
بابایی

در میان حاشیه ها شخصی بنام آقای فرهاد، این جمله ؛ (من میروم ای بی بصر) را جمله خبری دانسته اند. وبر این اساس اشاره کرده اند که نباید علامت ؟ گذاشت.
به نظر بنده حق با ایشان است. چرا که در دیگر اشعار سعدی همین مضمون وبا شکل گویا تری دیده میشود.
؛گویند برو زپیش جورش
من میروم، او نمیگذارد.

1399/03/28 18:05
هیرسا

با سلام بیت پنجم مصراع دوم را نیز همایون شجریان دریکی از تصنیف هایشان اورده اند.


با تشکر. :)

1399/03/06 21:06
امیر کرمانشاهی

با سلام خدمت اهل ادب و شعر با اینکه شعر زیباست ولی من نکته ای در باره این بیت دارم و به نظرم سعدی در مصرع دوم اگر اینگونه می سرود مصرع را موزونتر می کرد.
مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس
ماهی که بر خشکی فتد، قیمت بداند آب را

1400/12/04 02:03
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

درود

زیبایی سخن سعدی همین است که گاه از قالب های مرسوم زبان عام خارج شود و خودش یک ترکیب جدید بسازد

اصلا سعدی یعنی همین. یعنی زبان پارسی

سخن سعدی محک و مبنای کاربرد ما است نه برعکس

بسیاری از اصطلاحات و ترکیب ها در زبان سعدی ساخته می شوند یا زنده می شوند و جان می گیرند

اتفاقا به همین شکل که سعدی عزیز آورده است خوش صدا تر و خوش بیان تر شده است

1399/04/17 19:07
مهدی مجتهدپور

چرا عده ای علاقه دارند به هر پدیدۀ زیبا، رنگ و روی مذهبی بدهند؟ به گمان من این شعر صرفا وصف زیبایی های زمینی است و ربطی به دین و مذهب و عاشورا و اینها ندارد. چرا می خواهید هر چیز زیبا را خراب کنید؟

1399/06/25 09:08
هادی افشاری

واقعا استاد سخن سعدی بقدری زیبا این شعر رو سروده که به جرات میتوان گفت هیچ کس نمونه آنرا نمیتواند بسراید
بیت اول مصرع دوم نوعی بدعت گذاشته شده که غالبا رسم بر اینست که گفته شود اول به دوستان اب را بده بعد بده بمن اما زیبایی بی نظیر این بیت اینست که میگوید اول مرا سیراب کن وانگه بده اصحاب را،
یا بیت دوم شب خوش گفتن به خواب یک ترکیب بینهایت زیباست

1399/06/15 23:09
رها

شاههکاره شاهکار

1399/07/11 09:10
سجاد

سعدی چو جورش میبری دیگر نزدیکش مرو.
اینجا سعدی مورد سرزنش قرار گرفته که دست از عشق بردارد که رنج نبیند
ای بی بصر من میروم؟ او میکشد قلاب را ...
ماهی که به قلاب گیر میکند دیگر اختیاری ندارد
و این ماهیگیر است که قلاب را بالا میکشد
و عشق همچون ماهیگیری ماهی را از آب با بالا میکشد و عاشق از خود اختیاری ندارد
و دیگران بی بصیرتانند که متوجه نمیشوند ...

1399/08/05 13:11
مژده

حسی که از این شعر دریافت کردم این بود که سعدی پس از غوطه ور شدن در بحر عشق به کنار آب رسیده «امروز حالی غرقه ام تا با کناری اوفتم، آنگه حکایت گویمت غرق دل غرقاب را» ،و الان آنچنان مشتاق تجربه دوباره است که قراری برایش نمانده، «ز اندازه بیرون تشنه ام ساقی بیار آن آب را»
«مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس» و «روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را» با محبوبی همسفر شده که تجربه جدیدی رو براش رقم زده و بعد از اون تجربه و جدایی ، مفهوم دنیا براش تغییر کرده و هر چیزی در این دنیا به یاد محبوب میندازتش و به سمت اون میکشوندش«آواز مطرب در سرا زحمت بود بواب را»
و در آخر این که این اتفاق به یک باره نیافتاده و خود سعدی برای رسیدن به این حال تلاش زیادی کرده «وقتی در آبی تا میان دستی و پایی میزدم» اما خوب تا محبوب نخواد این حال برا کسی میسر نمیشه و اونه که انتخاب میکنه چه کسی رو در این بحر به دنبال خودش بکشونه «او میکشد قلاب را»

1399/09/22 13:11
سما

لطفا بیت (فریاد می دارد رقیب از دست مشتاقان او/آواز مطرب در سرا زحمت بود بواب را) را معنی کنید. سپاس فراوان

1401/02/22 02:04
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

فریاد می دارد رقیب از دست مشتاقان او

آواز مطرب در سرا زحمت بود بَوّاب را

بَوّاب از کلمه باب به معنی در گرفته شده و بر وزن فَعّال اسم شغل است مانند جَمّال، خیاط و ....

سر و صدای عاشقان او بلند شده است و رقیب از این سر و صدا به فریاد آمده است (چون رقیب نمی خواهد کسی دیگر را گرد معشوق ببیند)

مصرع دوم یه مثال میاره:

مثل آواز مطرب در  خانه که باعث زحمت برای نگهبان و دربان است  

نکته زیبایی که در این بیت در لابلای زیبایی های لفظی گم می شود این است که سعدی سر و صدای عاشقان را به آواز یعنی یک صدای زیبا تشبیه کرده است 

سعدی روی تک تک کلمه ها و معانی آنها دقیق بوده هم لفط و هم معنا هر دو را دارد

1399/09/03 02:12
نورالدین

به آن دسته از دوستانی که گفتند بیت اخر بعد از «ای بی‌بصر من میروم» علامت سوال میخواهد، باید بگویم شدیدا اشتباه میکنید
و به دوستان زحمتکش سایت هم پیشنهاد می‌کنم با تحقیق بیشتر، این بیت رو تصحیح کنند
سپاس

1399/11/28 23:01
مهرداد

البته در مورد بیت "گر بی وفایی کردمی...الخ" در مورد معنی یرغو توضیحی که باید بدم صرف کلمه یرغو معنی دادخواست نمیده : یرغو یکی از فرماندهان مغولان بوده که تو فتح ایران نصیب داشته و هنوز هم در شهرستان مهاباد آذربایجان غربی منطقه ای به نام پردی یرغو (پل یرغو) وجود داره که بر اساس روایت سینه به سینه مردم منطقه پل اولیه روی رودخانه مهاباد بدستور همان فرمانده ساخته شده ( به شخصه برای این شخص هیچ مستندی ندیدم) و قاآن هم همان قوبیلای قاآن شاه یا به اصطلاح مغولان فرمانده ارشد بوده که در سفرنامه مارکوپولو هم نام برده شده ازش و دوران حکومت وی سه کشیش مسیح دین مسیح رو به وی عرضه کردن که داستان مفصلی داره و خواندنیست که به دوستان پیشنهاد میدم حتما بخوانند که با توجه به این جنبه معنی نزدیک انگار فرمانده ( دون رده ) را به مافوق یا به هم مسلک گزارش کردنه ( حکایت از کار بیهوده ) که البته با ظاهر مصراع دوم هم همخوانی داره ولی با توجه به توضیحات اخیر در همین حاشیه متعارض هست ولی صرفا جهت آگاهی دوستان عرض شد و اما فارغ از این بعد تاریخی در مورد کلمه یرغو که بعد از حمله مغول به تدریج مصطلح شده به تناسب فعل وابسته معانی متفاوتی دارد از جمله یرغو خواستن : باز پرسی کردن ، یرغو بردن ( مطابق همین بیت ) دادخواهی کردن به تداول امروزی کاری/موضوعی رو به دادگاه و محاکمه کشیدن
دوشمن کم و کاست بنده را معذور بدارند

1399/11/30 20:01
حامو

علامت سوال مصرع اخر از کجا امده ، چون بدون علامت سوالم معنی میده

1399/12/04 10:03
پدرام اسلامی

سلام.بیت آخر علامت سوال ندارد.واقعا بسیار روشن است!چطور سوالی کرده اید؟

1400/01/29 11:03
ناشناس

فقط این بیت که میگه
مقدار یار هم‌نفس چون من نداند هیچ کس
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را

1400/02/23 18:04
مهدی

مرتضی برجسته نیز این آهنگ را به نام «ماهی» در سال 1354 خوانده است:
پیوند به وبگاه بیرونی

1400/04/13 02:07
nabavar

جناب حمید رضا! 

«سعدی! چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو»

ای بی‌بصر! من می‌روم؟ او می‌کشد قلاب را

با علامت سؤال هم معنای خوبی می داد، به خود می گوید که نزدیک یار نرو، ولی باز به خود می تازد  که:ای ناآگاه  مگر من میروم؟ این من نیستم که می روم، اوست که مرا به سوی خود می کشد. درین مانا: عقل گوید مرو که جور بری ،،، عشق گوید بیا کام بری. 

1400/04/13 10:07
حمیدرضا

سپاس، من هم این خوانش را بیشتر دوست دارم و خودم هم آن را به همین شکل روخوانی کرده‌ام.

منتهی متوجه خوانش دیگری که دوستمان اشاره کردند نبودم. مشکل علامتگذاری در این حالت این است که ما را به یک طرز خواندن محدود می‌کند حال آن که یکی از زیبایی‌های نهفته این بیت وجود همان چند طرز درست خواندن است. خوانشهایی که به رغم مطلق گرایی بعضی از دوستان لزوما درست و غلط ندارند و شاید به عمد توسط شاعر با این گونه ابهامات آفریده شده تا زیباییش دو چندان شود.

1400/05/02 08:08
ملیکا رضایی

سلام و درود ناباور عزیز ...فکر کنم همایون شجریان نیز اینگونه این شعر را خواندند 

1400/04/13 03:07
nabavar

گرامی غزل! با پوزش ” سپاسگزار “  درست تر است

1400/04/14 02:07
nabavar

گرامی غزل! اگر توجه کرده باشید نوشته بودم: با علامت سؤال هم معنای خوبی میداد، که هر دو نظر را تأئید کرده بودم. حال که می گویید به شعر علاقه دارید غزلی از ” نیا “ تقدیم به شما:

نگاه دوست

دوسترا آنگوشه ی ابروش مارا خوشترست

کشتی  توفانی  دل  را نگاهش  لنگرست

آنچه  را  در  آسمانت  جلوه گر داری بیار

درزمین مارا دوچشم مهوشش افسونگرست

گر گل باغ تمام عاشقان یاس است و غم

در  گلستان  من  عاشق  همه  نیلوفرست

جز به رخسارش ندارم چشم ، خاطر پُر زِ اوست

در  قیاسش  لؤلؤ لالا  بَرَم   خاکستر ست

روح پرور عالمی  دارد  هوای  کوی دوست

باده ی نوشین دیدارش به سیمین ساغرست

از زبان  بلبل خوشخوان  شنو اسرار دهر

جان عاشق  را امید  زندگانی دلبر ست

سوسن آزاده  پنهان با صبا آهسته گفت

ای خوش آن بندی که چون زنجیر گیسو زیورست

ناله ی شبهای بیداری و چشم پر گهر

ای بسا سِحری کند، بینی که یارت در َبَرست

عود  دل  در آتش  مهرش چه غوغا می کند

ساز او جاننیارا نغمه ی خنیاگرست

1400/04/15 02:07
nabavar

گرامی غزل! باکمال میل: nnabavaran@gmail.com

1400/10/08 12:01
مهریار mohsen.۲۹۸@gmail.com

در بیت "یرغو به قاآن بردمی" منظور این است که "دادخواهی از شاه پیش شاه ببرم ؟" در جای دیگر فرموده است که چون دوست دشمن است شکایت کجا برم ؟

1401/02/12 01:05
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

گر بی‌وفایی کردمی یرغو به قاآن بردمی

تعلیق به محال فرموده یعنی من اگر بی وفایی کنم شکایت به یک ظالم برده ام

یعنی محال است چنین کنم. محال است بی وفایی کنم

1400/12/07 21:03
محمدحسین مسعودی گاوگانی

در این غزل یک ارتباط عمودی هم بین کلمات و ابیات شعر وجود دارد. از همون آب در مصرع اول گرفته تا قلاب در مصرع آخر و دریا و ماهی و ... در اواسط شعر 
و این شاهکار سعدی است

 

1401/06/03 11:09
فاطمه زندی

وزن : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن

بیت اول 

 زاندازه بیرون تشنه ام ، ساقی بیار آن آب را

اوّل مرا سیراب کن ، وآنگه بده اصحاب را

ای ساقی آن باده را بیاور که بیش از حد به آن مشتاقم . اول با آن باده مرا سیراب و سرمست کن و سپس آن را به اصحاب و یاران بنوشان . [ آب = شراب / اصحاب = جمع صاحب به معنی یاران و دوستان ]

 بیت دوم

من نیز چشم از خواب خوش برمی نکردم پیش از این روز فراق دوستان ، شب خوش بگفتم خواب را

من نیز پیش از این شیفتگی از خوابِ خوش چشم باز نمی کردم . اما هنگامی که به فراق و جدایی مبتلا شدم . با خواب بدرود کردم . یعنی دوری از یار ، خوابِ خوش را از چشمانم ربود . [ بر کردن چشم = باز کردن چشم / روز = روزگار ، دوره ]

بیت سوم

هر پارسا را کان صنم در پیشِ مسجد بُگذرد 

چشمش بر ابرو افکَند ، باطل کند محراب را

هرگاه آن معشوق زیبارو از پیشِ مسجد پارسایی بگذرد و چشم آن پارسا بر ابروی او بیفتد . نمازش باطل می گردد . [ پارسا = عابد و زاهد / صنم = بت / محراب = جایی در مسجد که امام در آنجا نماز می گذارد ، قبله ]

 بیت چهارم

من صیدِ وحشی نیستم در بندِ جانِ خویشتن 

گر وی به تیرم می زند ، اِستاده ام نُشّاب را

من همانند صید وحشی نیستم که در بندِ جانِ خویش باشم . اگر او با تیر قصدِ جانم را کند . در برابر تیرهای او ایستاده ام و نمی گریزم . [ نُشّاب = تیرها ]

بیت پنجم

مقدار یار هم نَفَس چون من نداند هیچ کس 

ماهی که بر خشک اوفتد ، قیمت بداند آب را

همانطور که ماهی هنگامِ روی خشکی افتادن ، قدرِ آب را می داند . من نیز ارزش یارِ هم نَفَس را که برای من مثلِ ارزشِ آب برای ماهی است ، بهتر از هر کس می دانم . من برای زنده ماندن به یار و همدم نیازمندم . همانطور که ماهی به آب نیاز دارد . [ مقدار = قدر و قیمت ، ارزش و اعتبار / هم نفس = هم صحبت و همراه ، موافق ]

 بیت ششم

وقتی در آبی تا میان ، دستی و پایی می زدم

اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را

روزگاری در آبی کم عمق که تا کمرم بیش نبود دست و پا می زدم و خود را می رهانیدم .

افسوس که به خطا ، دریای ژرف و بی پایاب عشق را همان آبِ کم عمق پنداشتم . یعنی تصوّر می کردم که می توان در بحرِ عشق هم دست و پایی زد و خود را نجات داد ولی افسوس که در آن غرق شدم و مجالِ دست و پا زدنی برایم باقی نماند . [ میان = کمر / بی پایاب = عمیق و ژرف ]

 بیت هفتم

امروز حالا غرقه ام ، تا با کناری اوفتم

آنگه حکایت گویمت درد دل غرقاب را

اینک که غرقۀ این دریایم ، باش تا آب مرا به ساحل اندازد . آنگاه دردِ دلِ خویش را از آن غرقاب و گرداب برایت بیان خواهم کرد . یعنی عاشق نمی تواند احوالِ عشق را در زمانِ غلبۀ شوق بیان کند . [ با = در اینجا به معنی «به» بکار رفته است / کنار = ساحل و کنارۀ دریا / غرقاب = آبِ عمیق که شخص را غرق کند ، مقابل پایاب ]

 بیت هشتم

گر بی وفایی کردمی ، یَرغو به قاآن بردمی 

کآن کافر اعدا می کُشد ، وِاین سنگ دلِ احباب را

اگر پیمان شکن و بی وفا بودم ، دادخواهی به نزدِ حاکم می بردم بدین مضمون که آن حاکمِ بی دین ، دشمنان را از پای درمی آورد و این محبوبِ سنگدل ، دوستان را . [ یَرغو = شکایت و دادخواهی / قاآن = لقبِ پادشاهان ترکستان و چین باشد ، خاقان چین / اعدا = جمع عدو ، دشمنان / احباب = جمع حبیب ، دوستان و عاشقان ]

 بیت نهم

فریاد می دارد رقیب از دستِ مشتاقان او 

آوازِ مطرب در سرا زَحمت بُوََد بَوّاب را

نگهبان و مراقبِ معشوق از دستِ عاشقان و شیفتگان او به ستوه آمده است . همانطور که آوای رامشگران در کاخ ، نگهبانان را به زحمت می اندازد . ( احتمالاََ از آن روی که مردم برای لذّت بردن از نوای موسیقی به کاخ روی می آوردند ) . [ فریاد داشتن = به ستوه آمدن ، زاری کردن / رقیب = نگهبان و مراقب ، کسی که مواظبِ معشوق است و عاشق را از او دور می کند ، معمولاََ دایۀ دختر این نقش را بر عهده داشت و گاهی هم عاشق و معشوق از غفلتِ رقیب استفاده کرده و با اشاراتِ چشم و ابرو ، قول و قرار می گذاشتند و سخنان خود را به یکدیگر می گفتند / مشتاقان = آرزومندان ، عاشقان / مطرب = به طرب آرنده ، رامشگر و نوازنده / بوّاب = دربان و نگهبان ]

بیت دهم

سعدی ، چو جَورش می بری ، نزدیک او دیگر مرو 

ای بی بصر ، من می روم ؟ او می کشد قُلّاب را

ناصح به سعدی می گوید : ای سعدی ، وقتی او به تو ستم روا می دارد ، پس دیگر به نزدِ او مرو . سعدی پاسخ می دهد : ای کور دل ، مگر من به نزد او می روم ؟ او مرا چون ماهی به دام افکنده و قلّاب را می کشد . [ جور = ظلم و ستم / بی بصر = نابینا و بی بصیرت / قلّاب = آهن پارۀ سرتیز و کج که بدان ماهی را شکار کنند (لغت نامه) ]

_ در این بیت : سعدی به ماهی ، و محبوب به صیاد تشبیه شده است .

منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی 

دکتر تورج عقدایی 

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید ..

1401/11/22 05:01
محمدحسین مسعودی گاوگانی

گر بی وفایی کردمی ، یَرغو به قاآن بردمی 

کآن کافر اعدا می کُشد ، وِاین سنگ دلِ احباب را

هم پیمان شکن است و هم بی وفایی می کند  و هم شکایت ؟

جالب نیست؟

شکایت چیست؟ کافر دشمن می کشد و این سنگ دل ، دوستان را می کشد؟

یعنی علیرغم بی وفایی ، هنوز خود را دوست آن سنگ دل می شمارد ، هرچند خطایی دارد اما این جزا را مستحق آن جرم نمی داند
لاکن به گمان من ، سعدی خطایی ندارد و این بیت ، شرطی شروع شده است "گر"
یعنی اگر بی وفایی هم می کردم که نکردم باز شکایت به قاآن می بردم که .... کافر ، دشمن می کشد و این سنگ دل ، دوستان را می کشد یعنی از کافر هم بدتر می بود اما .... بیت بعدی معنا را می سازد .. فریاد می دارد رقیب

1401/08/31 13:10
داود پورسلطان

با سلام خدمت دوستان فرهیخته 

در بیت اخر من می روم سوالی هست 

چون اگر خبری باشد جور در نمی اید که کسی هم با میل خودش برود هم توسط قلاب کشیده شود 

1401/11/26 20:01
ح.ا.ا ا.ا.ه

نه عزیز 

بدون علامت سوال هم معنای زیبایی داره 

یعنی من میروم اما سبب رفتن من کشیدن اوست 

از بیرون کسی ک میبیند رفتن مرا میبیند ولی نمیداند ک قلاب یار مرا میکشاند.

رشته ای بر گردنم افکنده دوست 

میکشد هرجا که خاطر خواه اوست

 

 

1401/11/29 18:01
داود پورسلطان

سلام دوست فرهیخته 

برداشت من تین هست که کسی به سعدی گفته حالا که اذیت میکند نزدیک او مشو و سعدی گفته ای بی بصر من میرم ؟ اون من را میکشد 

و این سوال ، استفهام انکاری هست 

واین که اگر من میروم ، خبری باشد با مصرع اول نا مانوس هست چون اگر سعدی خودش داشته میرفته دیگر لزومی به درد دل با شخص بی بصر نبوده که یار من جور میکند و بی بصر بگوید پس نزدیکش مشو 

 

1401/11/02 08:02
یوسف شیردلپور

درود برهمه عزیزان وهزاران درود بیکران نثار روح بلند سعدی جان استاد سخن عشق دربیت اخر شاید بشود جای ای بی بصر من می روم اومیکشد قلاب را، این طور بشود خواند! ای بی بصر من می نروم اومیکشد قلاب را،

اما بقول دوستان صاحب نظر همان طور که درشعر وغزل هم هست بهتراست

نظردوستان هم متین است🙏

 

1401/11/02 10:02
رضا از کرمان

سلام آقا یوسف 

  اگر حضرتعالی بعد از من میروم؟ علامت سوال بگذارید ومن میروم رو بصورت پرسشی بخونید مشکل حل میشه .

شاد باشی فدای شما

1401/12/26 16:02
ح.ا.ا ا.ا.ه

دوستان هر جور که مایل هستید میتونید بخونید.

سخن شاعر گاهی تحمل چند قرائت رو داره.

سلیقه و خواست مخاطب هم از طرف شاعر مورد نظر بوده گویا.

این آیات قرآن نیست«نعوذ بالله» که لغت ها و اعراب درش مهم باشه.

هر کسی از ظن و سلیقه خودش(تاجایی که معنا و وزن رو خراب نکنه) میتونه یار غزل و شعر بشه!

برای سلیقه، استدلال نه نیازه نه مفید.

یا علی!

 

1402/01/19 07:04
Amir Teymoury

شعر خیلی زیباییست هم چنین با صدای زیبا استاد همایون شجریان 

1402/06/20 16:09
Eren

خیلی خیلی زیباست

اولین بار این شعر رو من در تصنیف قلاب جناب همایون شجریان شنیدم.

بخاطر علاقه ام به شعر با وجود اینکه اصلا هیچ آشنایی با وزن تخصصی اشعار ندارم ولی سعی میکنم همیشه شعر رو برای خودم معنی کنم

به نظرم در مصرح " مقدار یار هم‌نفس چون من نداند هیچ کس"

باید واژه " مقدار" کسره بگیره و بصورت زیر خوانده و نوشته بشه

« مقدارِ یارِ همنفس چون من نداند هیچ کس »

ارزش و قدر یار همراه را هیچ کسی مثل من نمیداند

1402/06/20 21:09
رضا از کرمان

سلام 

دقیقا همینجوره که میفرمایید عزیز

1402/11/01 12:02
مرتضی قاسمی

سلام

چرا میفرماید اول مرا سیراب کن ؟ و بعد اصحاب را؟

1403/08/14 00:11
جلال ارغوانی

سعدی چنین اشعار تر از جان طراوش می کنی

تشنه کنی بر شعر خود هر شاعر سیراب را