غزل شمارهٔ ۷۱
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل ۷۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۷۱ به خوانش زهرا بهمنی
غزل ۷۱ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۷۱ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۷۱ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل ۷۱ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۷۱ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۷۱ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۷۱ به خوانش فاطمه زندی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
باسلام و احترام
به نظر میرسد بیت سوم اینطور صحیح تر باشد:
دگر به خفیه نمی بایدم شراب و سماع...
(یعنی: دیگر نباید پنهانی نوشید و در سماع آمد)
باسپاس، یوسفی فضل
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
افرین بر تیز بینی جناب یوسفی ، چه بخفته شعر را از معنا می اندازد. در خفا نمی بایدمان نوشید که نیک نامی ننگ ماست.
ما در خانه بروی غیر ببستیم از همه .......
سلام . به خشم رفته مارا که می برد پیغام یعنی چه ؟
یعنی چه کسی پیام مارا به آنکه با خشم و کین از ما برید و رفت میرساند.
باسلام ( دگر بخفیه نمی بایدم شراب و سماع که نیک نامی در دین عاشقان ننگ است ) نظر دوستان در مورد لغت خفیه قطعا صحیح می باشد سعدی می خواهد صوفی بودنش را اشکار کند در همه دوران تصوف و هم اکنون برخی از فقها اهل تصوف را مسلمان نمی دانسته و انها را نجس اعلام کرده اند و خون و مالشان را مباح دانسته اندبنابراین اغلب صوفیه مجبور بوده و هستند که صوفی بودن خود را مخفی نگاه دارندکه البته کاری است بسیار مشکل و عشق انها را رسوا میکند ( هزار جهد بکردم که سر عشق ببوشم نشد میسرم بر سر اتش که نجوشم ) بنابراین سعدی می گوید هر چه بادا باد (از نام چه برسی که مرا ننگ ز نام است از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است )
به صوفیان میگوید مرا نصیحت نکنید ، که راه شما راه دیگری ست
که من عاشقم ، شراب و موسیقی ، ساقی و آوای چنگ راه مرا از شما جدا کرده ،
که من عاشقم
که دین عاشقان نیک نامی را ننگ میداند
نه داداش اتفاقا میگه که هی نصیحت نکنید که اسرار نگه دارم ، من دیوانه ام و برگشتی ندارم دیگه بسه صبر اعصبی هستم
همون چیزی ک حافظ میگه : فاش میگویم و ...
اخر سر هم صوفی بزرگ ابوحفظ میره پیشش : سعدی میبندش بیهوش میشه و شعر معروف : شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم ... روهمین که به هوش میاد میخونه
و در طریقت یلی میشه برای خودش ک خوشا بحالش
با سلام و سلام خاص خدمت جناب سعیدی عزیز تاریخ و اثار سعدی گواهی میدهد که او یکی از صوفیان بزرگ است و خود او مرشد راه بوده و دیگران را در سیر و سلوک دستگیری می کرده بنابراین شعر او با سیره او مخالف نیست و اگر جایی ظاهرا مخلفتی دیدیم باید ان شعر را تاویل و تفسیر کنیم با درود فراوان بر شما
یکی دیگر از شاهکارهای استاد غزل سعدی شیرازی.
تمام ابیات این غزل زیباست. عاشق سعدی شیرین سخنم.
با استناد به قرائت دکتر عبدالکریم سروش در درس بوستان سعدی مصراع آخر رنگ را با زنگ جایگزین کنید به معنای سیاهی پوست سیاهپوستان حبشی که از پوست آنها پاک نمیشود
به گمانم آقای سروش میباید در قرایتشان تجدید نظر فرمایند
در بیت آخر به جای کلمه رنگ ، زنگ درست تر است زنگی و یا زنگیان همان سیاه پوستان است که به هیچ طریقی سیاهی از پوستشان زایل نمی شود
خود رنگ مثل خودنویس یا همین گوگل سرخود
خودمانی
خود زنگ بی ربط است
بیت آخر، زنگ درسته نه رنگ
منظور از زنگ، زنگیانی یا حبشه یا اتیوپی امروزی که در دوره های مختلف به اسم های مختلف یاد میشد.
میفرماید پوست سیاه کسی که اهل حبشه است سفید نمیشود، چون نژادش حبشهای(زنگیانی) است.
درود بر جناب سعدی
یکی از لطیفترین غزلهای عشقانه؛
" ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است"
رنگ را چطور از چیزی که خود، رنگ است میتوان پاک کرد؟
معنی غزل ۷۱ حضرت سعدی
وزن : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لان
۱_ صابر :شکیبا /"مگر : قید تاکید است ، همانا ،یقینا .
تضاد معنوی : عاشق ، صابر ( عشق و صبوری ) / جناس اشتقاق : صابر ، صبوری .
معنی : دلی که عاشق و در عین حال شکیبا باشد ، بی تردید دل نیست ، بلکه سنگ است ، چرا که میان عشق تا شکیبایی فاصلهء طولانی است.
۲_ طریقت در لغت به معنی راه و روش و در اصطلاح تصوّف به مجموعه ء اعمالی گفته می شود که برای تصفیه و تزکیه ء روح سالکان انجام می گیرد تا سبب شناخت حق گردد،مانند ترک دنیا ،دوام ذکر ، توّجه به مبدا ،انزوا ،دوام طهارت و غیره .صوفیان معتقدند که هر کس باید علاوه بر اطاعت از شریعت ، طریقتی نیز اختیار کند/ آبگینه : شیشه .
تشبیه مرکّب تمثیلی : نصیحت کردن عاشق برای توبه کردن ، آبگینه ای است که بر سنگ انداخته شود / تضاد : آبگینه ،سنگ .
معنی : ای هم مسلکان ، مرا نصیحت نکنید ، زیرا توبه کردن در راه عشق مثل رها کردن شیشه بر روی سنگ است.
۳_ خفیه : پنهانی ، مخفیانه / سماع : نغمه و آواز " در اصطلاح صوفیه ، عبارت است از آوازخوش و آهنگ دل انگیز روح نواز و به طور مطلق قول و غزل و آنچه ما امروز از آن به موسیقی تعبیر می کنیم که به فصد صفای دل و حضور قلب و توجه به حق شنیده شود .تاثیر موسیقی در ذهن و درون انسان موضوعی نیست که محتاج شرح و بیان باشد به خصوص اگر در نظر بگیریم که صوفی عاشق و اهل دل و سر و کارش با تخیلات زیبا و احساسات است و همواره می خواهد خود را نابود انگاشته ،در حق فانی گردد.برای ایجاد چنین حالتی و وصل به چنین عالمی بهتر از موسیقی وسیلتی نمی توان یافت .
سماع به محبت و عاطفه قوت می بخشد ،دل را نرم و احساسات را لطیف می کند.به تخیلات شه پری می دهد که تا عالم لامکان و حضرت لایموت اوج می گیرد و ذهن اندک اندک کلمات و عبارات و اصوات و نغمات را فراموش می کند و از عالم اجسام به ارواح می گراید و در عالم به سیر می پردازد ."(فرهنگ اشعار حافظ)
معنی : دیگر ضرورتی ندارد که پنهان شراب بنوشم و مخفیانه به آواز و سرود گوش دهم، زیرا در آیین عشّاق به شراب و سماع نپرداختن و نیکنام ماندن عار است .
۴_ تربیت : پند و اندرز / مصلحت : خیر و صلاح / چنگ: ساز زهی که سری خمیده داشت و با انگشتان نواخته می شده.
تناسب : چشم و گوش ، ساقی و چنگ / لفّ و نشر معکوس : شنوم با گوش و چنگ و بینم با چشم و ساقی .
معنی : من که چشمم بر ساقی و گوشم بر نوای موسیقیاست ، نصایح تربیت کننده را نمی شنوم و مصلحت اندیشی نمی کنم .
یادگار : اثر و نشان و آنچه از اشخاص بر جای می ماند و یاد آنان را در خاطرها و اذهان نگاه می دارد / نسیم: بوی خوش / صبا : نسیم خوشی که به هنگام صبح در فصل بهار می وزد و سبب شکفتن گلها می گردد و پیام آور عاشقان است./ چنگ : دست ،پنجه و کف دست.
استعارهء مکنیّه : دامن نسیم صبا / ایهام: باد در چنگ است .۱_ معنای حقیقی که به جای دامن ، باد در دست داشتن ۲_ معنای کنایه ای آن ، یعنی کار بیهوده کردن .
معنی : دامن نسیم صبا را که پیام آور معشوق است، برای حفظ خاطرهء او در دست گرفته ایم ، اما افسوس که باد به دست داریم و کارمان ی حاصل است!
۶_ کنایه سپر انداختن ( تسلیم شدن و مطیع گشتن).
معنی: کیست که به یار به خشم رفتهء ما این پیغام را برد ؟: ای معشوق ، باز گرد و چنانچه سر جنگیدن داری ،ما مطیع و تسلیم هستیم.
۷_ مشاهده: دیدار/ فراخنا : پهنه و عرصه .
معنی : هر طور که برایت مقدور است ، ما را از میان بردار؛ زیرا اگر قرار باشد تو را نبینیم ، پهنهء گیتی با تمام گستردگی برای وجود ما جای تنگی بیش نیست .
۸_ ملامت : سرزنش / حبشی : صفت نسبی ،منسوب به حبشه و حبشه کشوری است در شرق افریقا که مردمش سیاهپوست اند.
تشبیه مرکّب تمثیلی : مصراع اوّل مشبّه به / ارسال المثل : مصراع دوم متضمن مثلی معروف است.
معنی : سرزنش ها رنگ مهر و دوستی را از دل سعدی نمی زداید ؛ همان طور که رنگ سیاه حبشی به دلیل اصلی و ذاتی بودن زدوده نمی شود
*منبع : شرح غزلهای سعدی*
*#دکترمحمدرضا خالقی برزگر*
*#دکتر تورج عقدایی*