غزل شمارهٔ ۶۳۳
ای باد صبحدم خبر دلسِتان بگوی
وصف جمال آن بت نامهربان بگوی
بگذار مشک و بویِ سر زلف او بیار
یاد شکر مکن؛ سخنی زآن دهان بگوی
بستم به عشقِ مویِ میانش کمر چو مور
گر وقت بینی این سخن اندر میان بگوی
با بلبلانِ سوختهبالِ ضمیر من
پیغام آن دو طوطی شکّرفِشان بگوی
دانم که باز بر سر کویش گذر کنی
گر بشنود حدیث منش در نهان بگوی
کای دل ربوده از بر من، حکم از آن توست
گر نیز گوییم به مثل ترک جان بگوی
هر لحظه راز دلْ جَهَدم بر سر زبان
دل میتپد که عمر بشد وارهان بگوی
سِرّ دل از زبان نشود هرگز آشکار
گر دل موافقت نکند کای زبان بگوی
ای باد صبح! دشمن سعدی مراد یافت
نزدیک دوستان وی این داستان بگوی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای باد صبحدم خبر دلسِتان بگوی
وصف جمال آن بت نامهربان بگوی
هوش مصنوعی: ای صبح، وقتی که بادی در حال وزیدن است، لطفاً خبر عشق و دلدادگیام را به من بگو و زیبایی آن معشوق بیرحم را توصیف کن.
بگذار مشک و بویِ سر زلف او بیار
یاد شکر مکن؛ سخنی زآن دهان بگوی
هوش مصنوعی: بگذار بوی خوش مشک و زیبایی زلف او به یاد تو بماند، اما از آن دهان شیرینش حرفی نزن.
بستم به عشقِ مویِ میانش کمر چو مور
گر وقت بینی این سخن اندر میان بگوی
هوش مصنوعی: برای عشق او موهایش را مثل کمرم بستم. اگر وقتی را دیدی که این حرف را بگویم، بعد از آن در میان بزرگان بگو.
با بلبلانِ سوختهبالِ ضمیر من
پیغام آن دو طوطی شکّرفِشان بگوی
هوش مصنوعی: با پرندگان غمگین که دلشان سوخته است، پیام آن دو طوطی پرشکوفه را بگو.
دانم که باز بر سر کویش گذر کنی
گر بشنود حدیث منش در نهان بگوی
هوش مصنوعی: میدانم که تو دوباره به کوی محبوبت خواهی آمد اگر بشنوی از داستان من که در دل پنهان است بگویم.
کای دل ربوده از بر من، حکم از آن توست
گر نیز گوییم به مثل ترک جان بگوی
هوش مصنوعی: ای دل که از من دور شدهای، قدرت و اختیار بر توست. حتی اگر بگوییم که باید از جان گذشت، تو همچنان به دلتنگیات ادامه میدهی.
هر لحظه راز دلْ جَهَدم بر سر زبان
دل میتپد که عمر بشد وارهان بگوی
هوش مصنوعی: در هر لحظه، رازهای درون من با شدت بر زبان دل میکوبند و به من میگویند که عمرم در حال سپری شدن است، پس باید این رازها را بیان کنم.
سِرّ دل از زبان نشود هرگز آشکار
گر دل موافقت نکند کای زبان بگوی
هوش مصنوعی: اگر دل با چیزی موافق نباشد، هرگز نمیتوان آن را به زبان آورد. بنابراین، حتی اگر زبان بخواهد چیزی بگوید، نمیتواند از آنچه در دل است پرده برداری کند.
ای باد صبح! دشمن سعدی مراد یافت
نزدیک دوستان وی این داستان بگوی
هوش مصنوعی: ای باد صبح، ای دشمن سعدی، تو خواستهات را به دست آوردی. نزد دوستان او، این داستان را بگو.
خوانش ها
غزل ۶۳۳ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۶۳۳ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۶۳۳ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۶۳۳ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۶۳۳ به خوانش سعیده تهرانینسب
حاشیه ها
1395/09/09 12:12
مینا مرادی
درود.
مصرع نخست بیت سوم:
-کمر همت بربستم در سودا و عشق کمر چون مویش...
طالب وصالم و در این راه از کوششی فروگذار نخواهم کرد
-مانند مورچگان که توشه ای برای روز مبادا بر پشت می بندند من نیز عشق به او را برای روز قحطی بی عشقی ذخیره خواهم کرد
عشق به کمر همچون موی باریک میتواند مجاز از عشق به تمام اندام و وجود معشوق باشد
1403/10/31 17:12
جلال ارغوانی
صدملک دل گرفت سعدی نیکو سخن ولی
چون نیست وصل تو ،تواش بی خانمان بگو