اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وقت آن آمد که خوش باشد کنار سبزه جوی
گر سر صحرات باشد سروبالایی بجوی
هوش مصنوعی: زمان آن رسیده است که در کنار سبز جوی، لحظات خوشی را سپری کنیم، حتی اگر در بیابان هم باشیم، به دنبال زیباییها برویم.
ور به خلوت با دلارامت میسر میشود
در سرایت خود گل افشان است سبزی گو مروی
هوش مصنوعی: اگر در جایی تاریک و خلوت با محبوبم همراه شوم، زیبایی و طراوتی که در دل اوست، به طور حتم به من نیز منتقل خواهد شد.
ای نسیم کوی معشوق این چه باد خرم است؟
تا کجا بودی که جانم تازه میگردد به بوی؟
هوش مصنوعی: ای نسیم دلانگیز از سوی محبوب، این چه نسیم خوشبو و خرمی است که به مشام میرسد و جانم را تازه میکند؟ تو کجا بودی که حالا با بوی خود اینگونه روحافزا شدهام؟
مطربان گویی در آوازند و مستان در سماع
شاهدان در حالت و شوریدگان در های و هوی
هوش مصنوعی: انگار نوازندگان در حال نواختن هستند و کسانی که مست هستند در رقص و نشاط به سر میبرند. ناظران در حال تماشا و شیدایان نیز در شلوغی و هیاهو به سر میبرند.
ای رفیق آنچ از بلای عشق بر من میرود
گر به تُرک من نمیگویی به تَرک من بگوی
هوش مصنوعی: ای دوست، هر آنچه از درد عشق بر من میگذرد، اگر نمیگویی که مرا ترک کنی، حداقل از ترک من بگو.
ای که پای رفتنت کند است و راه وصل تند
بازگشتن هم نشاید تا قدم داری بپوی
هوش مصنوعی: ای کسی که رفتنت کند و راه وصال سریع است، تا زمانی که در راه قدم برداشتی، نباید برگردی.
گر ببینی گریهٔ زارم ندانی فرق کرد
کآب چشم است این که پیشت میرود یا آب جوی
هوش مصنوعی: اگر تو اشکهای بیپایان من را ببینی، نمیدانی کدام یک از این دو است که به سمت تو میآید؛ آیا این اشکهای من است یا آب جوی است؟
گوی را گفتند کای بیچاره سرگردان مباش
گوی مسکین را چه تاوان است چوگان را بگوی
هوش مصنوعی: به گوی گفتند: ای بیچاره، چرا سرگردانی؟ اما گوی مسکین چه میداند که چقدر در بازی چوگان خسارت میبیند.
ای که گفتی دل بشوی از مهر یار مهربان
من دل از مهرش نمیشویم تو دست از من بشوی
هوش مصنوعی: ای کسی که گفتی دل را از عشق یار مهربان پاک کن، من هرگز نمیتوانم از عشق او دل بکنم، تو هم از من جدا نشو.
سعدیا عاشق نشاید بودن اندر خانقاه
شاهد بازی فراخ و زاهدانِ تنگخوی
هوش مصنوعی: ای سعدی، عاشق نباید در خانقاه (محل تجمع صوفیان) به تماشای معشوق بپردازد. چرا که در این مکان، روحانیون و زاهدان باید از لذتهای دنیوی دوری کنند و رفتارشان محدود و سختگیرانه باشد.
حاشیه ها
گوی را گفتند کای بیچاره سرگردان مباش
گوی مسکین را چه تاوانست چوگان را به گوی
در مصرع دوم نگارش "به گوی" باید بصورت "بگوی" اصلاح شود.
1394/02/05 03:05
ارسلان دلخواه
مصرع آخر باید به این شکل اصلاح بشه :
شاهدان بازی فراخ و زاهدان بس تنگ خوی
1396/03/19 08:06
فرخ مردان
از دوستان کسی راهنمایی ای در مورد بیت پنجم میتونه یکنه؟
گر به تُرک من نمی گویی، به تَرک من بگوی
جناس دارد.
1396/03/19 19:06
فرخ مردان
@مریم
درسته. اگر به یارِ من نمیگی این پیغام رو،بهتره بری پیِ کارت!
در مورد عبارت «بازی فراخ» در مصرع آخر در لغتنامه دهخدا اینطور آمده:
«بازی فراخ . [ ف َ ] (ص مرکب ) بمجاز، در برابر تنگخوی . در شعر سعدی بدین سان آمده است :
سعدیا عاشق نشاید بودن اندر خانقاه
شاهد بازی فراخ و زاهدان تنگخوی .
که بمعنی مَزّاح و فراخ خوی در برابر تنگخوی است ، اما همین بیت در نسخ متأخر بدین صورت در آمده است :
سعدیا مستی و مستوری بهم نایند راست
شاهدان بازی مزاج و صوفیان بس تنگخوی .
و مصراع دوم بدینسان نیز در نسخ آمده است :
شاهدان بازی فراخ و...»
1402/03/30 12:05
فاطمه یاوری
گوی را گفتند کای بیچاره سرگردان مباش!
گوی مسکین را چه تاوان است؟ چوگان را بگوی....!
1402/04/18 00:07
جهن یزداد
اینگونه نیز امده که به گمانم سره است
گاه ان باشد که خوش باشد کنار سرو جوی
گر سر گلگشت داری سرو بالایی بجوی
1403/10/31 17:12
جلال ارغوانی
غصه وغم میزداید سعدی شیرین سخن
دربرش بنشین نگار نازنین وقصه گویی