اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرحبا ای نسیم عنبربوی
خبری زآن به خشم رفته بگوی
هوش مصنوعی: سلام ای نسیم خوشبو، لطفاً خبری از او که به خشم رفته را برای من بیاور.
دلبر سستمهرِ سختکمان
صاحب دوسترویِ دشمنخوی
هوش مصنوعی: دلبرم که در محبتش سستی دارد و در عین حال بسیار قوی و سرسخت است. او زنی زیبا و دلربا دارد که در رفتار و خصائلش شبیه به دشمنان است.
گو دگر گر هلاک من خواهی
بیگناهم بکُش بهانه مجوی
هوش مصنوعی: اگر میخواهی مرا به هلاکت برسانی، بدون هیچ دلیلی این کار را بکن؛ من بیگناه هستم و نیازی به توجیه نداشته باش.
تشنه ترسم که منقطع گردد
ور نه باز آید آب رفته به جوی
هوش مصنوعی: ترسم تشنه بمانم و دیگر نتوانم آب را به جوی بازگردانم، ولی اگر بخواهم، دوباره میتوان آب را به سمت خودم آورد.
صبر دیدیم در مقابل شوق
آتش و پنبه بود و سنگ و سبوی
هوش مصنوعی: تحمل و صبر ما در برابر شور و شوق، مانند یک آتش در کنار پنبه و سنگ و سبو است. این نشان میدهد که این صبر در مقایسه با آن شوق، کمقیمت و ناچیز است.
هر که با دوستی سَری دارد
گو دو دست از مراد خویش بشوی
هوش مصنوعی: هر کسی که با دوستی نزدیکی دارد، بهتر است که از خواستهها و آرزوهای خود کمی فاصله بگیرد.
تا گرفتار خم چوگانی
احتمالت ضرورت است چو گوی
هوش مصنوعی: برای اینکه در دام چرخشهای زندگی نیفتی، گاهی باید به ضرورتهای آن توجه کنی، مانند گوی که در میانهی یک گرداب قرار دارد.
پادشاهان و گنج و خیل و حشم
عارفان و سماع و هایاهوی
هوش مصنوعی: سلطنت، ثروت، لشکر و خدمتکاران در کنار شناخت و راز و رمزهای عرفانی و شور و نشاط معنوی وجود دارد.
سعدیا شور عشق میگوید
سخنانت نه طبع شیرینگوی
هوش مصنوعی: ای سعدی، عشق تو شوق و هیجان زیادی دارد، اما سخنانت از جذابیت و شیرینی کافی برخوردار نیستند.
هر کسی را نباشد این گفتار
عود ناسوخته ندارد بوی
هوش مصنوعی: هر کسی نمیتواند اینگونه حرفها را بزند. همانطور که عود خاموش بوی خوشی ندارد، برخی افراد نیز توانایی بیان چنین سخنانی را ندارند.
حاشیه ها
1395/12/26 06:02
پریشان روزگار
زها زه
خبری زان به خشم رفته بگوی
....
ورنه باز آید آب رفته به جوی !
سخنی چنین با شکوه ، آب رفته نیز به جوی باز می آورد
«تشنه ترسم که منقطع گردد
ور نه بازآید آب رفته به جوی»
دوستان برداشت من را از این بیت درست میدانید یا خیر؟:
«برگشتن آب رفته به جو باعث میشود که جو در نیمهراه قطع شود و تشنه بماند (ادامه مسیرش بیآب و تشنه بماند) وگرنه امکانپذیر است!»
به این صورت که تشنه صفت جویی بشود که آب رفتهاش برگشته و در نیمهراه منقطع شده و نه تشنه به معنای شخص تشنهای که آب بر او قطع شده.
این که منقطع در این مصرع باید به کسر ط خوانده شود یا فتح ط (هر دو در لغتنامه هست و اولی در فارسی متداول است) سؤال دیگر من است.
متشکر
تشنه همان عاشق است و منقطع گردد یعنی از پای درآید و هلاک شود
جان اگر رفت رفت و برنمیگردد ولی آب رفته شاید روزی برگردد(یا برنگردد)
شاید روزی معشوق از در دوستی درآید ولی کجا آید چون من تا آن زمان هلاک شده ام
@7:
متشکر، از سر در گمی نجاتم دادید.
دو جور میشود خواند و برداشت کرد:
1-مرده باشم وگر نه باز آیی
2-مرده باشم چه بیایی چه نیایی
کاش آن به خشم رفتهی ما آشتیکنان
باز آمدی که دیدهی مشتاق بر در است...
1403/10/31 17:12
جلال ارغوانی
آب جوی است گفته دگران
شهد وشربت زگفت سعدی جوی