گنجور

غزل شمارهٔ ۶۲۴

روزی به زنخدانت گفتم به سیمینی
گفت ار نظری داری ما را به از این بینی
خورشید و گلت خوانم هم ترک ادب باشد
چرخ مه و خورشیدی باغ گل و نسرینی
حاجت به نگاریدن نبود رخ زیبا را
تو ماه پری پیکر زیبا و نگارینی
بر بستر هجرانت شاید که نپرسندم
کس سوخته خرمن را گوید به چه غمگینی
بنشین که فغان از ما برخاست در ایامت
بس فتنه که برخیزد هر جا که تو بنشینی
گر بنده خود خوانی افتیم به سلطانی
ور روی بگردانی رفتیم به مسکینی
کس عیب نیارد گفت آن را که تو بپسندی
کس رد نتواند کرد آن را که تو بگزینی
عشق لب شیرینت روزی بکشد سعدی
فرهاد چنین کشته‌ست آن شوخ به شیرینی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روزی به زنخدانت گفتم به سیمینی
گفت ار نظری داری ما را به از این بینی
هوش مصنوعی: روزی به معشوقم گفتم که اگر نظری به ما داری، بهتر از این است که فقط به زیبایی‌ات نگاه کنی.
خورشید و گلت خوانم هم ترک ادب باشد
چرخ مه و خورشیدی باغ گل و نسرینی
هوش مصنوعی: اگر بخواهم زبانی ساده بگویم، من تو را به اندازه‌ی خورشید و گل‌های زیبا می‌دانم و این نشان‌دهنده‌ی احترامی است که برای تو قائل هستم. وقتی به چرخش ماه و نور خورشید در باغ گل‌ها فکر می‌کنم، حس زیبایی و لطافت این عالم را درک می‌کنم.
حاجت به نگاریدن نبود رخ زیبا را
تو ماه پری پیکر زیبا و نگارینی
هوش مصنوعی: نگاه به چهره زیبا نیاز به توضیح و تصویرسازی ندارد؛ تو خود، ماهی هستی با اندامی لطیف و زیبا.
بر بستر هجرانت شاید که نپرسندم
کس سوخته خرمن را گوید به چه غمگینی
هوش مصنوعی: در زیر سایه غم جدایی‌ات، شاید که هیچ‌کس از من نپرسد که چرا دلم آتش گرفته و چرا ناراحتم.
بنشین که فغان از ما برخاست در ایامت
بس فتنه که برخیزد هر جا که تو بنشینی
هوش مصنوعی: بنشین و گوش کن که ما چه فریادهایی سر می‌دهیم. در روزگاری که فتنه‌ها و آشوب‌ها به پا می‌شود، هر کجا که تو قرار بگیری، آن فتنه‌ها نیز به پا خواهد خاست.
گر بنده خود خوانی افتیم به سلطانی
ور روی بگردانی رفتیم به مسکینی
هوش مصنوعی: اگر خود را بنده بپنداری و به مقام سلطنت برسی، یا اگر از آن روی بگردانی و به زندگی فقیرانه رو بیاوری، در هر صورت به نوعی از خودت فاصله گرفته‌ای.
کس عیب نیارد گفت آن را که تو بپسندی
کس رد نتواند کرد آن را که تو بگزینی
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند عیبی به چیزی بگیرد که تو آن را می‌پسندی و هیچ‌کس نمی‌تواند چیزی را که تو انتخاب کرده‌ای رد کند.
عشق لب شیرینت روزی بکشد سعدی
فرهاد چنین کشته‌ست آن شوخ به شیرینی
هوش مصنوعی: عشق به لب‌های شیرین تو، روزی سعدی را خواهد کشت. فرهاد هم بر اثر عشق به آن یار زیبا، چنین به هلاکت رسید.

خوانش ها

غزل ۶۲۴ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۶۲۴ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۶۲۴ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۶۲۴ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۶۲۴ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب

حاشیه ها

1394/04/08 10:07
behzad

بیت پنجم من رو یاد این بیت از حافظ انداخت:
ﺷﻤــــﻊ دل دﻣﺴــــﺎزم ﺑﻨﺸﺴﺖ ﭼـﻮ او ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ و اﻓـــــﻐﺎن ز ﻧﻈـــــﺮﺑﺎزان ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﭼﻮ او ﺑﻨﺸﺴﺖ

1403/10/31 18:12
جلال ارغوانی

سعدی سخندانم شهباز سخن ،دانم

عشق وطرب وناله اندر سخنم بینی