غزل شمارهٔ ۶۲۵
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۶۲۵ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۶۲۵ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۶۲۵ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۶۲۵ به خوانش محمدرضا جراح زاده
غزل شمارهٔ ۶۲۵ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۶۲۵ به خوانش محمدرضاکاکائی
غزل شمارهٔ ۶۲۵ به خوانش سعیده تهرانینسب
حاشیه ها
مصراع دوم از بیت اول بدین صورت نیز ضبط شده است: غنیمت است دمی روی دوستان بینی و دربیت دوم : کمر ببندم و تو شاهوار بنشینی
کسی به بیت آخر توجه کرده؟؟؟؟؟؟ خیلی معنی داره....پیامبر به کافران گفت که: لکم دینکم ولی دین: دین من برای خودم ودین شما برای خودتان.....سعدی به مسلمانانی که نصیحتش میکردند که دراسلام نظر بازی حرام است..جواب دندان شکنی داده...درواقع دین خودش رو از اونها جدا دیده....استاد سخنی واقعا دمت گرم....
با سلام .
این شعر فکر کنم بیشتر معنای زمینی و مادی دارد تا عرفانی و روحانی !
نظر دوستان چیست ؟؟
مصراع دوم از بیت اول در جائی اینگونه دیدم: غنیمت است دمی روی یاران بینی
شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
فکر میکنم سعدی اشاره دارد به هفت شین نوروزی در آن دوره که بعدها به هفت سین تغیر پیدا کرد
من از دوستانی که اشعار سعدی را به اصطلاح"زمینی"میدانند تعجب میکنم.فهم عرفانی از اشعار این بزرگان زمانی حاصل میشود که حداقل، خواننده دامنی هر چند کوتاه در دریای معرفت تر کرده باشد.سعدی در بیت سوم سخننی مهم و عرفانی میگوید.
میان ما و شما عهد در "ازل" رفته ست...
بقیه هم از گفته شما تعجب می کنند
کاری ندارم که سعدی عارف بوده یا نبوده و نیز کاری ندارم که عرفان دکانی است بی انتها که چون یک هایپرمارکت همه جور چیزی را میشه داخلش جا داد و اسمش را عرفان گذاشت
چرا؟ چون هیچ چیزی در آن قابل نفی و اثبات نیست و هر کس می تونه هر ادعایی بکند. چون هیچ محکی ندارد
خوش بود گر محک تجربه آید به میان/تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد
اما عجیب این است که چون سعدی از کلمه «ازل» استفاده کرده پس آن را یک تعبیر عرفانی قلمداد کردید
پس آنجا که از بت و صنم و بتکده و .... استفاده می کنند حتما بت پرست هستند
وام گرفتن واژه ها و اصلاحات از گروه های مختلف امری بدیهی است
سلام دوستان و اساتید محترم
روی سخنم با سعدی است و البته در جواب این غزل
زیبا و ناب:
برای من که غمین و شکسته و زارم
غزلسرای قدیمی همیشه تسکینی
بیت آخر
و لی دینی
نه، ولی دینی
در این غزل سعدی دوبار از و هر دوبار در ابتدای مصرع دوم استفاده کرده : ... هزار سال برآید همان نخستینی
...هزار تلخ بگویی هنوز شیرینی
انگار این غزل سعدی رویکردی همراه با تداوم و دیر اندیشی دارد
انگار محبوب دیرینه ای در میان آن شاهد های بیت اول بوده که دیر زمانی بر مقام خود باقی مانده
هاهاااااااا،بیت آخر!!!
ننویس آقا
ننویس خانم
مگر حتما باید حاشیه بنویسید؟
بخوانید و از دانش آگاهان این صفحه استفاده
ببرید
چو کاری بی فضول من برآید
مرا در وی سخن گفتن نشاید
سلامت باشید عزیزان
مرا شکیب نمیباشد ای مسلمانان
ز روی خوب، لکم دینکم و لی دینی
خیلی عجیبه. بنظر میاد میخوان بفرمایند به درک و جهانبینی رسیده اند که اظهار میکنن هر کس به فراخور تلاش و تجربه اش میتونه درک شخصی خودش از خداوند داشته باشه. و جالبه حرفی که پیامبر به مخالفان عقیده ش میزنه، سعدی با همون حرف مسلمانان رو مخاطب میگیره.
از اینکه اینقدر باظرافت و در قالب شعر ایدئولوژی و باورهای خودشون (با هراس) میگه بنظر میاد به فهم و درکی رسیده بوده قابل هزم برای جامعه اون عصر نبوده. دین شما برای خودتون و دین منم برای خودم (یه جور حالت قهر و دلسردی از مخاطب هم داره)
چقدر تفسیر؟
لذت شعر را خراب نکنید...
البته از جناب محمد تشکر میکنم برای یادآوری عرفانی بودن این شعر..
میان ما و شما عهد در “ازل” رفته ست…
سعدی عارف است!
به نظر میرسه جناب سعدی در بیت اخر تفکرات غلط و کهنه جامعه دل سرد شده و به درجه رفیع تری از عرفان رسیده است
یه نکته ای رو عرض میکنم که به نظرم مهمه. چون بعضا پیش میاد که در زیر اشعار شعرای بزرگ بعضیا دنبال یک بی دینی و فرار از مسئولیتهای دینی می گردن. ولی واقعیت اینه که اینا اول و آخر شاعر هستند و اگر اشعارشون سراسر بر علیه دین هم باشه باز دلیلی بر رد دین و اباحه گری نمیشه.
اما در مورد حافظ به کتاب عرفان حافظ که مراجعه کنید متوجه میشید که چقدر اصطلاحات عرفانی در اشعار حافظ هست. و یا مولوی که معلومه.
اما سعدی یک کلیاتی داره که از بوستان و گلستان گرفته تا قصاید و غزلیات و ... نشان دهنده ی یک مسلمان و عالم دین بودنشون داره.
ولی همه اشعارش در غزلیات لزوما عرفانی هم نیست. خیلیا گفتند که لحن غزلیات سعدی عاشقانه هست... برخلاف حافظ که ریشه های عمیق عرفانی داره.
ولی با این وجود برخی از غزلیاتش عرفان محض هستند. مثل اونجایی که میگه عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست. که آیت الله قاضی که کوه عرفان بودند این بین رو عرفانی میدونن. ولی مابقی رو نه.
خلاصه خواستم بگم که برای لا ابالی گری خودتون اینقدر به این بزرگان شعرفارسی گیر ندید.
صاحب سخن بودند و کلی از آیات و روایات در اشعارشون استفاده کردند....
حالا تو غزلی شاید شیرین سخنی واسه یار و همسرشون کرده باشن.
این رو دلیل بر بی دینی چرا میگیرید سریع؟!
بیت سوم کاملا مشخصه از عهد ازلی میگه که دلالت بر اعتقاداتش داره.
در بیت آخر هم واسه بیان عشقش به محبوبش از یک قسمت از آیه وام گرفته. زیبا هم هست. ولی آیا این دلیل بر بی دینیه؟!!!!!!
الله اکبر..
جناب غلامی
دین رو که مصادره کردید حالا می خواهد شاعر رو هم مصادره کنید. اونایی که توی این 42سال از مسئولیت های دینیشون فرار کردن همونایی اند که پرچم دین دستشون هست.
هر کسی شعر رو می خونه براساس برداشت خودش لذت می بره شما خودش رو ناراحت نکن
شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
به عشق گر تو کشی دست دوستان بینی
اگر ز طالب خوش روی روی گردانی
شود فسانه شاهی کنار مسکینی
چو شیخ کعبه کند جای هر هوس بازی
زنم طریق ز خمدان تو عیب من بینی؟
چو درد تند، کند درد خرد را خنثی
حمیم، داغتر از هجر شمس را میبینی؟
به ره برم به چه سانی صبای ساکن را
که تا به یار برد نامه همچو شاهینی
مهدی فصیحی رامندی
هر عصر و جامعه ای مرزها و ارزش های خودش رو داشته و هنرمند و نویسنده به اجبار محیطی یا حکومتی با ارزش های اون جامعه همسو می شده، نمونه هاش زیاده از سهروردی که با سلام و صلوات شروع می کرده و رمزگونه می نوشته که آخرش هم می سوزوننش، خیام که فیلسوف شناخته شده ای تو جهان بوده و هست ولی باز هم اصرار به تفاسیر عرفانی هست از آثارش و حتی همین عصر مدرن که عباس معروفی تبعید می شه و هنرمندای دیگه سانسور و تبعید و ... چه اجباری هست که هر آفرینشی با همه ی استانداردهای عرفان و فلسفه قابل تفسیر باشه؟
آقایون دیندار لطفاً دینتون رو به زور به دیگران قالب نکنید
سعدی و حافظ و مولانا هرچی و هرکی بودن و هر اعتقادی که داشتن کسی رو به زور به اسلام دعوت نکردن
اونوقت اینجا بعضی ها به زور میخوان بگن همه شعرا تابع اسلام بودن و میخوان به زور همه رو به اسلام دعوت کنن.
بابا هرکسی رو توی قبر خودش میذارن، به کسی چه مربوطه دین من و دیگران چیه.
شما از شعر این بزرگان لذت ببر، چه کار با دین و اعتقاداتش داری آخه؟؟؟
قطعا شعرهای این بزرگان شمارو بیشتر به خدا نزدیک میکنه تا دین.
بهبه! جناب مرتضی یعقوبی! شما لالایی بلدی چرا دچار بیخوابی هستی عزیز! کسی شما رو یقه کرده؟ دیگران دینداری رو به دیگرانِ دیگر، قالب نکنند ولی شما حامی بیدینی و مبلغ لاقیدی باشید؟! زیاد به خودت فشار نیار. شعر سعدی و حافظ و مولوی که شعره، امثال شما از قرآن هم ولنگاری و آزادی(هر کاری کنی) در میارن.
آرزوی توفیق
سریر ملک سخن به زیرران سعدی بین
بناز تو نازم که پیش شهی تو ننشینی