گنجور

غزل شمارهٔ ۶۲۵

شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
غنیمت است چنین شب که دوستان بینی
به شرط آن که مَنت بنده‌وار در خدمت
بایستم، تو خداوندوار بنشینی
میان ما و شما عهد در ازل رفته‌ست
هزار سال برآید همان نخستینی
چو صبرم از تو میسر نمی‌شود چه کنم؟
به خشم رفتم و باز آمدم به مسکینی
به حکم آن که مرا هیچ دوست چون تو به دست
نیاید و تو به از من هزار بگزینی
به رنگ و بوی بهار ای فقیر قانع باش
چو باغبان نگذارد که سیب و گل چینی
تفاوتی نکند گر ترش کنی ابرو
هزار تلخ بگویی هنوز شیرینی
لگام بر سر شیران کند صلابت عشق
چنان کشد که شتر را مهار در بینی
ز نیک‌بختی سعدی‌ست پایبند غمت
زهی کبوتر مقبل که صید شاهینی
مرا شکیب نمی‌باشد ای مسلمانان
ز روی خوب، لکم دینکم و لی دینی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
غنیمت است چنین شب که دوستان بینی
هوش مصنوعی: این شب فرصتی مغتنم است؛ شب است و شاهدان گرد هم آمده‌اند، شمع روشن شده، شراب و شیرینی فراهم است و اینها باعث شادی و خوشی است که در کنار دوستان قرار داری.
به شرط آن که مَنت بنده‌وار در خدمت
بایستم، تو خداوندوار بنشینی
هوش مصنوعی: اگر شرط این باشد که من با کمال تواضع در خدمت تو باشم، تو هم به عنوان خداوندی با عظمت بر سر جای خود بنشینی.
میان ما و شما عهد در ازل رفته‌ست
هزار سال برآید همان نخستینی
هوش مصنوعی: بین ما و شما در گذشته توافقی وجود داشته که حتی با گذشت هزار سال هم هنوز همان وضعیت اولیه باقی مانده است.
چو صبرم از تو میسر نمی‌شود چه کنم؟
به خشم رفتم و باز آمدم به مسکینی
هوش مصنوعی: وقتی صبر و تحملم از تو فراتر نمی‌رود، چه باید بکنم؟ در نتیجه به خشم و عصبانیت روی آوردم، اما دوباره به حالت ناتوانی و فروتنی برگشتم.
به حکم آن که مرا هیچ دوست چون تو به دست
نیاید و تو به از من هزار بگزینی
هوش مصنوعی: به خاطر این که هیچ دوستی مانند تو برای من پیدا نخواهد شد، تو می‌توانی هزاران نفر را به جای من انتخاب کنی و هنوز هم من را ترجیح ندهی.
به رنگ و بوی بهار ای فقیر قانع باش
چو باغبان نگذارد که سیب و گل چینی
هوش مصنوعی: ای آدم بی‌نیاز، از زیبایی و خوشبویی بهار لذت ببر و از آن خرسند باش، چرا که مانند باغبانی که اجازه نمی‌دهد میوه و گل را بچینند، نباید به دنبال خواسته‌های غیرقابل دسترس باشی.
تفاوتی نکند گر ترش کنی ابرو
هزار تلخ بگویی هنوز شیرینی
هوش مصنوعی: اهمیتی ندارد اگر با چهره‌ای گرفته و تلخی حرف بزنی، حتی اگر هزاران کلمه‌ی تلخ بگویی، باز هم شیرینی و خوبی در وجود تو وجود دارد.
لگام بر سر شیران کند صلابت عشق
چنان کشد که شتر را مهار در بینی
هوش مصنوعی: عشق آنقدر قوی و تاثیرگذار است که می‌تواند حتی بر شیران مسلط شود و آنها را تحت کنترل درآورد، مانند اینکه شتری که مهارش را به بینی‌اش می‌زنند به راحتی هدایت می‌شود.
ز نیک‌بختی سعدی‌ست پایبند غمت
زهی کبوتر مقبل که صید شاهینی
هوش مصنوعی: از خوش شانسی سعدی، به خاطر غمت گرفتار شده‌ام، ای کبوتر خوش‌آمدی که به دام شاهینی افتاده‌ای.
مرا شکیب نمی‌باشد ای مسلمانان
ز روی خوب، لکم دینکم و لی دینی
هوش مصنوعی: من دیگر تاب و تحمل ندارم ای مسلمانان، از زیبایی‌های شما، شما دین خود را دارید و من هم دین خود را دارم.

خوانش ها

غزل ۶۲۵ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۶۲۵ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۶۲۵ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۶۲۵ به خوانش محمدرضا جراح زاده
غزل شمارهٔ ۶۲۵ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۶۲۵ به خوانش محمدرضاکاکائی
غزل شمارهٔ ۶۲۵ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب

حاشیه ها

1392/11/31 05:01

مصراع دوم از بیت اول بدین صورت نیز ضبط شده است: غنیمت است دمی روی دوستان بینی و دربیت دوم : کمر ببندم و تو شاهوار بنشینی

1393/07/21 20:10
سعدی در صدر است

کسی به بیت آخر توجه کرده؟؟؟؟؟؟ خیلی معنی داره....پیامبر به کافران گفت که: لکم دینکم ولی دین: دین من برای خودم ودین شما برای خودتان.....سعدی به مسلمانانی که نصیحتش میکردند که دراسلام نظر بازی حرام است..جواب دندان شکنی داده...درواقع دین خودش رو از اونها جدا دیده....استاد سخنی واقعا دمت گرم....

1393/11/12 21:02
حسین

با سلام .
این شعر فکر کنم بیشتر معنای زمینی و مادی دارد تا عرفانی و روحانی !
نظر دوستان چیست ؟؟

1394/07/06 13:10

مصراع دوم از بیت اول در جائی اینگونه دیدم: غنیمت است دمی روی یاران بینی

1395/01/30 08:03
رستمی

شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
فکر میکنم سعدی اشاره دارد به هفت شین نوروزی در آن دوره که بعدها به هفت سین تغیر پیدا کرد

1395/02/21 07:04
محمد

من از دوستانی که اشعار سعدی را به اصطلاح"زمینی"میدانند تعجب میکنم.فهم عرفانی از اشعار این بزرگان زمانی حاصل میشود که حداقل، خواننده دامنی هر چند کوتاه در دریای معرفت تر کرده باشد.سعدی در بیت سوم سخننی مهم و عرفانی میگوید.
میان ما و شما عهد در "ازل" رفته ست...

1402/03/09 07:06
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

بقیه هم از گفته شما تعجب می کنند

کاری ندارم که سعدی عارف بوده یا نبوده و نیز کاری ندارم که عرفان دکانی است بی انتها که چون یک هایپرمارکت همه جور چیزی را میشه داخلش جا داد و اسمش را عرفان گذاشت

چرا؟ چون هیچ چیزی در آن قابل نفی و اثبات نیست و هر کس می تونه هر ادعایی بکند. چون هیچ محکی ندارد

خوش بود گر محک تجربه آید به میان/تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد

 

اما عجیب این است که چون سعدی از کلمه «ازل» استفاده کرده پس آن را یک تعبیر عرفانی قلمداد کردید

پس آنجا که از بت و صنم و بتکده و .... استفاده می کنند حتما بت پرست هستند

وام گرفتن واژه ها و اصلاحات از گروه های مختلف امری بدیهی است

1395/02/21 14:04
محبوبه ذوالقدر

سلام دوستان و اساتید محترم
روی سخنم با سعدی است و البته در جواب این غزل
زیبا و ناب:
برای من که غمین و شکسته و زارم
غزلسرای قدیمی همیشه تسکینی

1395/03/24 20:05
.

بیت آخر
و لی دینی
نه، ولی دینی

1395/09/30 22:11
احسان بهزادنژاد

در این غزل سعدی دوبار از و هر دوبار در ابتدای مصرع دوم استفاده کرده : ... هزار سال برآید همان نخستینی
...هزار تلخ بگویی هنوز شیرینی
انگار این غزل سعدی رویکردی همراه با تداوم و دیر اندیشی دارد
انگار محبوب دیرینه ای در میان آن شاهد های بیت اول بوده که دیر زمانی بر مقام خود باقی مانده

1397/02/07 23:05
بیگانه

هاهاااااااا،بیت آخر!!!

1398/06/29 00:08
گویان

ننویس آقا
ننویس خانم
مگر حتما باید حاشیه بنویسید؟
بخوانید و از دانش آگاهان این صفحه استفاده
ببرید
چو کاری بی فضول من برآید
مرا در وی سخن گفتن نشاید
سلامت باشید عزیزان

1398/10/31 00:12
محسن

مرا شکیب نمیباشد ای مسلمانان
ز روی خوب، لکم دینکم و لی دینی
خیلی عجیبه. بنظر میاد میخوان بفرمایند به درک و جهانبینی رسیده اند که اظهار میکنن هر کس به فراخور تلاش و تجربه اش میتونه درک شخصی خودش از خداوند داشته باشه. و جالبه حرفی که پیامبر به مخالفان عقیده ش میزنه، سعدی با همون حرف مسلمانان رو مخاطب میگیره.
از اینکه اینقدر باظرافت و در قالب شعر ایدئولوژی و باورهای خودشون (با هراس) میگه بنظر میاد به فهم و درکی رسیده بوده قابل هزم برای جامعه اون عصر نبوده. دین شما برای خودتون و دین منم برای خودم (یه جور حالت قهر و دلسردی از مخاطب هم داره)

1399/02/09 08:05
وحیده

چقدر تفسیر؟
لذت شعر را خراب نکنید...
البته از جناب محمد تشکر میکنم برای یادآوری عرفانی بودن این شعر..
میان ما و شما عهد در “ازل” رفته ست…
سعدی عارف است!

1399/08/01 14:11
سجاد

به نظر میرسه جناب سعدی در بیت اخر تفکرات غلط و کهنه جامعه دل سرد شده و به درجه رفیع تری از عرفان رسیده است

1399/10/05 02:01
علی اکبر غلامی

یه نکته ای رو عرض میکنم که به نظرم مهمه. چون بعضا پیش میاد که در زیر اشعار شعرای بزرگ بعضیا دنبال یک بی دینی و فرار از مسئولیتهای دینی می گردن. ولی واقعیت اینه که اینا اول و آخر شاعر هستند و اگر اشعارشون سراسر بر علیه دین هم باشه باز دلیلی بر رد دین و اباحه گری نمیشه.
اما در مورد حافظ به کتاب عرفان حافظ که مراجعه کنید متوجه میشید که چقدر اصطلاحات عرفانی در اشعار حافظ هست. و یا مولوی که معلومه.
اما سعدی یک کلیاتی داره که از بوستان و گلستان گرفته تا قصاید و غزلیات و ... نشان دهنده ی یک مسلمان و عالم دین بودنشون داره.
ولی همه اشعارش در غزلیات لزوما عرفانی هم نیست. خیلیا گفتند که لحن غزلیات سعدی عاشقانه هست... برخلاف حافظ که ریشه های عمیق عرفانی داره.
ولی با این وجود برخی از غزلیاتش عرفان محض هستند. مثل اونجایی که میگه عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست. که آیت الله قاضی که کوه عرفان بودند این بین رو عرفانی میدونن. ولی مابقی رو نه.
خلاصه خواستم بگم که برای لا ابالی گری خودتون اینقدر به این بزرگان شعرفارسی گیر ندید.
صاحب سخن بودند و کلی از آیات و روایات در اشعارشون استفاده کردند....
حالا تو غزلی شاید شیرین سخنی واسه یار و همسرشون کرده باشن.
این رو دلیل بر بی دینی چرا میگیرید سریع؟!
بیت سوم کاملا مشخصه از عهد ازلی میگه که دلالت بر اعتقاداتش داره.
در بیت آخر هم واسه بیان عشقش به محبوبش از یک قسمت از آیه وام گرفته. زیبا هم هست. ولی آیا این دلیل بر بی دینیه؟!!!!!!
الله اکبر..

1400/03/14 12:06
عاشق سعدی

جناب غلامی

دین رو که مصادره کردید حالا می خواهد شاعر رو هم مصادره کنید. اونایی که توی این 42سال از مسئولیت های دینیشون فرار کردن همونایی اند که پرچم دین دستشون هست.

هر کسی شعر رو می خونه براساس برداشت خودش لذت می بره شما خودش رو ناراحت نکن

1401/05/07 23:08
خ م

شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی

به عشق گر تو کشی دست دوستان بینی

اگر ز طالب خوش روی روی گردانی

شود فسانه شاهی کنار مسکینی

چو شیخ کعبه کند جای هر هوس بازی

زنم طریق ز خمدان تو عیب من بینی؟

چو درد تند، کند درد خرد را خنثی

حمیم، داغ‌تر از هجر شمس را می‌بینی؟

به ره برم به چه سانی صبای ساکن را

که تا به یار برد نامه همچو شاهینی

مهدی فصیحی رامندی

پیوند به وبگاه بیرونی

1402/10/27 08:12
Ruhyi

هر عصر و جامعه ای مرزها و ارزش های خودش رو داشته و هنرمند و نویسنده به اجبار محیطی یا حکومتی با ارزش های اون جامعه همسو می شده، نمونه هاش زیاده از سهروردی که با سلام و صلوات شروع می کرده و رمزگونه می نوشته که آخرش هم می سوزوننش، خیام که فیلسوف شناخته شده ای تو جهان بوده و هست ولی باز هم اصرار به تفاسیر عرفانی هست از آثارش و حتی همین عصر مدرن که عباس معروفی تبعید می شه و هنرمندای دیگه سانسور و تبعید و ... چه اجباری هست که هر آفرینشی با همه ی استانداردهای عرفان و فلسفه قابل تفسیر باشه؟

1403/06/17 08:09
مرتضی یعقوبی

آقایون دیندار لطفاً دینتون رو به زور به دیگران قالب نکنید

سعدی و حافظ و مولانا هرچی و هرکی بودن و هر اعتقادی که داشتن کسی رو به زور به اسلام دعوت نکردن

اونوقت اینجا بعضی ها به زور میخوان بگن همه شعرا تابع اسلام بودن و میخوان به زور همه رو به اسلام دعوت کنن.

بابا هرکسی رو توی قبر خودش میذارن، به کسی چه مربوطه دین من و دیگران چیه.

شما از شعر این بزرگان لذت ببر، چه کار با دین و اعتقاداتش داری آخه؟؟؟

قطعا شعرهای این بزرگان شمارو بیشتر به خدا نزدیک میکنه تا دین.

1403/08/30 14:10
کریم فتحی

به‌به! جناب مرتضی یعقوبی! شما لالایی بلدی چرا دچار بی‌خوابی هستی عزیز! کسی شما رو یقه کرده؟ دیگران دین‌داری رو به دیگرانِ دیگر، قالب نکنند ولی شما حامی بی‌دینی و مبلغ لاقیدی باشید؟! زیاد به خودت فشار نیار. شعر سعدی و حافظ و مولوی که شعره، امثال شما از قرآن هم ولنگاری و آزادی(هر کاری کنی) در میارن. 

آرزوی توفیق

1403/10/31 18:12
جلال ارغوانی

 

 سریر ملک سخن به زیرران سعدی بین

بناز تو نازم که پیش شهی تو ننشینی