غزل شمارهٔ ۶۲۳
دیدار مینمایی و پرهیز میکنی
بازار خویش و آتش ما تیز میکنی
گر خون دل خوری فرح افزای میخوری
ور قصد جان کنی طرب انگیز میکنی
بر تلخ عیشی من اگر خنده آیدت
شاید، که خنده شکرآمیز میکنی
حیران دست و دشنه زیبات ماندهام
کآهنگ خون من چه دلاویز میکنی
سعدی گلت شکفت همانا که صبحدم
فریاد بلبلان سحرخیز میکنی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دیدار مینمایی و پرهیز میکنی
بازار خویش و آتش ما تیز میکنی
هوش مصنوعی: تو به ملاقات من میآیی و از برقراری ارتباط با من دوری میکنی، در حالی که احساسات و عشق من نسبت به تو هر روز بیشتر و بیشتر میشود.
گر خون دل خوری فرح افزای میخوری
ور قصد جان کنی طرب انگیز میکنی
هوش مصنوعی: اگر با دل شادی مینوشی، این شاداب کننده است، و اگر بخواهی جان خود را بسازی، این نوشیدنی موجب خوشی و لذت میشود.
بر تلخ عیشی من اگر خنده آیدت
شاید، که خنده شکرآمیز میکنی
اگر تو بر تلخ کامی من خنده بزنی، شایسته است زیرا خندهات خوشایند و شکرآور باشد.
حیران دست و دشنه زیبات ماندهام
کآهنگ خون من چه دلاویز میکنی
هوش مصنوعی: در دنیایی پر از سردرگمی و تنش، من در حالی که دستانم پر از درد و زخم است، به زیبایی تو مشغولم و درگیر احساسی عمیق و روحانی هستم که شبیه به آهنگی است که در قلبم طنینانداز میشود.
سعدی گلت شکفت همانا که صبحدم
فریاد بلبلان سحرخیز میکنی
هوش مصنوعی: زمانی که گل سعدی شکوفا میشود، صبح زود صدای بلبلان که بیدار شدهاند به گوش میرسد.
خوانش ها
غزل ۶۲۳ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۶۲۳ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۶۲۳ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۶۲۳ به خوانش سعیده تهرانینسب
حاشیه ها
1389/10/13 22:01
حامد
با تشکر از سایت فوق العاده تون
بیت چهارم مصرع دوم، "کآهنگ" درسته که به اشتباه "کهنگ" نوشته شده.
موفق و موید باشید.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
1393/05/07 08:08
حمید
فرح افزای صفت فاعلی مرکب مرخم است. فرح افزاینده کسی که شادی آفرین و زیادت بخش شادی است. کسی که حضورش در جمع موجب افزایش فرح و شادمانی در بین آنان است. با تشکر
1395/12/20 08:02
نادر..
دیدار مینمایی و پرهیز میکنی ...
..
بی گمان در طلبت، سعی ابد خواهم کرد ...
1400/05/26 10:07
مهرداد
بر تلخ عیشی من اگر خنده آیدت...
بر عقل من بخندی گر در غمت(ش) بگریم
1403/10/03 08:01
جلال ارغوانی
سعدی حدیث یار بگفتی که این چنین
گفتار نغز خو یش ،دل آویز می کنی ؟