غزل شمارهٔ ۶۲
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل ۶۲ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۶۲ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۶۲ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۶۲ به خوانش سهیل قاسمی
غزل ۶۲ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۶۲ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۶۲ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۶۲ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۶۲ به خوانش محمدرضاکاکائی
غزل شمارهٔ ۶۲ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۶۲ به خوانش امیر اثنی عشری
حاشیه ها
بیت دوم:
نیکوتر از این میوه همه عمر که خورده است
شیرینتر از این خربزه هرگز که چشیده است
---پاسخ: نقل پیشنهادی شما با نقل قدیمی جایگزین شد. نقل قدیمی:
زیباتر از این صید همه عمر نکردهست
شیرینتر از این خربزه هرگز نبریدهست
به علت ناهمخوانی با تصحیح فروغی تغییرات برگردانده شد.
رفت آن که فقاع از تو گشایند دگربار
به
رفت آن که فقاع از تو گشاییم دگربار
تطابق با فعل مصرع دوم
---پاسخ: مطابق پیشنهاد شما و نقل لغتنامه جایگزینی انجام شد.
به علت ناهمخوانی با تصحیح فروغی تغییرات برگردانده شد.
فاعل مصرع دوم
آن خون کسی ریختهای یا می سرخست
به
این خون کسی ریختهای یا می سرخست
---پاسخ: جایگزینی مطابق نظر شما انجام شد.
به علت ناهمخوانی با تصحیح فروغی تغییرات برگردانده شد.
نیکست که دیوار به یک بار بیفتاد
تا هیچ کس این باغ نگویی که ندیدهست
به
شکرست که دیوار به یکبار بیفتاد
تا هیچ کس این باغ نکویی که ندیده است
(بنده که روی صورت صحیح نمی توانم قضاوتی بکنم، خصوصا مصرع دوم؛ تنها جهت درج ذکرشد)
مزیدن: مزه کردن. مکیدن
گزیدن: گاز زدن
چشمهی حیوان: چشمهی آب زندگی/حیات
تتر: تاتار، مغول
جَسر: پُل
جسر بریدن: اشاره به گشودن بغداد به دست مغولان و ویران کردن برخی پلهای رودخانهی دجله
فُقاع: (عربیدهی فوگان پارسی) آب جو. بوزه.
فقاع گشادن: نازیدن و لافیدن و بالیدن. (شاید «برای کسی نوشابه باز کردن» در زبان گفتار شکل امروزی آن باشد!)
بسیار توقف نکند میوه بر بار(دار)
چون عام بدانست که شیرین و رسیدهست
میوه بر بار که معنا ندارد.درست میوه بر دار میباشد.
دار=درخت
میوه ی بر بار میوه ای که بارش رسیده و بر بار بودن به دو معنی درست است بار که بار و بر درخت است و بار که بار میوه است و شمار تره بار و بار میوه بار است یک بار پرتقال یک بار سیب و میگویند وبار امدن یعنی پرورده شدن و رسیدن -درختهای باغ میوه اش بار آمده یعنی رسیده است و باید چیده شود و میوه فروشان به باغداران میگویند بارت را میخرم -
همچنین بنگر که بار داشتن نه تنها درباره درخت که برای زن بار دار هم میگویند و بار هشتن زن زاییدن است
درباره دار دست میفرمایید
دار درخت است و بالا و بلندای مردم نیز دار و همچنین لار است و درست انست که بزرگتران میگفتند دارت بگردم و لارت بگردم
مثال
بر دار زدن یعنی بر درخت کردن
رفته رفته دار به خود چوب هم گفته شده به ویژه چوب بلند
با سلام( نیک است که دیوار به یک بار بیفتد تا هیچ کس این باغ نگویی که ندیدست ) یعنی چه خوب بود این برده بر داشته می شد تا همه او را عریان انطور که هست میدیدند و می فهمیدند که وجود واقعی اوست و ملک و حکمرانی از اوست که البته همه ما به محض جدا شدن روح از بدن به این نکته بی میبریم ولی متاسفانه در ان موقع چیزی جز حسرت نصیبمان نمیشود ای کاش در همین دنیا به معنی مالک یوم الدین برسیم و الا سوره والعصر ان الانسان لفی خسر شامل حالمان است
بله ولی سعدی نمیگه "بیافتد" ، بلکه میگه "بیافتاد"
مصرا اگه با بیافتد تموم شه میشه جمله التزامی، یعنی جمله ای که دعا یا نفرین و یا آرزویی رو مطرح میکنیه.
در حالی که سعدی با بیافتاد جمله رو تموم میکنه که چنین جمله ای خبری است. یعنی سعدی فقط داره چیزی که قبلا اتفاق افتاده بوده رو روایت میکرده و مثل جمله التزامی در مورد یک ای کاش صحبت نمیکرده.
با جمله بر آمیزی و از ما بگریزی
جرم از تو نباشد گنه از بخت رمیده است
سعدی چقدر هنرمندانه در مصرع اول جرم و تقصیر معشوق را شرح میده و در مصرع دوم این جرم را منسوب به بختن پریشان خودش میدونه. جوری که هم حرفش را زده باشه هم نه.
جناب شایق سلام دوباره...دوست عزیز برای خودتان دلنشین است که با نگاه خودتان از شعرها لذت ببرید ولی یک ایراد دارد که برای مخاطبان معنی شعر ممکن است مخدوش شود...این شعر اشکارا برای معشوق زمینیست....طعنه به معشوق می زند که کسان متعددی اکنون عاشق وی هستند و در بیت اخر به خودش یعنی سعدی می گوید فکر کسی دیگر باش که این یار گله ای در او چریده
سعدی در بستان هوای دگری زن. وین کشته رها کن که در او گله چریده است
در اواسط غزل هم انگار با حالت رنجش می گوید اصلا حالا که چنین شده و عده زیادی تو را دیده اند بهتر است خیال خودت را راحت کنی و همه تو را ببینند
نیک است که دیوار به یک بار بیفتد. تا هیچ کس این باغ نگویی که ندیدست
آن خون کسی ریختهای یا می سرخ است
یا توت سیاه است که بر جامه چکیدهست
مفهوم این مصرع چیست؟ آیا (جسارتا) سعدی با کنایه به خون حاصل از از بین رفتن عفت روی دامن معشوق صحبت میکنه؟
عفت یعنی چی / چرا عفت را تنها در همتنی میدانید ؟ دگر انکه چون خود سعدی نگفته و نمیداند چیست شاید می سرخ یا توت سیاه باشد چرا ما فضولی کنیم بگذار با سعدی خوش باشیم
این سوال من هم هست، و پرسیدم و امیدوارم جواب قاطعی داده بشه. ولی حقیقتش بعید میدونم اون تفسیری که نوشتید درست باشه. خیلی دور از ذهنه. فکر کنم این سرخی رو نماد از لب معشوق گرفته. که البته بیت اول هم به سرخی و و لعل لب اشاره داشته. بنظر من این درسته.
اگر این بیت رو در ابیات پایانی میاورد ممکن بود چننین معنی ای بدهد. ولی با توجه به این که اصلا قبل از این بیت به با دیگران بودن معشوق اشاره نکرده و با توجه به ابیات قبلی این بیت که در مورد حسرت سعدی نسبت به مشوق است، این بیت فقت این معنی را میدهد که: این خون دل های شکسته عاشقان است بر لباست یا خوراکی ای که در حال خوردن آن بودی رو لباست ریخته.
رفت آن که فقاع از تو گشایند دگربار
ما را بس از این کوزه که بیگانه مکیدهست
فقاع: آبجو است و معرب واژه فوگان
فقاع گشادن: باز کردن سر بطری یا شیشه آبجو
و به مجاز نازیدن،افتخار و لافیدن مانند سر پپسی(نوشابه) باز کردن
دیگر از آن گذشته که دگربار برایت سر نوشابه باز کنند(نازت کشند) برای ما بس است از این کوزه که هر بیگانه ای از آن مکیده است.
میخاسم بگم شایق دمت گرم همین
@مصطفی
بله.
7 گرامی
درخت زمانی که میوه می دهد ، می گویند بر بار نشسته ،
همان بر بار درست است
ضمناً همه ی میوه ها بر دار نیستند ، بوته ها نیز میوه دارند
زنده باشی
آقای آرش متاسفانه شما سخت در اشتباهید.این اشتباه بسیار خطرناک هست لطفا مطالعاتتون رو در مورد آپار شعرا بالا ببرید. شایق تفسر بسیار درستی از بیت کرده که نشان از فرهیختگی و درک بالای ایشون از آثار تمام شعرا دارند.
هیچ شاعر کهنی وجود ندارد که از عشق انسان به انسان صحبت کرده باشه.چون آفل هست. عشق نوعی طریقه. برای رسیدن به رحمت و شادی بی نهایت و بی دلیل. که از معشوق ابدی که خدا یا همون زندگی هست به انسان میرسه.
هر چیزی که آفل باشه در آثار هیچ شاعر بزرگی جایی نداره مثل مادیات اجسام اماکن و ...
این چرت و پرتها چیست که کرده اند در کله ات - مگر سخنوران بزرگ از مردمان نبودند ؟ سپس انکه ایا با چریدن گله ها خدا چریده میشود و سععدی میگوید این خدای چریده را رها کن ایا خدا می سرخ و توت سیاه میخورد ؟ و بر جامه اش میچکد؟ ایا تتار پل خدا را میبرد و کشتی درون ان میرود ؟ ایا خدا خربزه است و ان را میبرند ؟
ایا خدا پسر است که میگوید ای پسر دلربا ای قمر دلپذیر ؟
انسان انسانه عزیز، قدیم و جدید هم نداره؛ شما اگر باور نداری تاریخ یا حداقل عهد عتیق رو بخون
من خودم دستی بر قلم دارم و معشوقم گه گداری غیر زمینیست؛ چرا فکر میکنید شاعر از معشوق زمینی نباید حرف بزنه
من در مورد اون تفسیر آقای شایق هم توضیح دادم زیر متنشون که چرا در مورد این شعر قطعا بی اساسه و شاید بد نباشه مطالعش کنید
یک بیت در بعضی نسخه های چاپ سنگی وجود دارد که از شعر حذف شده است:
وین کارد که تا دسته فرو رفت به مقصود
شیرین تر از این خربزه هرگز نبریدست
سلام
به متنی رسیدم که تفاسیر جالبی از بعضی از شعرهای سعدی داشت.گفتم با شما در میان بذارم.خوندنش خالی از لطف نیست
در ضمن آقا مصطفا هم به این نکته اشاره کرده و سوالش کاملا درسته
پیوند به وبگاه بیرونی
جناب شایق و حمید عزیز
روزی متنی می خواندم که در آن نوشته شده بود اگر شاعر بگوید رفتم سر کوچه شراب خریدم و آوردم خانه و در جام ریختم و خوردم باز هم اساتید ادبیات می گویند که: نه نه نه. منظور شاعر شراب وصل الهی بوده است.
آخه دوستان عزیز متن شعر کاملا واضح و روشن است. یک عشق زمینی که شاعر از بی وفایی معشوق و ابراز عشق و علاقه او به همگی بجز خودش شکایت می کند و در آخر هم به خود پند توصیه می کند که از این عشق دست بردارد. اون وقت شما این را مفهوم الهی می بینید؟
شما که فرمودید هیچ شاعری از عشق زمینی شعر نگفته و آرش عزیز را به عدم اطلاع و عدم مطالعه متهم کردید بد نیست که کمی مطالعه خود را بالاتر ببرید. این شعر کاملا مفهوم زمینی دارد و البته اشکالی هم ندارد. این ما هستیم که نباید در اطراف شعرای خود دیوار معصومیت بکشیم و نباید آنها را مشابه فرشتگان فرض کنیم. شعرای زیادی در وصف معشوق زمینی شعر می گفتند. به نظرم کمی از این اوهام و خیالات خارج شوید. و حمید عزیز. قرائت متفاوت از نظر یک شاعر چه خطر بزرگی دارد که اینقدر از آن می ترسید؟
شعرها و متونی توی ادبیات بعد از گذشت زمان های طولانی باقی میمانند که از نظر مفهومی خیلی قوی روشون کار شده باشه... جوری که هرکس با توجه به جهان بینی خاص خودش بتونه معنای خاصی رو بگیره و برداشت کنه. و این نیازمند اینه که اون مفهوم استعاری و نمادین دقیق بیان بشه.
و خوب با این دید بخوایم بگیم برداشت اون افراد هم اشتباه نیست.
سعدی با جهان فانی و عروس هزار
داماد صحبت میکند
در تایید نظر فرزاد تقدس ومعصومیت ساختگی برای شعرا صحیح نیست. وباعث ایجاد فاصله بین آنها و عامه مردم میشود.
شایق و آنهایی که همچون شما فکر میکنند:
شما وقت زیادی جهت درک اشعار بزرگان ادب این سرزمین گذاشته آید.اندکی هم به موضوع زمینی بودن آنها فکر کنید شاید باز هم قانع نشدید ولی اولین گام را برداشته آید.اینکه همه عارف مسلکان بگویند که شراب عرفانیست و شما هم تکرار کنید با طوطی چه فرقی دارید.ازین جهت زیر این غزل نوشتم که اصلا به هیچ عنوان امکان ندارد این غزل معشوقی غیر زمینی داشته باشد شاید بتوان یکی دو بیت را تحلیل عرفانی کنید ولی در کل نمیشود اگر در این موضوع بحثی دارید تا کلیه ابیات را معنی کنیم و نتیجه را ببینیم.
شما گمان میکنید که اگر عرفانی نباشد پس پشیزی ارزش ندارد.
زمان میبرد تا ابتدا آگاه شوید و سپس از این ابیات لذت ببرید.
برای من هم که اینگونه فکر میکنم سعدی همان استاد سخن است و حتی بیشتر...
آقای شایق هم محملات و خزعبلات گفتی
نظامی که از بزرگترین های شعر است مگر ان همه در وصف شیرین که شخصی واقعی و معشوقی زمینی است نگفته و سرانجام هم به صراحت میگوید که این ها را به یاد همسر مرحومش به نام افاق سروده است
ده ها نمونه درخشان دیگر هم داریم
پیامبر هم میگوید از دنیا سه چیز را دوست دارد: نماز و زن و بوی خوش.
"کلمنی یا حمیرا" را همو گفت که پایش از طول نماز شب هایش ورم میکرد
انسان سالم تک بعدی نیست که فقط به معشوق اسمانی بسنده کند
جناب شایق و جناب حمید اگر عشق زمینی را تجربه نکرده اند یا بی ارزش می دانند به خودشان مربوط است اما لطفا سعدی و دیگر بزرگان را مصادره به مطلوب نکنند
همان طور که "درازل پرتو عشقت ز تجلی دم زد" حافظ را با هیچ روشی نمی توان به غیر از خدای تعالی یه دیگری خطاب کرد بسیاری از از اشعار دیگر حافظ و سعدی و دیگر عزیزان را هم نمی توان به خدا نسبت داد مگر به زور و زور گویی
بیاییم به تبعیت از قران از خدا و رسولش جلو نزنیم که عشق زمینی را هم خدایی افرید که همسران را و هدف از خلقتشان را ارام دل انسان دانست:
" خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنو الیها"
"وجعل بینکم موده و رحمه"
ببخشید اگر در فهم قاصر من مودت و ارام دل همان عشق را معنی می دهد
جناب شایق
"کلمنی یا حمیرا" را همان پیامبری گفت که پایش از طول نمازش ورم می کرد
همو نماز (راز و نیاز با معشوق اسمانی) را در کنار هم صحبتی با زنان و بوی خوش از دنیا طلب می کرد
انسان کامل تک بعدی نیست
جناب حمید
شعرای ما انسان بودند نه فرشته. عشق زمینی هم فراوان داشتند نظامی بزرگ از شیرین به عشق اسمانی نظر نداشت. او برایش یاد عزیز همسر از دست رفته اش افاق را زنده می کرد (شما هم بیشتر مطالعه کنید از جمله سرانجام منظومه خسرو و شیرین و توضیح صریح نظامی را.
اگر "در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد" حافظ کبیر را با هیچ مخاطبی جز خدای تعالی نمی توان معنی کرد بسیاری از اشعار دیگر را هم با هیچ چسبی نمیتوان به اسمان متصل کرد حتی با زور و زورگویی
بیایید به تبعیت از قاان از خدا و رسولش جلو نزنیم که فرمود"خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنو الیهاگ و "و جعت بینکم موده و رحمه"
معذورم اگر ارام دل و مودت را همان عشق مفهمم که غزل های سعدی از ان مالامال است
صد البته این غزل یکی از اروتیکترین اشعار شیخ اجل است که به کنایه هر آنچه میتوانست گفته شود را بیان کرده.
غزل ۶۲ سعدی
وزن : مفعول مفاعیل مفاعیل مفاعیل
معنی بیت اول
۱_ ای معشوق زیبا روی من ، چه کسی لبان سرخت را مکیده است ؟ وای یار لطیف ، چه کسی چهرهء همانند به ِ تو را به دندان گرفته است ؟
[لعبت : در لغت به معنی عروسک و پیکر نگاشته / لعل : سنگ قیمتی سرخ رنگ / مزیدن : مکیدن ، مزه کردن و چشیدن / گزیدن : به دندان گرفتن ، گاز گرفتن / تشبیه : لب به لعل ، لطافت به باغ ، روی به "بِه" ( اضافهء تشبیهی ) ]
معنی بیت دوم
۲_ کسی که لب لعلت را مکیده و به رویت را به دندان گرفته ، در تمام عمر خود صیدی زیباتر از این به دست نیاورده و هرگز خر بزه ای به این شیرینی نبریده است .
[ تشبیه : معشوق به صیدی زیبا و خر بزه ای شیرین مانند شده است .]
معنی بیت سوم
۳_ ای خضر بهره مندی از چشمهء آب حیات حلالت مباد .آیا میدانی که اسکندر برای رسیدن بدان چه محنت و مرارتی را متحمل شده است ؟
[خضر ---> بیت سوم غزل ۵۳ /
چشمهء حیوان ---> بیت سون غزل ۵۳ /سکندر : اسکندر (برای اطلاعات بیشتر به لغت نامه مراجعه گردد) /تناسب: خضر ،چشمهء حیوان / تلمیح : به داستان خضر و چشمهء حیوان و نیز سکندر و طلب چشمهء حیوان /... شاید مراد سعدی این باشد که ای کسی که بی مرارت و سختی به معشوق دست یافتی ، آیا می دانی که من در طلب او چه محنتی کشیدم ؟
معنی بیت چهارم
۴_ آیا آنچه بر جامه ات ریخته ، خون کسی است که کشتهء عشق توست یا شراب سرخ یا آب توت سیاه است ؟
[تجاهل العارف : سعدی میان خونی که بر لباس او چکیده ، با توت سیاه و می سرخ فرقی ندیده است.]
معنی بیت پنجم
۵_ با همگان معاشرت و اختلاط می کنی ، ولی از ما می گریزی ، این گریختن گناه تو نیست ، بلکه بد اقبالی من است که بخت از من رمیده است .
[جمله : همه / بخت رمیده : سعادت و اقبال گریزان و نافرمان ]
معنی بیت ششم
۶_چه نیکو شد که حصار باغ دوشیزگی تو یکباره فرو ریخت !تا دیگر نتوانی مدعی شوی که هیچ کس باغ عصمت و دوشیزگی مرا ندیده است .
معنی بیت هفتم
۷_ اگر عوام بدانند که میوهء روی درخت رسیده و شیرین است ، نمی گذارند آن میوه خیلی روی درخت بماند
[ بر بار : بر درخت و شاخه /عام : مردم /جناس زاید : بر ،بار /ایهام ترادف : بین "بر" در معنی
" میوه " که در اینجا مراد نیست با " بار و میوه " / استعارهء مرکب : بیت با توجه به ابیات دیگر غزل در معنای دیگری به کار رفته است : اگر مردم از رسیدگی و بلوغ تو آگاه شوند ، به سراغت خواهند آمد ]
معنی بیت هشتم
۸_ با توجه به مضمون بیت قبل ، گل نمی خواست شکو فایی اش یک هفته دوام داشته باشد ،اما چه می توان کرد که امروز نسیم سحر گاهی پردهء گل را درید، همچنانکه تو به دست اغیار افتادی و دوشیزگی ات از بین رفت .
[ استعارهء مرکب : بیت در معنای غیر حقیقی به کار رفته است .
معنی بیت نهم :
۹_ در دجله که پیشتر مرغابی کوچک هم از ورود بدآن هراس داشت ، اینک به دلیل اینکه تاتار ویرانگر پل آن را درهم دریده است ، کشتی بزرگ بدآن وارد می شود .
[ اندیشه : ترس و بیم / تتر : تا تار --> بیت سوم غزل ۵۹ / جسر : پل /تناسب : دجله ، مرغابی ،کشتی ، جسر ،/ ایهام تبادر : با توجه به دجله و کشتی ، رَوَد ،رود را به ذهن متبادر می سازد .]
معنی بیت دهم
۱۰ _ گذشت آن روزگاری که به خود می بالیدی و می شد از دست تو باده گرفت .ما را به کوزه ای که بیگانه از آن نوشیده باشد ، نیازی نیست .
[ فقاع : شرابی که از جو و مویز و جز آن گیرند ، آب جو (لغت نامه ) /کنایه : فقاع گشودن ( تفاخر کردن ، بالیدن ، نازیدن ) استعارهء مرکب : بیت دارای معنای مجازی است ]
معنی بیت یازدهم
۱۱_ معنی بیت یازدهم
۱۱_ ای سعدی درِ باغ سعدی و عشق دیگری را بکوب و این مزرعه را که در آن گله ای چریده است ،رها کن . به دنبال کسی باش که دست خوردهء دیگری نباشد .
[ تشبیه : هوا به بستان / کنایه : درِ چیزی را زدن ( چیزی را طلب کردن ) /تناسب : گله ،چریدن /استعارهء مرکب : این بیت هم علاوه بر معنای حقیقی ، با توجه به فضای غزل ، معنایی مجازی دارد .]
منبع : شرح غزلهای سعدی
دکتر محمدرضا برزگر خالقی
دکتر تورج عقدایی
سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟
از گلستان ِ ما بِبَر طبقی
شاد و تندرست باشید .
آن خون کسی ریختهای یا می سرخ است
یا توت سیاه است که بر جامه چکیدهست
این بیت دقیقا به چی اشاره داره؟، منظورش لب معشوقه؟
داره با کنایه شکایت میکنه. میگه که: این همه دلی ک شکوندی خونشون ریخته رو لباست یا داشتی شرابی توتی چیزی میخوردی که لباست قرمز شده؟
بسیار زیباست
با جمله برآمیزی و از ما بگریزی...
جرم از تو نباشد!
گنه از بخت رمیدست:)))))
.
چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من
ور بگویم دل بگردان رو بگرداند ز من...!
#حافظ
بسیار توقف نکند "میوهٔ" بر بار
چون عام بدانست که شیرین و رسیدهست...!
پ.ن: قسمتی از نگاه کالا محور به زن در ایام قدیم😌💔 هعی سعدی....
واقعابعضی ازافرادچنان تفاسیری از شعر وسخن بزرگان می کنند که اگرخودشاعرمحترم زنده می شد هایهای می گریست.دوستان محترم این شعر کاملا اروتیک است وفحوای روشن جنسی دارد.افرادی که مدعی هستند درشعرشاعران بزرگ گذشته فقط صحبت ازخدا وعرفان وعشق الهی است یقینایقنایقنا باشعرفارسی بیگانه هستند.نه حافظ را می فهمند نه نظامی راخوانده اندنه از معاشقه ومغازله ی قهرمانان شاهنامه با زنها اطلاع دارند ،نه خمریه های منوچهری دامغانی راخوانده اندکه بزمشان ملازمه ی قطعی باحضور زنان دلربا داشته است .وقاطع دعوی هزلیات سعدی عزیرمااست.آیا آقایان می فرمایند نستجیربالله ونعوذبالله هزلیات هم معانی عرفانی دارد؟
مصراع دوم اشتباه دارد. صحیح آن باغ لطافات است نه باغ لطافت
ارادت
اینطور فکر میکنی چون داری مصرع رو "وی باغ لطافت بِ رویت که گزیدهست" میخونی؛ اگر اینشکلی بخونی وزنش درسته: "وی باغ لطافت بهِ رویت که گیدست"
در واقع "بِ رو یَت" یست بلکه "بِ هِ رو یَت" هست.
هر کس هر چه خودش از شعر برداشت میکنه قابل احترامه ولی اینکه ان چیزی که من میگم درسته و تو هم باید همین رو دریافت کنی حرف درستی نیست.
این التذاذ شعر است🌹
سوال اینه که کدام نسخه اصالت دارد؟
نسخه فروغی با نسخه مذهب و مصور، در مصرع دوم و بیت آخر تفاوت دارند.
چیزی که من متوجه شدم مصراع دوم در نسخه فروغی (وی باغ لطافت بهِ رویت که گزیدهست) بسیار از نظر مفهوم و ترکیب و ترتیب در جمله بندی همخوان تر از نسخه مذهب و مصور (وز باغ لطافت گل رویت که گزیدهست) با مصرع اول (ای لعبت خندان لبِ لعلت که مزیدهست) است.
ز نظر ترکیب و ترتیبش که مشخص است و از نظر مفهوم هم در نسخه فروغی فعل را از مصدر گَزیدن به معنای گاز گرفتن در نظر گرفته که با مزیدن به معنای مزه کردن و بوسیدن همخوان تر است تا نسخه مذهب و مصور که فعل را از مصدر گُزیدن به معنای انتخاب کردن در نظر گرفته.
گرچه گُزیدن به معنای انتخاب کردن از نظر مفهوم با مصرع سوم (زیباتر از این صید همه عمر نکردهست) همخوان است.
و همینطور بیت آخر در نسخه فروغی (سعدی در بستان هوای دگری زن/ وین کشته رها کن که در او گله چریدهست) بسیار از نظر مفهوم و حتی ترکیب و ترتیب در جملات همخوان تر از نسخه مذهب و مصور (سعدی اگر این میوه به تاراج ببردند/ صد جای دگر میوهٔ شیرین برسیدهست) است با ابیات قبلی که به با همه بودن معشوق اشاره داشت و بسیار هم کوبنده بود.
گرچه بیتی هم که در نسخه مذهب و مصور آمده با آنکه با ابیات قبل هماهنگ نیست ولی با خلق و خو و شخصیت منطقی و کمی مقرور سعدی کاملا هماهنگه و دور از ذهن نیست که بگه ای سعدی تو اونقدر خواستنی هستی که صد جای دیگر انتظارت را بکشند حتی.
این را هم میدانیم که در بیت مخلًص مخصوصا اگر بیت مقطع هم باشد، نیاز نیست که کاملا آن بیت همخوانی مفهومی با ابیات قبل داشته باشد بلکه همینکه همخوانی مضمونی داشته باشد کفایت میکند.
در این حال تشخیص این که کدام نسخه دارای اصالت است فکر میکنم بسیار سخت میشود، زیرا که تنها راه شناخت دقیق نحوه ی قلم و نگارش سعدیست.
کسی هست که بتونه در مورد این که کدام نسخه اصالت داره، نظر بده؟