گنجور

غزل شمارهٔ ۶۱۹

چرا به سرکشی از من عنان بگردانی
مکن که بیخودم اندر جهان بگردانی
ز دست عشق تو یک روز دین بگردانم
چه گردد ار دل نامهربان بگردانی
گر اتفاق نیفتد قدم که رنجه کنی
به ذکر ما چه شود گر زبان بگردانی
گمان مبر که بداریم دستت از فتراک
بدین قدر که تو از ما عنان بگردانی
وجود من چو قلم سر نهاده بر خط توست
بگردم ار به سرم همچنان بگردانی
اگر قدم ز من ناشکیب واگیری
و گر نظر ز من ناتوان بگردانی
ندانمت ز کجا آن سپر به دست آید
که تیر آه من از آسمان بگردانی
گرم ز پای سلامت به سر در اندازی
ورم ز دست ملامت به جان بگردانی
سر ارادت سعدی گمان مبر هرگز
که تا قیامت از این آستان بگردانی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چرا به سرکشی از من عنان بگردانی
مکن که بیخودم اندر جهان بگردانی
هوش مصنوعی: چرا انگیزه و تسلط خود را بر من از دست می‌دهی؟ نکن که بدون دلیل مرا میان این دنیا به این سو و آن سو ببری.
ز دست عشق تو یک روز دین بگردانم
چه گردد ار دل نامهربان بگردانی
هوش مصنوعی: اگر یک روز از عشق تو دست بکشم، چه می‌شود اگر تو هم دل سرد و بی‌محبت شوی؟
گر اتفاق نیفتد قدم که رنجه کنی
به ذکر ما چه شود گر زبان بگردانی
هوش مصنوعی: اگر به دلخواه خودت قدم به سوی ما نیفتی، با یاد ما چه اهمیتی دارد و اگر زبان خود را برگردانی.
گمان مبر که بداریم دستت از فتراک
بدین قدر که تو از ما عنان بگردانی
هوش مصنوعی: نگران نباش که ما از تو دست نمی‌کشیم، به اندازه‌ای که تو از ما کناره‌گیری می‌کنی.
وجود من چو قلم سر نهاده بر خط توست
بگردم ار به سرم همچنان بگردانی
هوش مصنوعی: وجود من مانند قلمی است که بر روی کاغذی متعلق به تو قرار گرفته. اگر بخواهی، هر طور که می‌خواهی می‌توانی آن را بچرخانی و تغییر بدهی.
اگر قدم ز من ناشکیب واگیری
و گر نظر ز من ناتوان بگردانی
هوش مصنوعی: اگر از من خسته شوی و از نگاه کردن به من بگزی، این کار را انجام بده.
ندانمت ز کجا آن سپر به دست آید
که تیر آه من از آسمان بگردانی
هوش مصنوعی: نمی‌دانم آن سپر از کجا به دست می‌آید که بتواند تیر غم و اندوه من را از آسمان دور کند.
گرم ز پای سلامت به سر در اندازی
ورم ز دست ملامت به جان بگردانی
هوش مصنوعی: اگر از پا به سلامتی دست پیدا کنی، می‌توانی به راحتی به هر موضوعی فکر کنی. اما اگر از دست ملامت و سرزنش رنج ببینی، ممکن است جانت تحت تأثیر قرار گیرد و از حالت طبیعی خارج شود.
سر ارادت سعدی گمان مبر هرگز
که تا قیامت از این آستان بگردانی
هوش مصنوعی: دل من را به عشق تو تسلیم کرده‌ام، هرگز گمان نکن که تا پایان دنیا از این محبت و ارادت دور می‌شوم.

خوانش ها

غزل ۶۱۹ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۶۱۹ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۶۱۹ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۶۱۹ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۶۱۹ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب

حاشیه ها

1395/09/09 13:12
مینا مرادی

درود.
گمان مبر که بداریم دست ت از فتراک
بدین قدر که تو از ما عنان بگردانی
بی اعتنایی توذره ای از شدت شوق و ارادت ما به تو کم نمی کند...زهی معشوقی که چنین عاشقی دارد!

1399/02/09 08:05
وحیده

ز دست عشق تو یک روز دین بگردانم
چه گردد ار دل نامهربان بگردانی
و باز هم شاه بیت سعدی در این شعر...

1403/10/03 01:01
جلال ارغوانی

زگفته تو سعدی به مردگان گویند

که عیش وجان به تن ناتوان بگردانی