گنجور

غزل شمارهٔ ۶۱۶

نگویم آب و گل است آن وجود روحانی
بدین کمال نباشد جمال انسانی
اگر تو آب و گلی همچنان که سایر خلق
گِل بهشت مُخمّر به آب حیوانی
به هر چه خوبتر اندر جهان نظر کردم
که گویمش به تو ماند تو خوبتر ز آنی
وجود هر که نگه می‌کنم ز جان و جسد
مرکب است و تو از فرق تا قدم جانی
گرت در آینه سیمای خویش دل ببرد
چو من شوی و به درمان خویش در مانی
دلی که با سر زلفت تعلقی دارد
چگونه جمع شود با چنان پریشانی
مرا که پیش تو اقرار بندگی کردم
رواست گر بنوازی و گر برنجانی
ولی خلاف بزرگان که گفته‌اند مکن
بکن هر آن چه بشاید نه هر چه بتوانی
طمع مدار که از دامنت بدارم دست
به آستین ملالی که بر من افشانی
فدای جان تو گر من فدا شوم چه شود
برای عید بود گوسفند قربانی
روان روشن سعدی که شمع مجلس توست
به هیچ کار نیاید گرش نسوزانی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نگویم آب و گل است آن وجود روحانی
بدین کمال نباشد جمال انسانی
هوش مصنوعی: وجود انسانی یک حقیقت روحانی و بارز است، و اگر این روح به کمال نرسد، زیبایی و جمال انسان به حقیقت نمی‌رسد. در واقع، نمی‌توان صرفاً به جسم و مادیات اکتفا کرد، زیرا زیبایی واقعی در عمق وجود و روح انسان نهفته است.
اگر تو آب و گلی همچنان که سایر خلق
گِل بهشت مُخمّر به آب حیوانی
هوش مصنوعی: اگر تو نیز همچون دیگران از خاک و گل ساخته شده‌ای، به زیبایی و لطافت خود توجه کن و بدان که مانند گل‌های بهشت باید به صفات نیکو و روحانی برای رسیدن به کمال تلاش کنی.
به هر چه خوبتر اندر جهان نظر کردم
که گویمش به تو ماند تو خوبتر ز آنی
هوش مصنوعی: به هر چیزی که در دنیا نگاه کردم و خواستم بگویم شبیه توست، متوجه شدم که تو از همه آن‌ها زیباتری.
وجود هر که نگه می‌کنم ز جان و جسد
مرکب است و تو از فرق تا قدم جانی
هوش مصنوعی: هر انسانی که به او نگاه می‌کنم، ترکیبی از روح و جسم است، اما تو از سر تا پا فقط جان و روحی ناب هستی.
گرت در آینه سیمای خویش دل ببرد
چو من شوی و به درمان خویش در مانی
هوش مصنوعی: اگر در آینه چهره خود را ببینی و دل بسوزانی، مانند من خواهی شد و به درمان مشکلات خود خواهی رسید.
دلی که با سر زلفت تعلقی دارد
چگونه جمع شود با چنان پریشانی
هوش مصنوعی: دل کسی که به زیبایی موهایت وابسته است، چگونه می‌تواند با این همه آشفتگی کنار بیاید؟
مرا که پیش تو اقرار بندگی کردم
رواست گر بنوازی و گر برنجانی
هوش مصنوعی: من که به تو اعتراف کرده‌ام که بنده‌ات هستم، برخورد تو با من هر طور که باشد، چه با محبت و چه با تنبیه، برایم قابل قبول است.
ولی خلاف بزرگان که گفته‌اند مکن
بکن هر آن چه بشاید نه هر چه بتوانی
هوش مصنوعی: اما برخلاف نظر بزرگ‌ترها که می‌گویند هیچ کاری نکن، انجام بده آنچه شایسته است، نه هر آنچه امکانش را داری.
طمع مدار که از دامنت بدارم دست
به آستین ملالی که بر من افشانی
هوش مصنوعی: امیدوار نباش که از تو دست بکشم، چون غمی که از تو به من می‌رسد را نمی‌توانم فراموش کنم.
فدای جان تو گر من فدا شوم چه شود
برای عید بود گوسفند قربانی
هوش مصنوعی: اگر من برای جان تو فدای خودم شوم، چه اشکالی دارد؟ این مانند قربانی کردن گوسفند در عید قربانی است.
روان روشن سعدی که شمع مجلس توست
به هیچ کار نیاید گرش نسوزانی
هوش مصنوعی: روان پاک و روشن سعدی مانند شمعی است که در مجلس تو روشنایی می‌بخشد، اما اگر آن را ناسیته رنج بکشی و نسوزانی، به هیچ دردی نمی‌خورد.

خوانش ها

غزل ۶۱۶ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۶۱۶ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۶۱۶ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۶۱۶ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۶۱۶ به خوانش محمدرضاکاکائی
غزل شمارهٔ ۶۱۶ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل شمارهٔ ۶۱۶ به خوانش سهیل قاسمی

حاشیه ها

1394/04/08 15:07
کسرا

جااااااااااانم به این شاه بیت
به هر چه خوبتر اندر جهان نظر کردم
که گویمش به تو ماند تو خوبتر ز آنی

1394/04/08 15:07
کسرا

فدای جان تو گر من فدا شوم چه شود
برای عید بود گوسفند قربانی...
کاش موقعی که داشت این بیت رو مینوشت اونجا پیشش بودم و میگفتم... دور از جون سعدی بزرگوار... گوسفند دشمنانتند... تو خداوندگار خوبی هایی... گوسفندان زمان ما هم کسانی هستند که این چنین اشعار و ساز و آواز اصیل ایرانی را فروختند به مزخرفاتی چون رپ که سر و تهش معلوم نیست...

1394/04/12 23:07
کسرا

نگویم آب و گلست آن وجود روحانی
بدین کمال نباشد جمال انسانی
این شعر اگر برای حضرت سعدی نبود... اگر برای شاعری دیگر بود... بدون شک یا برترین شعرش بودیا جزو 3 شعر برتر... اما سعدی بزرگوار ما...این شاعر فرا زمینی و دست نیافتنی آنقدر از این غزل ها و شعر های ناب سروده و در گنجینه اشعارش دارد که این در مقابلشان هیچ است اما همونطور که عرض کردم اگر این شعر برای شاعری دیگری بود ...با این شعر و بیت اولش سری در سرها در میاورد... روح سعدی بزرگ شاد

1399/02/09 08:05
وحیده

حقا که درست گفتید جناب کسرا
سعدی بزرگ مرد ایران ما :)

1399/05/04 16:08
سعیده

دوستان معنی بیت دوم چیه؟اینکه میفرماید گل بهشت مخمر به آب حیوانی

1399/05/04 23:08
nabavar

گرامی سعیده
اگر تو آب و گلی همچنان که سایر خلق
گل بهشت مخمر به آب حیوانی
می گوید: اگر تو مانند سایر مردم از آب و گِل درست شده ای ولی گِلِ تو از بهشت است که با آب حیوانی[ آب حیات} سرشته شده.
آب حیات آبی ست که نوشیدن آن عمر جاودانی را همراه دارد

1401/01/29 22:03
فاما ۶۷۷۴

بماند برای ما و اینده

1403/10/03 00:01
جلال ارغوانی

 

زبان وگفته سعدی کس دگر نمی گوید

بیان دوست   ببین  در کلام انسانی