گنجور

غزل شمارهٔ ۶۰۲

آسوده خاطرم که تو در خاطر منی
گر تاج می‌فرستی و گر تیغ می‌زنی
ای چشم عقل، خیره در اوصاف روی تو
چون مرغ شب که هیچ نبیند به روشنی
شهری به تیغ غمزهٔ خونخوار و لعلِ لب
مجروح می‌کنی و نمک می‌پراکنی
ما خوشه چین خرمن اصحاب دولتیم
باری نگه کن ای که خداوند خرمنی
گیرم که بَر کَنی دل سنگین ز مهر من
مهر از دلم چگونه توانی که بَر کَنی؟
حکم آن توست اگر بکُشی بی‌گنه و لیک
عهد وفای دوست نشاید که بشکنی
این عشق را زوال نباشد به حکم آنْک
ما پاکْ‌دیده‌ایم و تو پاکیزه دامنی
از من گمان مَبَر که بیاید خلاف دوست
ور مُتّفق شوند جهانی به دشمنی
خواهی که دل به کس ندهی، دیده‌ها بدوز
پیکان چرخ را سپری باشد آهنی
با مُدّعی بگوی که ما خود شکسته‌ایم
محتاج نیست پنجه که با ما درافکنی
سعدی چو سَروَری نتوان کرد لازم است
با سختْ بازوان، به ضرورتْ فروتنی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آسوده خاطرم که تو در خاطر منی
گر تاج می‌فرستی و گر تیغ می‌زنی
هوش مصنوعی: من خیالم راحت است که تو در ذهن من هستی، چه وقتی که لطف می‌کنی و چه زمانی که به من آسیب می‌زنی.
ای چشم عقل، خیره در اوصاف روی تو
چون مرغ شب که هیچ نبیند به روشنی
هوش مصنوعی: ای چشم عقل، از زیبایی‌های چهره‌ات حیران و گیج هستی، مانند پرنده‌ی شب که در روشنایی هیچ چیزی را نمی‌بیند.
شهری به تیغ غمزهٔ خونخوار و لعلِ لب
مجروح می‌کنی و نمک می‌پراکنی
هوش مصنوعی: در شهری که دل‌ها به خاطر نگاه‌های زیبا و خیره‌کننده آسیب دیده‌اند، لب‌های سرخ و زیبا درد و اندوه می‌آورند و بر این دردها می‌افزایند.
ما خوشه چین خرمن اصحاب دولتیم
باری نگه کن ای که خداوند خرمنی
هوش مصنوعی: ما برداشت‌کنندگان محصول دوستی و همکاری افراد با نفوذ و قدرت هستیم، پس تو نیز نگاهی به ما بیفکن، ای کسی که صاحب ثروت و امکاناتی پربار هستی.
گیرم که بَر کَنی دل سنگین ز مهر من
مهر از دلم چگونه توانی که بَر کَنی؟
هوش مصنوعی: فرض کن که تو بتوانی دل سنگین مرا از عشق خودت بکنید، اما چگونه می‌توانی عشق را از دل من جدا کنی؟
حکم آن توست اگر بکُشی بی‌گنه و لیک
عهد وفای دوست نشاید که بشکنی
هوش مصنوعی: اگر بخواهی، می‌توانی بی‌دلیل کسی را بکشی، اما نباید عهد و پیمان دوستی را بشکنی.
این عشق را زوال نباشد به حکم آنْک
ما پاکْ‌دیده‌ایم و تو پاکیزه دامنی
هوش مصنوعی: این عشق هرگز نابود نخواهد شد زیرا ما با دیده‌ای پاک به یکدیگر می‌نگریم و تو نیز از هر آلودگی دور هستی.
از من گمان مَبَر که بیاید خلاف دوست
ور مُتّفق شوند جهانی به دشمنی
هوش مصنوعی: نباید فکر کنی که اختلافی از سوی من ایجاد می‌شود، حتی اگر جهان با هم بر ضد دوستی متحد شوند.
خواهی که دل به کس ندهی، دیده‌ها بدوز
پیکان چرخ را سپری باشد آهنی
هوش مصنوعی: اگر نمی‌خواهی دلت را به کسی بسپاری، باید چشمانت را از دنیا ببندی تا مانند سپری از آهن از تو محافظت کند.
با مُدّعی بگوی که ما خود شکسته‌ایم
محتاج نیست پنجه که با ما درافکنی
هوش مصنوعی: به مدعی بگو که ما خودمان از درون خسته و آسیب‌دیده‌ایم و نیازی به درگیر شدن با ما نیست.
سعدی چو سَروَری نتوان کرد لازم است
با سختْ بازوان، به ضرورتْ فروتنی
هوش مصنوعی: برای اینکه به مقام و منزلتی دست یابی، ناگزیر باید با قوت و استحکام به تواضع و فروتنی بپردازی.

خوانش ها

غزل ۶۰۲ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۶۰۲ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۶۰۲ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۶۰۲ به خوانش افسر آریا
غزل شمارهٔ ۶۰۲ به خوانش محمدرضا جراح زاده
غزل شمارهٔ ۶۰۲ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۶۰۲ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب

حاشیه ها

1389/09/21 03:12
رضا

این شعر را گویی برای من سروده است.

1393/01/18 20:04
محسن اصلانی

این شعر یکی از اشعار بسیار زیبای شیخ اجل می باشد.
در بیت ششم واژه "اگر" را با واژه «گر» می باید جابجا نمود تا وزن شعری کامل شود.
حکم آن توست گر بِکُشی بی‌گنه ولیک
عهد وفای دوست نشاید که بشکنی .

1394/08/12 10:11
مصطفی

جناب اصلانی! کلمه “اگر” می چسبد به حرف ماقبل خود، پس وزن شعر حفظ و خواندن بیت روانتر و شیرینتر خواهد بود، در اینصورت نیار یه تغییر نیست.

1395/03/30 20:05
آسوده خاطرم که تو در خاطر منی گر تاج می‌فرستی و گر تیغ می‌زنی

اگر کاربر فایرفاکس هستید این افزونه Zoom Page رو دانلود کنید خیلی به کار میاد و با یک کلیک میشود بزرگنمایی فونت را به دلخواه کم و بیش کرد به ویژه گنجور با فونت ریز و چشمگیرش!

1395/03/30 20:05
آسوده خاطرم که تو در خاطر منی گر تاج می‌فرستی و گر تیغ می‌زنی

پیوند به وبگاه بیرونی

1395/03/30 21:05
گمنام

گر چه شعر شیخ همه بیت الغزل است، این غزل را دو بیت سر فراز است:
ما خوشه چین خرمن اصحاب دولتیم
باری، نگه کن ! ای که خداوند خرمنی
و
گیرم که برکنی دل سنگین ز مهر من
مهر از دلم ، چگونه توانی که برکنی؟؟

1395/09/29 17:11
محمد

گیرم که برکنی دل سنگین ز مهر من
مهر از دلم چگونه توانی که برکنی
این بیت یکی از بهترین ابیات در ادب فارسی برای نشان داد آرایه ی عکس مطلب است

1395/10/06 03:01
کیوان علایی

گیرم که برکنی دل سنگین ز مهر من مهر از دلم چگونه توانی که بر کنی این بیت در ردیف موسیقی ایران در گوشه رامکلی، آواز ابوعطا، دستگاه شور خوانده می شود و نغمه بسیار محبت آمیز و دوست داشتنی است

1398/06/10 18:09
علی رضا صادقی

بیت:
گیرم که برکنی دل سنگین ز مهر من
مهر از دلم چگونه توانی که برکنی
یادآور این بیت از حافظ است:
گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم
که حافظ این بیت را از کمال الدین اسمعاعیل تضمین کرده
و اصل از مسعود سعد سلمان است. با اندکی اختلاف:
گر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم آن دل کجا کنم. 1398/06/19

1399/09/27 19:11
حجت عطائی

این عشق را زوال نباشد به حکم آنک
ما پاک دیده‌ایم و تو پاکیزه دامنی...
این شعر با صدای خسرو آواز ایران یک طعم دیگه داره

1399/11/04 19:02
مهدی

ای چشم عقل خیره بر اوصاف روی تو
چون مرغ شب که هیچ نبیند به روشنی
یکی از نابترین بیت‌های عرفانی سعدی‌ست.ظرفیت عقل معاش انسان پذیرای انوار حق تیست چنانچه موسی کلیم نیز در این مقام بیهوش شد. در جایی دیگر سعدی در ماجرای خواهش قبیله مجنون از قبیله لیلی برای اجازه دبدار از زبان خویشان مجنون می گوید که "مجنون خود طاقت دیدن لیلی ندارد"چنانچه موسی نتوانست

1401/12/09 12:03
فاطمه یاوری

با مدعی بگوی که ما خود شکسته ایم

محتاج نیست پنجه که با ما در افکنی:))))

1403/06/25 17:08
فاطمه rezaie

درود بر سعدی عزیزم 😍 

ای کاش گنجور معنی هر بیت را هم اضافه کند

1403/08/11 10:11
مهری رزم‌جو

بیت چهار: ما از اندوخته و خرمن صاحب‌دولتان و نیکبختان خوشه‌چینی(گدایی و یا بهره‌مندی) می‌کنیم، ای که صاحب این خرمن تو هستی یکبار نگاهی به من کن. 

1403/08/11 10:11
مهری رزم‌جو

بیت دهم: با آن‌که ادعای (دوستی و حمایت) با ما را دارد بگوی که ما از این عشق شکسته‌ایم(خورد شده‌ایم) نیازی نیست که با ما زورآزمایی کنی(مبارزه کنی) 

1403/08/11 10:11
مهری رزم‌جو

بیت آخر: ای سعدی وقتی در عشق نمی‌توان سروری کرد، لازم است با (عشق و یا یارِ) قوی‌بازو به ناگزیر فروتنی و تواضع (کُرنش و اطاعت) داشته‌باشی

1403/10/02 23:01
جلال ارغوانی

روشن زروی یار گشت دل ودیده ودیار

از شعر سعدی به ملک سخن گشت روشنی