غزل شمارهٔ ۶۰۲
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۶۰۲ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۶۰۲ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۶۰۲ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۶۰۲ به خوانش افسر آریا
غزل شمارهٔ ۶۰۲ به خوانش محمدرضا جراح زاده
غزل شمارهٔ ۶۰۲ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۶۰۲ به خوانش سعیده تهرانینسب
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
این شعر را گویی برای من سروده است.
این شعر یکی از اشعار بسیار زیبای شیخ اجل می باشد.
در بیت ششم واژه "اگر" را با واژه «گر» می باید جابجا نمود تا وزن شعری کامل شود.
حکم آن توست گر بِکُشی بیگنه ولیک
عهد وفای دوست نشاید که بشکنی .
جناب اصلانی! کلمه “اگر” می چسبد به حرف ماقبل خود، پس وزن شعر حفظ و خواندن بیت روانتر و شیرینتر خواهد بود، در اینصورت نیار یه تغییر نیست.
اگر کاربر فایرفاکس هستید این افزونه Zoom Page رو دانلود کنید خیلی به کار میاد و با یک کلیک میشود بزرگنمایی فونت را به دلخواه کم و بیش کرد به ویژه گنجور با فونت ریز و چشمگیرش!
گر چه شعر شیخ همه بیت الغزل است، این غزل را دو بیت سر فراز است:
ما خوشه چین خرمن اصحاب دولتیم
باری، نگه کن ! ای که خداوند خرمنی
و
گیرم که برکنی دل سنگین ز مهر من
مهر از دلم ، چگونه توانی که برکنی؟؟
گیرم که برکنی دل سنگین ز مهر من
مهر از دلم چگونه توانی که برکنی
این بیت یکی از بهترین ابیات در ادب فارسی برای نشان داد آرایه ی عکس مطلب است
گیرم که برکنی دل سنگین ز مهر من مهر از دلم چگونه توانی که بر کنی این بیت در ردیف موسیقی ایران در گوشه رامکلی، آواز ابوعطا، دستگاه شور خوانده می شود و نغمه بسیار محبت آمیز و دوست داشتنی است
بیت:
گیرم که برکنی دل سنگین ز مهر من
مهر از دلم چگونه توانی که برکنی
یادآور این بیت از حافظ است:
گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم
که حافظ این بیت را از کمال الدین اسمعاعیل تضمین کرده
و اصل از مسعود سعد سلمان است. با اندکی اختلاف:
گر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم آن دل کجا کنم. 1398/06/19
این عشق را زوال نباشد به حکم آنک
ما پاک دیدهایم و تو پاکیزه دامنی...
این شعر با صدای خسرو آواز ایران یک طعم دیگه داره
ای چشم عقل خیره بر اوصاف روی تو
چون مرغ شب که هیچ نبیند به روشنی
یکی از نابترین بیتهای عرفانی سعدیست.ظرفیت عقل معاش انسان پذیرای انوار حق تیست چنانچه موسی کلیم نیز در این مقام بیهوش شد. در جایی دیگر سعدی در ماجرای خواهش قبیله مجنون از قبیله لیلی برای اجازه دبدار از زبان خویشان مجنون می گوید که "مجنون خود طاقت دیدن لیلی ندارد"چنانچه موسی نتوانست
با مدعی بگوی که ما خود شکسته ایم
محتاج نیست پنجه که با ما در افکنی:))))
درود بر سعدی عزیزم 😍
ای کاش گنجور معنی هر بیت را هم اضافه کند
بیت چهار: ما از اندوخته و خرمن صاحبدولتان و نیکبختان خوشهچینی(گدایی و یا بهرهمندی) میکنیم، ای که صاحب این خرمن تو هستی یکبار نگاهی به من کن.
بیت دهم: با آنکه ادعای (دوستی و حمایت) با ما را دارد بگوی که ما از این عشق شکستهایم(خورد شدهایم) نیازی نیست که با ما زورآزمایی کنی(مبارزه کنی)
بیت آخر: ای سعدی وقتی در عشق نمیتوان سروری کرد، لازم است با (عشق و یا یارِ) قویبازو به ناگزیر فروتنی و تواضع (کُرنش و اطاعت) داشتهباشی
روشن زروی یار گشت دل ودیده ودیار
از شعر سعدی به ملک سخن گشت روشنی