غزل شمارهٔ ۵۹۷
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۵۹۷ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۵۹۷ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۵۹۷ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۹۷ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل شمارهٔ ۵۹۷ به خوانش فرهاد بشیریان
غزل شمارهٔ ۵۹۷ به خوانش نازنین بازیان
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
با سلام و عرض ادب خدمت بزرگواران. هرچند که از خواندن شعر فارسی لذت بسیاری میبرم، اما در این زمینه دانشی ندارم. ولی، در خصوص این شعر، که یکی از شاهکارهای پادشاه ادب فارسی است، پرسشی برایم وجود دارد. در مصرع دوم از بیت سوم آمده است که "هر کس عملی دارد من گوش به انعامی." به نظر حقیر در اینجا حضرت سعدی اشارت بر آن دارد که آدمی به هر حال کاسهی عملش در روز جزا خالی است، چه پیر مناجات باشد و چه رند خرابات (از دست و زبان که برآید، کز عهدهی شکرش به درآید) پس باید تنها چشم امید بر لطف حضرت دوست داشته باشد که نه به پاداش عمل، بل به واسطهی فیض و لطف به انعامی بر ما منت گذارد. پرسش من در اینجا آن است که با توجه به این گفتهها آیا "گوش به انعام داشتن" صحیح است یا "چشم به انعام داشتن"؟
گوش به انعامی
فردا که خلایق را دیوان جزا باشد
هر کس عملی دارد من گوش به انعامی
احتمالا اشاره به اسرافیل و بوقش هست و شهادت اعضاء بدن که با شنیدن است معنا میدهد نه دیدن
انعام با کسره(زیر) خوانده میشود
چشم به انعامی در برابر گوش به انعامی یک جور سبکسری و رندی است.
چشم بر انعام داشتن ؛ بمعنی انتظار مرحمت و عنایت داشتن است ویک نوع مطالبه بشمار میرود = چشم داشت در برابر خدمت
گوش داشتن به معنی انتظار سروش بارگاه الهی را داشتن ست به نظر میرسد عالیجناب سعدی چشم داشتی ندارد
چشم داشتن = توقع داشتن
گوش داشتن= منتظر سروش بارگاه الهی بودن
لذا گوش داشتن صحیح به نظر میرسد
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
خامی نشود پخته تا سر نکشد جامی یعنی تازه بعد از اینکه یک فرد خامی بسیار سفر کرد هم پخته نمی شود تا بعد از همه آنها ... تاسر نکشد جامی . که این بیت هم از نظر جایگاه ، هم از نظر وزن و قافیه و هم از نظر محتوا و معنا درست تر و کامل تر است . تا شما چه انگاشته باشید
مشهور جان
انگشت در سوراخ مار کردی
با این مصرع من در آوردی ، آبروی خود بردی
صوفی و صافی ست
به سعدی درس مده
زبان در دهان ای خردمند چیست ، کلید در گنج صاحب هنر
،،
تا مرد سخن نگفته باشد ، عیب و هنرش نهفته باشد.
آ محسن،
سخت مگیر ، که سخت می گیرد جهان........
نظری است که قضا را راه به جایی میبرد مگر که به مصراع نخست مربوطش نکنیم، را هی کوتاه و آسان برای پختگی ، جامی و خلوتی ، ار دست دهد
@بهرام مشهور:
جامی نشود پخته در سفرِ هر خامی
بنظر درست تر میاد. در نسخه ای قدیمی دیدم خودم.
اعمال روزجزا دو نوع است انهائیکه کاسه ایشان مملوازعمل می باشد هم میبینند وهم می شنوند اماکسیککه دفتراواز کار خیرخالیست وعملی نمی بیند که فمن یعمل مثقال ذرة خیرایره یعنی می بیند ومنتظر شنیدن خبرعفوالهی می باش ولی شنیدن کی بودمانند دیدن خدارحمت کند مصلح الدین شیخ سعدی را وازضعیف بودن زبان فارسیم ازاقایان اهل ادب بوزش می طلبم
در نسخ خطی قدیم چنین آمده است:
صوفی نشود صافی تا می نخورد جامی
سوال این است. آیا ادبا اجازه دارند با دستکاری اشعار مفاخر ادبی، ذخایر فرهنگی و ادبی را به روز نمایند؟ بدیهی است واژه می و نخوردن می، بار معنای عرفانی شعر را والاتر می نماید. در حالیکه در نکشیدن هیچ سنگینی عرفانی ندارد و معلوم نیست چه چیزی را باید در نکشد. متاسفانه باید بگویم امروز اگر حافظ و سعدی ناگهان زنده شوند، اشعار سروده خودشان را نمی شناسند.
شعر بسیار پر معنی هست و ایرج هم آواز بسیار زیبایی روی این شعر خوندن . تشکر
با سلام
گوش به انعام داشتن یک نوع ارایه ادبی ست و مثل اینکه ما گاهی میگوییم بوی بهار داره شنیده میشه .شنیدن بو و گوش به انعام داشتن ارایه هایی از این دست هستند
درود بر استاد عشق و ادب سعدی
با توجه به اینکه حضرت اسرافیل که از رشتگان مقرب است و مامور دمیدن در صور و موکل روزی در روی زمین است سعدی این تناسب رو رعایت کرده که البته گوش به انعام بودن بسیار زیبا تر از چشم داشت است که خود مزید بر علت است.
هر کس عملی دارد من گوش به انعامی
از نظر بنده گوش درست است و مترادفست به گوش داشتن به امر حق. چون هر چیزیکه از جانب حق به ما داده شود جز پذیرفتنش گزینه دیگری نداریم. و امر با گوش اخٰذ میشود . چون حرف از روز قیام است بنا در اینجا مفهوم گوش دادن با گوش دل است نه با گوش ظاهری.
و کنایه به آنکه اهل دل ضرورتی به عمل اعمال خود ندارند چون همه اعمالش را در دلش حفظ دارد.
فردا که خلایق را دیوان جزا باشد - هرکس عملی دارد من گوش به انعامی
حضرت سعدی متواضعانه همه را صالح و درستکار میبیند .ومعتقد است همه با عمل نیک حاضر میشوند. او خود را دست خالی جلوه میدهد و منتظر و آماده شنیدن حکم بخشش برای خود است. گوش داشتن در این بیت کاملا منطقی مینماید .زیرا چشم داشتن معمولا به مال و عین شئ هست درحالیکه بخشش آنروز مادی نیست . به عبارتی با گوش جان منتظر شنیدن دستور بخشش برای خود است .این هم از تواضع و فروتنی سعدی شیرن سخن است .والا خودش بهتر میداند که از خیلی ها بیشتر توشه برای روز جزا دارد . آنجا که میفرماید : هلاک ما به بیابان عشق خواهد بود -کجاست مرد که با ما سر سفر دارد .
فردا که خلایق را دیوان جزا باشد
هرکس عملی دارد من گوش به انعامی
بیت اول: برای اینکه آدم خام و بیتجربه، کامل و پخته شود باید سفرهای زیادی برود، سالک پشمینهپوش هم تا جامی از معارف ننوشد(معرفت با جانش نیامیزد) عارفی روشنضمیر نخواهد شد.
بیت دوم: انسان اگر در عبادت پیر شدهباشد و یا ناپروایی ساکن میخانه، درهرحال برای هرکسی قلم سرنوشت، تقدیری نوشته است.
بیت ششم: روزی خواهی دید که من جانم را سر کوی او (برای او، در قدم او) قربانی خواهم کرد. آن روز عید قربانی است که هر ساله نیست بلکه فقط یکبار در تمام ایام اتفاق خواهد افتاد.
بیت هفتم: ای کسی که عشق تو در دل آزرده و مجروح من مانند روح در جسم است، آخر یکبار از این دعاگوی خودت یادی کن ولو اینکه این یادکرد با دشنامگویی (فحش و ناسزا) باشد!
تا گفت سخن سعدی از دولت وصل تو
شد خسته زناکامی شد دولت خوش نامی